*** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***
- شروع کننده موضوع Medical_eng87
- تاریخ شروع
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دردی بدتر از درد بی هم زبانی ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]درد نداشتن محرم اسرار...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کسی که نتوانی مشورت کنی ؟[/FONT]
و دیگر نمی دانم چه کنم ...
آیا کسی هست فریاد رس
حتی جر‌‌أت گریه هم نیست...
در قاب تاریخ مانده ام
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]درد نداشتن محرم اسرار...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کسی که نتوانی مشورت کنی ؟[/FONT]
و دیگر نمی دانم چه کنم ...
آیا کسی هست فریاد رس
حتی جر‌‌أت گریه هم نیست...
در قاب تاریخ مانده ام
[/FONT]
کـودکــــ دستـانـــِـ کـوچکـــِـ خـود را بـالا بـرد و گفتــــ خـــدایـا بـارانـی بـفـرستـــــ ...
کـودکـانــــــ صبــر ِایـوبــــــ نـدارنـد کـه ...
خستـه شـد و دستـهایـشـــــ را پـاییـن انـداخـتـــــ
بـا گـریـه رو بـه آسمـان گفت :
دیگـــر بـارانـــــ نمـی خـواهـــم ...
کـودکـانــــــ صبــر ِایـوبــــــ نـدارنـد کـه ...
خستـه شـد و دستـهایـشـــــ را پـاییـن انـداخـتـــــ
بـا گـریـه رو بـه آسمـان گفت :
دیگـــر بـارانـــــ نمـی خـواهـــم ...
maryam**n
عضو جدید
یک ربع دیگر، پشت پرچین، لحظه دیدار
کفش سفید راحتی، پیراهن گل دار...
شاید بیاید از همین ور، با همان لبخند
شاید که من دستی بلرزانم بر این گیتار...
من یاس ها را می شناسم، هیچ یاسی نیست
کاین گونه عطرش را بپاشد بر تن دیوار...
من با همین گیتار، مثل کولیان دشت
بسیار نام عطری اش را خوانده ام، بسیار...
کفش سفید راحتی، پیراهن گل دار...
شاید بیاید از همین ور، با همان لبخند
شاید که من دستی بلرزانم بر این گیتار...
من یاس ها را می شناسم، هیچ یاسی نیست
کاین گونه عطرش را بپاشد بر تن دیوار...
من با همین گیتار، مثل کولیان دشت
بسیار نام عطری اش را خوانده ام، بسیار...
با من چه میکنـی؟
نسیمی که از سر شوق به صورتت می ساید
و از زیر گلو و گردنت با رقص می گذرد
و بوی تو را میگیرد،
بیـد را مجنـون،
گلهای دشت را وحشـی،
کبـوتـران را مســت و
پرستوها را عاشـق میکند.
پروانه را به رقص در می آورد.
گلهای آفتاب گردان را سـر افکنده میکند.
اصلا
طوفان به پا میکند،
آری،آری
اصلا عجیب نیست که مرا دیوانه کرده اسـت.
نسیمی که از سر شوق به صورتت می ساید
و از زیر گلو و گردنت با رقص می گذرد
و بوی تو را میگیرد،
بیـد را مجنـون،
گلهای دشت را وحشـی،
کبـوتـران را مســت و
پرستوها را عاشـق میکند.
پروانه را به رقص در می آورد.
گلهای آفتاب گردان را سـر افکنده میکند.
اصلا
طوفان به پا میکند،
آری،آری
اصلا عجیب نیست که مرا دیوانه کرده اسـت.
دلم یک فنجان اشک میخواهد
و یک بشقاب فریاد...
جاسیگاری را هم روی میز بگذارید لطفا...
می خواهم خاکستر خاطراتم را با ته مانده ی سیگارم
له کنم
و یک بشقاب فریاد...
جاسیگاری را هم روی میز بگذارید لطفا...
می خواهم خاکستر خاطراتم را با ته مانده ی سیگارم
له کنم
کنار طاقچه یه ضبط صوت با چند تا نواره
که هر یه دونش واسم هزار تا خاطره داره
جاز و کلاسیک، واترز و بیتلز، غربی و شرقی
رقص پیانو، جادوی سنتور، گیتار برقی
یکیشون پر از شعرایی که واست می گفتم
یکیو از تو، تو آخرین شب کادو گرفتم
بوی عیدی و توپ، کافه نادری، با هم شنیدیم
مرد تنها رو از کوچه برلن با هم خریدیم
یه ضبط و چند تا نوار کاست
دلخوشی من فقط همیناست
خیلی گذشته اما واسه من
نبودن تو هنوز معماست
نوار خالی صدای هق هق
سهم من از تو فقط همیناست
کجای قصه بازی عوض شد
که نیستی اما عطر تو اینجاست
اونی که عشقو خاطره هاشو با تو شریکه
به جای دستات، حالا تو دستاش خودکار بیکه
ترانه ها رو عقب میاره، گوش می ده صد بار
کاش دنیارو هم میشد عقب برد، فقط با خودکار
تو هر نواری یه ردپا از عشق تو مونده
انگار یه دنیا فقط واسه تو آواز می خونده
با اینکه آواز همدمِ مردِ خاطره بازه
عوض نمی شه جای تو با این ضبطِ قراضه
یه ضبط و چند تا نوار کاست
دلخوشی من فقط همیناست
خیلی گذشته اما واسه من
نبودن تو هنوز معماست
نوار خالی صدای هق هق
سهم من از تو فقط همیناست
کجای قصه بازی عوض شد
که نیستی اما عطر تو اینجاست
که هر یه دونش واسم هزار تا خاطره داره
جاز و کلاسیک، واترز و بیتلز، غربی و شرقی
رقص پیانو، جادوی سنتور، گیتار برقی
یکیشون پر از شعرایی که واست می گفتم
یکیو از تو، تو آخرین شب کادو گرفتم
بوی عیدی و توپ، کافه نادری، با هم شنیدیم
مرد تنها رو از کوچه برلن با هم خریدیم
یه ضبط و چند تا نوار کاست
دلخوشی من فقط همیناست
خیلی گذشته اما واسه من
نبودن تو هنوز معماست
نوار خالی صدای هق هق
سهم من از تو فقط همیناست
کجای قصه بازی عوض شد
که نیستی اما عطر تو اینجاست
اونی که عشقو خاطره هاشو با تو شریکه
به جای دستات، حالا تو دستاش خودکار بیکه
ترانه ها رو عقب میاره، گوش می ده صد بار
کاش دنیارو هم میشد عقب برد، فقط با خودکار
تو هر نواری یه ردپا از عشق تو مونده
انگار یه دنیا فقط واسه تو آواز می خونده
با اینکه آواز همدمِ مردِ خاطره بازه
عوض نمی شه جای تو با این ضبطِ قراضه
یه ضبط و چند تا نوار کاست
دلخوشی من فقط همیناست
خیلی گذشته اما واسه من
نبودن تو هنوز معماست
نوار خالی صدای هق هق
سهم من از تو فقط همیناست
کجای قصه بازی عوض شد
که نیستی اما عطر تو اینجاست
ایــن روزهـآ بـهـآنـه بـیـشـتـر مـیـگـیـرم ، قـرص زیـآد مـیـخـورم ، قـهـوه هـآیـم رآ تـلـخ تـر مـیـخـورم
بـد و بـیـرآه مـیـگـویـم .. ایـن روزهـآ در حـسـرتـم ..
در حــَــســرت ِ نــآمـه هـآیـی کـه بـــآیـد بـنــویـسـم !
در حــَــســرت ِ نــآمـه هـآیـی کـه بـــآیـد بنـــویـسـی !
در حــَــســرت ِ شـعـرهـآیـی کـه هـر وآژه اش مـیـشــد بـرآی تـو بــآشــد و دیـگـر ..
ایــن روزهـآ بـهـت زده ام ! چـطـور مـیـشـود هـمـه کـس ِ یــک نـفــر بـآشـی ..
و از لـحـظــه ای تــآ لـحـظـه ی دیـگــر ، دیـگــر هـیــچ چــیــزی بــرآیــش نــبـاشـی ؟؟
چــطـور مــیـشود یـک نـفـر هـمـه کــس زنــدگــیـت بـاشد حـتـی اگــر خـودش دیـگـر نــبـــآشــد ؟؟
ایــن روزهـآ در جــوآب ِ سـآده تــرین ســوآل هـآ مـآنـده ام ، بـیـــخود نیــسـت بـهـآنـه مــیـگـیــرم
بــَــد و بیـــــرآه .. و بـــُـهــت و .. حــَــســرت .. و هــزآر درد ِ بــی درمــآن ِ دیــگــر ..
فـکــر کــن در جــوآب ســآده تــریــن ســوآل هــآ بـمــآنــی ..
بـد و بـیـرآه مـیـگـویـم .. ایـن روزهـآ در حـسـرتـم ..
در حــَــســرت ِ نــآمـه هـآیـی کـه بـــآیـد بـنــویـسـم !
در حــَــســرت ِ نــآمـه هـآیـی کـه بـــآیـد بنـــویـسـی !
در حــَــســرت ِ شـعـرهـآیـی کـه هـر وآژه اش مـیـشــد بـرآی تـو بــآشــد و دیـگـر ..
ایــن روزهـآ بـهـت زده ام ! چـطـور مـیـشـود هـمـه کـس ِ یــک نـفــر بـآشـی ..
و از لـحـظــه ای تــآ لـحـظـه ی دیـگــر ، دیـگــر هـیــچ چــیــزی بــرآیــش نــبـاشـی ؟؟
چــطـور مــیـشود یـک نـفـر هـمـه کــس زنــدگــیـت بـاشد حـتـی اگــر خـودش دیـگـر نــبـــآشــد ؟؟
ایــن روزهـآ در جــوآب ِ سـآده تــرین ســوآل هـآ مـآنـده ام ، بـیـــخود نیــسـت بـهـآنـه مــیـگـیــرم
بــَــد و بیـــــرآه .. و بـــُـهــت و .. حــَــســرت .. و هــزآر درد ِ بــی درمــآن ِ دیــگــر ..
فـکــر کــن در جــوآب ســآده تــریــن ســوآل هــآ بـمــآنــی ..
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
|
رد پای احساس ... | ادبیات | 13812 |
Similar threads
-
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)
- شروع شده توسط حمید...HaMiD
- پاسخ ها: 122
-