تولدت مبارک



مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
مرگ خود میبینم و رویت نمی بینم هنوز
بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
گُل به دامن میفشاند اشک خونینم هنوز
گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
خصم را از ساده لوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز
موبارک باشه تکنیک خان.....
با ارزوی بهترین ها..



اي تازه گل از عاشق ناشاد بکن ياد
وز آنکه ز يادش نروي ياد بکن ياد
زان مرغ اسيري که به کنج قفس از ضعف
بسته است لب از ناله و فرياد بکن ياد
اي بسته ز غوغاي رقيبان ره کويت
از آن که دل اول به رهت داد،بکن ياد
اي برق،که هنگامه ي ياران به تو گرم است
از سوخته ي آتش بيداد بکن ياد
از چشم اسيري،چو به پاي تو فتد اشک
زان بنده که از چشم تو افتاد بکن ياد
با شمع چو جان بازي پروانه ببيني
زان کشته که در پاي تو جان داد بکن ياد
تا خنده ي شيرين،نربايد دلت از دست
از تلخي جان کندن فرهاد بکن ياد
سنگي چو به بال تو زند دست حوادث
اي مرغ اسير از دل صياد بکن ياد
يک عمر رهي سوخت به اميد وصالت
يک بار از آن عاشق ناشاد بکن ياد



اي تازه گل از عاشق ناشاد بکن ياد
وز آنکه ز يادش نروي ياد بکن ياد
زان مرغ اسيري که به کنج قفس از ضعف
بسته است لب از ناله و فرياد بکن ياد
اي بسته ز غوغاي رقيبان ره کويت
از آن که دل اول به رهت داد،بکن ياد
اي برق،که هنگامه ي ياران به تو گرم است
از سوخته ي آتش بيداد بکن ياد
از چشم اسيري،چو به پاي تو فتد اشک
زان بنده که از چشم تو افتاد بکن ياد
با شمع چو جان بازي پروانه ببيني
زان کشته که در پاي تو جان داد بکن ياد
تا خنده ي شيرين،نربايد دلت از دست
از تلخي جان کندن فرهاد بکن ياد
سنگي چو به بال تو زند دست حوادث
اي مرغ اسير از دل صياد بکن ياد
يک عمر رهي سوخت به اميد وصالت
يک بار از آن عاشق ناشاد بکن ياد