.• عکس نوشته ها•.

[الناز تبریز]

ادما خلوصشونو از دست دادن!

دقیقا
به نظرم اگه عشق واقعی و دو طرفه باشه تا عمر باقیه گفتن و شنیدن این حرفا باز کمه باید دنبال حرفای محکمتر و قشنگتر از اینا بود
اما بعضیا تا یکم جای پا محکم میکنن دیگه ضرورتی نمیبینن برا گفتن
همه تو تنهایی خودشون توقع اینارو دارن اما تا به عمل می رسه حق خودشون می دونن که یکی عمرشو احساسشو بریزه به پاش و تمام

 

[ناشــناس]

سلام
همه توقع شنیدن این حرفا رو دارن اما نمی دونم چرا دو طرفه نمیشه!!
عشق باید دو طرفه باشه باید

 

[الناز تبریز]

مشاهده پیوست 254831

عشق واقعی غصه نداره گریه نداره دلتنگی نداره
عشق واقعی پر از همه خوبیها و قشنگیاس
من ایمان دارم عشق مملو از محبته که تمومی نداره

 

[ناشــناس]

روزی می‌رسد
که لبخند می‌زنی
و سکوت می‌کنی
به احترام من
به احترام تمام بغض‌هایی که در نطفه خفه شدند
به احترام تک‌تک اشک‌هایی که فرزندخوانده باران شدند
و به احترام همه قدم‌هایی که تا میعادگاه نبودنت، بی‌رمق ولی با امید رفتند
و من هنوز
هنوز زنده‌ام و
خوش‌خیال...

«...»
14/5/1394

 

[ناشــناس]

از نوک انگشتان وهم و خیال،
تا سرمنزل کلبه عشق،
فرقی ندارد؛
درد که باشد،
نوش‌دارو لازم است...!
مرهم که نباشد،
باید عادت کرد
به تقسیم یک کهنه زخم
با اجساد آیندگان...!
باید تمرین کرد و آماده شد
به مردن در گود نبرد دل‌بستن...!


«...»
«آخرین نفس»
یکشنبه 1394/08/24

 

[ناشــناس]

چند سال می‌گذرد از حادثه تولد مردی، زیر این اشک‌های پاییزی،
از اولین نگاه بارانی آسمان،
و از تشویش و پریشانی این ابرهای سردرگم...
نازنینم!
خسته نیستم، اما
از تو چه پنهان؛
این روزها کمی ترسو شده‌ام...
کلبه حقیرانه خاطراتت این روزها بدجور تیر می‌کشد...
مهربانم!
به یادم باش...
اگر روزی رسید که اشک‌نامه‌های این رفته را خواندی...!
بخوان و به یادم باش:
فرخنده رهی زو دل من، شاه‌کسی شد/ پوشید غم و در دو جهان، بارگهی شد
بودن ز ازل عاشق و دلدار، هنر نیست/ شاه آن بود تا که ابد، چاره‌رسی شد

«...»
«آخرین تپش»
شنبه 23/08/1394

 

[ناشــناس]

شب شد و باز با دلم بازی می‌کنم	خاطرات را رو کرده و راه‌سازی می‌کنم
خواب را کفری کرده و خیال‌پردازی می‌کنم	به خوشی‌های نیامده، دست‌درازی می‌کنم
با گرد قاب‌های خالی، خاک‌بازی می‌کنم	گِل می‌گیرم و فکر می‌کنم نوسازی می‌کنم
عکس‌ها را که می‌بینم، اشک‌سازی می‌کنم	نیل می‌سازم و با دردها شهرسازی می‌کنم
هرچه جاندار است را آبزی می‌کنم	با اشک‌هایم عالَمی را نمازی می‌کنم
فعل بودن را صرف کرده، ماضی می‌کنم	به خیالم دارم خودم تقسیم اراضی می‌کنم
باور نمی‌کنم این حقیقت، آن را مجازی می‌کنم	شب را این‌گونه به صبح می‌دوزم و بزازی می‌کنم
عاقبت می‌نشینم و چاره‌سازی می‌کنم	عاقل می‌شوم و دل را راضی می‌کنم
نفت را بوسیده و آن را گازی می‌کنم	خودمانیما، عجب تاخت و تازی می‌کنم
اشتباه نکن، عاشق نیستم، جوسازی می‌کنم	خیال می‌بافم و این‌گونه طنزپردازی می‌کنم
شاید هم خُل شده‌ام و دیوانه‌بازی می‌کنم	مغز را وسط انداخته و توپ‌بازی می‌کنم!

«...»
«بازی»
1394/6/8

 

[abolfaZZzl]

عشق واقعی فقط خداست
از راههای دیگه خودتونو خسته نکنین
چون به جایی نمیرسین
تودله خداست که به همه جا میرسین و دله همه رو تسخیر میکنین
یکیشون میشه کسی که دوسش دارین.

 

[saharnaz73]

به نظرم عشق تو سن و سال ما اصلا حقیقی نیس....یه مشت حسیه که اقتضای سنمونه...دو سه سال بعد هم به کل فراموش میشه

 

[رجایی اشکان]

تکرار مسواک زدن در همه شبها ،
دندانها را سفید میکند..
و تکرار خاطرات در همه شبها ،
موها را . . .
ﮔـــﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩ ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ .…
ﮔـــﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﻋﻤﺮ !
ﻭ ﭼﻪ ﻋـــﺬﺍﺑﯽ می کشد ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫــﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﻫــﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ.....!
پاییز از مهر شروع نمی شود ، پاییز از بی مهری ها شروع میشود......
اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروزم را نمی کردم
ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم !!!
رنجهایم را داخل کیسه ریختم و دم در گذاشتم...
اما فرشتگان برایم باز فرستادند!!
معطر به عطر بهشتی. . .
تا هرگز یادم نرود روزی همین رنجها بود که راه نجات را به من آموخت
همین رنجها بود که راه درست زیستن را به من هدیه داد
رنجهایم را بوسه میزنم
و در صندوق گنجهایم میگذارم
گذر زمان جواهرشان میکند
از آنچه بر سرتان گذشته نهراسید
حتی فرار نکنید
بلکه دوستش بدارید
همان گذشته بود که امروز شما را ساخته
امروز را دریابید تا فردایی خوش بسازید
پس شاد زندگی کنید.

 

[Honey.ChEng]

به نظرم عشق تو سن و سال ما اصلا حقیقی نیس....یه مشت حسیه که اقتضای سنمونه...دو سه سال بعد هم به کل فراموش میشه

چون این چیزی که اسمشو گذاشتی عشق اصلا عشق نیست که بخواد حقیقی باشه فقط یه احساسه

 

[starlet.]

به نظرم عشق تو سن و سال ما اصلا حقیقی نیس....یه مشت حسیه که اقتضای سنمونه...دو سه سال بعد هم به کل فراموش میشه

اگ طرف پیدا بشه عشق هر زمانیو هر مکانی امکان داره رخ بده..
پس یعنی دختری یا پسری ک تو این سن همدیگه رو دوس دارن دوس داشتنشونم ب ازدواج منجر شه بعد از دو سه سال از هم سرد میشن و طلاق؟؟؟ن جانم اینطور نیست

 

[saharnaz73]

اگ طرف پیدا بشه عشق هر زمانیو هر مکانی امکان داره رخ بده..
پس یعنی دختری یا پسری ک تو این سن همدیگه رو دوس دارن دوس داشتنشونم ب ازدواج منجر شه بعد از دو سه سال از هم سرد میشن و طلاق؟؟؟ن جانم اینطور نیست

اگه ازدواجی صورت بگیره که آره....ولی بیشتر این ها هیچ وقت منجر به ازدواج نمیشن....خودم شاهد چند نمونه اش بودم تو اطرافم......معمولا وقتی به این پسرای عاشق پیشه گفته میشه که بره و با خونواده اش بیاد یا به کل میره و دیگه پیداش نمیشه یا میندازه گردن پدر و مادرش و میگه که اونا نذاشتن....درصورتی که اگه واقعا عاشق باشه تمام سعیشو میکنه تا پدر و مادرش رو قانع کنه

 

[saharnaz73]

میدونین این روزا عشق خیلی سطحش اومده پایین ....با هرکی حرف میزنی یا عاشق شده یا شکست عشقی خورده ....از این تیریپ های عاشقانه الکی

 

[omid20110]

 

[omid20110]

 

[omid20110]

 

[tara75]

بگذارعشق خاصیت توباشد نه رابطه ی خاص تو باکسی.......!

 

[tara75]

نیمه گمشده را بیخیال شَو لطفا ، اگر سهم تــــــو بود که گم نمی شد…همین نیمه ای که هستی رو پیـــــــدا کن…

 

[tara75]

از عشقهای این روزهـــــــا داستانی به بلندای شنگـــول و منگــــول هم نمیتوانـ نوشت چِه برسَد به شیرین و فرهاد …!

 

[رجایی اشکان]

ﻗـــﻬـــﺮﻫﺎ ﺑـــﻬـــﺎﻧــــﻪ ﺍﺳــــﺖ !!!
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺳﻴﺎﻩ ﺷﺐ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ
ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺳﭙﯿﺪ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ !!!
ﻭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﻭﺩ ...
ﺩﺭ ﺳﭙﻴﺪﯼ ﺭﻭﺯ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﺳﻴﺎﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻴﺎﺑﺪ
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ
ﺳﻴﺎﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ !!!
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﺑــــﮕــــﺬﺍﺭ ﺑـــﺮﻭﺩ

 

[رجایی اشکان]

ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
ﺍﯾﻦ ﻭﺯﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ :
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﺳﺖ
ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻣﻦ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺿﻌﻒ ﯾﺎ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ !
ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮ ﺑﭙﺎﯾﺪ ، ﺷﺘﺎﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ، ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
ﺍﯾﻦ ﻭﺯﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ :
ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯼ
ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺲ ﺗﻮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﮐﻤﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺮﺳﺪ !
ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻢ ﻫﻢ ﻗﺎﻧﻌﻢ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﮎ ، ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻣﻦ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﻡ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭﺗﺮ ، ﺍﺯ ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
"ﺍﻣﯿﻠﯽ ﺩﯾﮑﻨﺴﻮﻥ"

 

[Mʀ Yᴀsɪɴ]

 

[Honey.ChEng]

وداع و جدایی فقط برای آن دسته از کسانیست که با چشمان خود عاشقند، زیرا برای آنهایی که با قلب و روح عشق می ورزند چیزی به نام جدایی وجود ندارد.
(مولانا)

 

[Honey.ChEng]

عشق، دانشکده ی تجربه ی انسانهاست گرچه چندیست پر از طفل دبستان شده است...

 

[معماربرتر]

 

[رجایی اشکان]

شعر برگزیده مسابقه مشق آفتاب
بی مناسبت با این تاپیک هم نیست

دوستت دارم های سیزده سالگی را
روی بخار شیشه ی کلاس کشیدیم
با یک قلب
و حرف اول یک اسم
دوستت دارم های بزرگ تر را
در نامه های عاشقانه نوشتیم
پنهانشان کردیم
_هنوز هم یکی از آن نامه ها آنجاست
من از ترس مادرم
جوری پنهانش کردم که حتی خودم هم نتوانستم پیدایش کنم_
دوستت دارم،
و زنان در حوالی سی سالگی
شاید دیگر
قلبی روی بخار شیشه نکشند
اما
هنوز هم پر از دوستت دارمند
چند تا از دوستت دارمهایم را
برایت
مربای آلبالو درست کرده ام
چند تا را
گرد گرفته ام از اشیا
با یکی از آنها
پیرهنت را اتو کرده ام
و با یکی
با یکی دارم
این شعر را برایت می نویسم.
رویا_شاه_حسین_زاده

 

[behrooz civil]

سلام . اگه میشه منم نظرم رو درباره عشق بدم . البته این نظر منه .
ببینید دوستان ، یکی از فامیل های ما دکتر روانشناسه ، اون میگفت دخترا و پسرا تو یه سن خاصی که معمولا بین 18 تا 24 سالگیه خبلی بیشتر از نیاز جنسی ، نیاز عاطفی دارن که این نیاز رو نه پدر ، نه مادر ، نه خواهر ، نه برادر نمیتونه برطرف کنه . اینجاست که پای عشق میاد وسط . وقتی به قدیما نگاه میکنیم می بینیم که اکثر ازدواج ها تو این حدود سن بوده و یکی از دلایل استحکام این ازدواج ها همین بوده که دختر و پسر در اووووج نیاز عاطفی به هم میرسیدن . اما امروز به دلایلی که اینجا بحثش نیست سن ازدواج رفته بالا در نتیجه دختر و پسر واقعا مجبور میشن طوری دیگه این نیاز رو رفع بکن ( من اصلا از دختر و پسرایی که با هم دوست میشن ایراد نمیگیرم ، به هیچ وجه ، چون چاره ای ندارن ) . اما به محض اینکه دختر و پسر این سن رو رد کنن قضیه 180 درجه عوض میشه ، یعنی پیش پسره حرف ازدواج میزنی سریع بحث رو عوض میکنه ، یا به دختره میگی خواستگار برات اومده میگه من این همه درس خوندم دارم واسه خودم کار میکنم و پول درمیارم شوهر میخوام چیکار !!! چون دیگه اون نیاز عاطفی به اون شدت وجود نداره . همین میشه که آمار پیردختر و پیرپسر میره بالا .

دوستان این وسط استثنا هم وجود داره . اصولا در هر پدیده ای استثنا وجود داره . ولی ما کل رو در نظر میگیرم .

خب حالا تکلیف این دختر و پسرا چیه ؟ آیا بروز مشکلات و در نتیجه افزایش سن ازدواج تقصیر ماست ؟؟
باید با این شرایط ساخت . روی سخنم با پسراست ، خب بالاخره برای دخترا از یه سنی به بعد مدام خواستگار پیدا میشه که سن های بالاتر از خودشون دارن اما پسری که تو این سن 18 تا 24 سالگیه که بیچاره نمیتونه حرف ازدواج بزنه توصیه من اینه که برید کار کنید ( الان میگید کو کار ؟ ) هر کاری که میشه انجام داد تا فقط وقت شما رو پر کنه ، حقوق در اولویت بعدی باشه ، حتی شاگردی مغازه ، شاگردی نانوا یا هرچی .

در آخر تنها آرزوی که دارم اینه که عاشق ها به هم برسن .
موفق و موید باشید

 

[mojdeh-eng]

 

[Honey.ChEng]