♡... مـــادر... ♡

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
«آینده کودکان بسته به تربیت پدر و مادر است.»
  • ویکتور هوگو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادربزرگ
گم كرده ام در هياهوي شهر
آن نظر بند سبز را
كه در كودكي بسته بودي به بازوي من
در اوين حمله ناگهاني تاتار عشق
خمره دلم
بر ايوان سنگ و سنگ شكست
دستم به دست دوست ماند
پايم به پاي راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تكه تكه از دست رفته ام
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقدیم به مادران و پدرانِ عزیز

تقدیم به مادران و پدرانِ عزیز

مادر اي لطيف ترين و زيباترين بوستان هستي مينشينم و با نگاهي

به آن دورها و آهي از ته دل در نبودنت و چه زود اشكها جاري ميشود

تا خستگي دلم را بزدايد و روحم را صيقل دهد تا در روياي خودم دوباره

تو را ببينم و تحمل اين دوري را بتوانم تاب بياورم.



گرانبها ترين هديه ي خداوند مادر است

مادر دانم كه دستي به دستم داده ي

تا اين شدم كه بينم ،شيره ي جان داده ي

مانند دلبران صد دل به دلم داده ي

اي به قربانت كه حالي به حالم داده ي


تقديم به تمامي مادران فدا كار و از خود گذشته


اكسير
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باغ بهشت گوشه دامان مادرست
آب حیات چشمه بستان مادرست
مهر محبتی که بدان روشن است جان
از مطلع سپهر گریبان مادرست
آن رشته ای که در همه عمر نگسلد
در مهر طفل رشته پیمان مادرست
ما قدر مادران نشناسیم و غافلیم
کاغشته با محبت ما جان مادرست
هنگام آزمایش پاکی و روشنی
قلب فرشته سلسله جنبان مادرست
دامان مادرست دبستان تربیت
مهر و وفا دروس دبستان مادرست
گویند بهره مند همی گردد از حیات
آن کودکی که پیرو فرمان مادرست
اسباب تیره بختی اطفال نابکار
قلب شکسته حال پریشان مادرست
سرمایه سعادت و اقبال و پیشرفت
دلداری و اطاعت و احسان مادرست
 
آخرین ویرایش:

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
به ياد داشته باشيم عشق مادر هميشه ماندگار است

درود و سلام به همه مادران خوب و فداكار

كاشكي رو طاقچه دلت ائينه و شمعدون ميشدم
تو دشت ابري چشات يك قطره بارون ميشدم
 

B@CHE +

عضو جدید
و وقتى تمام كرد به خاكش سپردند،
بر مزارش گل‏ها شكفتند و پروانه‏هاى شيرين كار رقصيدند.
آن‏قدر سبك بود كه بر خاكِ زيرين فشارى نمى‏آورد،
مادر در زندگى چه‏قدر درد كشيده بود
كه او را اين چنين سبك كرده بود.
برتولد برشت
 

B@CHE +

عضو جدید
روياهای مادران
از سمت طلا طلوع می کند
روياهای مادرم اما
در آينه پنهان است.

انگشترش سکوت
گوشوارش طعنه
و دستبندش هاله رنج.

با اين همه
بی هيچ قيمتی
نام مادرم طلاست.

دوستت دارم مادر
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مادر را يك (( عشق بي بهانه )) يك (( شوق شعفناك شيرين )) نام نهاده ام .
اشاره اي دارم به ارزش و اعتبار (( مادر )) در پيشگاه حضرت دوست :
از (( ابو سعيد ابوالخير )) سئوال كردند : اين حسن شهرت را از كجا آوردي ؟
(( ابوسعيد )) گفت : شبي مادر از من آب خواست ، دقايقي طول كشيد تا آب آوردم ، وقتي به كنارش رفتم ، خواب ، مادر را در ربود ! دلم نيامد كه بيدارش كنم ، به كنارش نشستم تا پگاه ، مادر چشمان خويش را باز كرد و وقتي كاسه ي آب را در دستان من ديد ، پي به ماجرا برد و گفت : فرزندم ، اميدوارم كه نامت عالمگير شود .
بدين سان (( ابوسعيد ابوالخير )) مرد خرد و آگاهي و عرفان ، شهرت خويش را مرهون يك دعاي مادر ميداند. و در اينجاست كه ما از جايگاه حقيق و شگرف مادر و تقرب او به آن قدرت مطلق آگاه مي شويم.
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوش جان ميسپاريم به واژگاني كه از ميان لبان معطر و پاكيزه ي مادر – به عنوان دعا –براي فرزند خود سر ريز مي گردد


كاشكي مي شد يه دشت گل برات لالايي بخونم
يه اسمون نرگس و ياس تو باغ دستات بشونم

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز


آسمان

آسمان
را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم


خاک
را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم




این جهان را گفتم
هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم

رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم
آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم


روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ

قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم

صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظه ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت

دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خنده ی اوچشمه ی آن
من ازان محرومم
خنده ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده ی او
خنده ی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم


کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم

درپی عشق شدم
تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود

دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود


منبع: سایت صبح امید
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مادر ! ای لطیف ترین گلِ بوستانِ هستی !ای باغبانِ هستیِ من !

گاهِ روئیدنم ، بارانِ مهربانی بودی که به آرامی سیرابم میکرد.

گاهِ پروریدنم ، آغوشی گرم که بالنده ام میکرد.

گاهِ بیماریم ، طبیبی بودی که دردم میشناخت و درمانم میکرد.

گاهِ اندرزم ، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم میداد.

گاهِ تعلیم ، معلّمی آگاه و خستگی نا پذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانائی را در گوشم زمزمه میکرد.

گاهِ تردید ، رهنمائی آشنا که راه را از بیراهه نشانم میداد.

مادر ! تو شگفتیِ خلقتی ، تو لبریز از عظمتی ، تو را سپاس میگویم و میستایم.:gol:

 

raha

مدیر بازنشسته
وقتي پاهايم خسته از رفتن است مرا در آغوش بالهاي مهربانش به بي بيكرانه هاي آبي ميبرد . تا روح سر گردانم بار ديگر پرواز را به خاطر بياورد... :gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
با آنكه مي‌دانم تو در استعاره نمي‌گنجي، سعي مي‌كنم بهترين واژه‌ها را كنار هم رديف كنم شايد قطره‌اي از دريا را سروده باشم.


در زندگي نمي‌توانيد محبتي بهتر، عميق‌تر، بي‌پيرايه‌تر و واقعي‌تر از محبت مادر بيابيد.»





 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر جلوه ي حقيقت است .وخشنودي او همانند خشنودي

خداوند است . خداوند رابايد همواره خشنود نگاه داشت .
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز

وقتي به غرورجواني بانگ بر مادر زدم ،دل آزرده به كنجي نشست و گريان همي گفت:"مگر خردي فراموش كردي كه درشتي ميكني؟"




****************************





مردي نزد پيامبر (ص) آمد وگفت : يا رسوالله به چه كسي نيكي كنم؟



فرمودند: به مادرت



عرضه داشت : سپس به چه كس؟



فرمودند : به مادرت.



عرضه داشت : سپس به چه كس؟



فرمودند : به مادرت.



عرضه داشت :سپس به چه كس؟



فرمودند: به پدرت.
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
انگاه که واژه ها را گرد هم میاوریم تا تورا به تصویر بکشم جز زیبایی ونیروی نامریی عشق تو چیزی نمبینم..
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید اگر تورا نبینم اهنگ صدایت را فراموش کنم اما نگاه گرم تو فرا موش ناشدنی است این را از روی باورم میگویم ..
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر اي در درخشان صدف درياي وجود من....مادر اي خيز بلند احساس شعور من.......مادر

اي ترانه زيبايي در قشنگترين شعر هاي پر احساس تنهايي..... مادر اي تبلور ناب روي بستر

روان غرور بجاي ادميت.........................................مادر اي..........دوستت دارم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بر تو ای قداست محض، ای ناب‏ترین واژه آسمانی. سلام بر تو که بوی بهشتی جاودانگی‏ات، دل‏های ما را به آسمان می‏برد. سلام بر تو که مهر و عطوفتت در جامه پرستاری، دل کودکان معصوم را شاد می‏کند. تو هرجا که باشی، روشن از نجابت و مهربانی هستی. سلام بر تو که در کسوت آموزگاری، کودکان را به سرزمین کلمه و روشنی می‏بری و به آن‏ها الفبای زندگانی می‏آموزی. سلام بر تو ای مادر.
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر شاخه گل باغ بلور
:gol::gol::gol:

پدرم فاصله عشق و غرور

:gol::gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادرم گندم درون آب مي ريزد
پنجره بر آفتاب گرمي آور مي گشايد
خانه مي روبد غبار چهره آيينه ها را مي زدايد
تا شب نوروز
خرمي در خانه ما پا گذارد
زندگي بركت پذيرد با شگون خويش
بشكفد در ما و سر سبزي برآرد
اي بهار اي ميهمان دير آينده
كم كمك اين خانه آماده است
تك درخت خانه همسايه ما هم
برگ هاي تازه اي داده است
گاه گاهي هم
همره پرواز ابري در گذار باد
بوي عطر نارس گلهاي كوهي را
در نفس پيچيده ام آزاد
اين همه مي گويدم هر شب
اين همه مي گويدم هر روز
باز مي آيد بهار رفته از خانه
باز مي آيد بهار زندگي افروز




 

م.سنام

عضو جدید
بهاررابه مهمانی چشمهایت فرامی خوانم
تاطراوت وزیبایی چشمهایت به زیبایی سبزی
بهارشود وپیراهنی از گلهای زیبابرتنت میکنم
تاباحضورت تداعی گرمحبوبه های شب یاسهای
خوشبو نرگسهای منتظر وشقایقهای عاشق باشی
وقشنگترین ترانه هستی رادر گوشت زمزمه میکنم
نامت را ای مادر
عزیزدردفتر زندگیم جاودانه حک خواهم کرد:heart:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani 🔺️هوای تو... ♡ ادبیات 790
گلابتون به نام زن... ♡ ادبیات 730

Similar threads

بالا