یک تجربه بی نظير در خیابان ولی عصر

[B.R.Z]

یک تجربه بی نظير در خیابان ولی عصر
خیابان ولیعصر، زیر پل پارك‌وی در عصر پنجشنبه تجربه نادری از سر گذراند. نظم موجود تغییر كرد. ۱۰۰ تا ۱۵۰ جوان با میانگین سنی ۲۰ سال با شیشه‌شور و دستمالهای یزدی، با لباسهایی مرتب به استقبال شیشه كثیف ماشین‌ها رفتند تا با مردمی از جنس خودشان درباره كودكان كار و خیابان حرف بزنند. پسران و دختران جوان دو ساعت در خیابان شیشه شستند، آدامس و فال فروختند و نتیجه دو ساعت تلاششان را به كودكانی بخشیدند كه پارك‌وی برای آنها حكم محل كارشان را دارد.
روزنامه «روزگار» روز شنبه در گزارشی در این باره نوشت، جوانان شركت‌كننده در این حركت بین ۱۸ تا ۲۵ سال داشتند. آنها با مردمی كه شیشه ماشینها را بالا می‌دادند یا بی‌اعتنا به روبهرو خیره می‌شدند توضیح می‌دادند چرا در خیابان هستند. هدف آنها اصلاح نگاه مردم نسبت به كودكان كار بود.
حركت خودجوش این جوانان بدون هماهنگی با هیچ نهاد دولتی و غیردولتی یا فعالان حقوق كودك، شاید نشانه ثمربخشی بیش از یك دهه فعالیت و آگاهی‌بخشی NGOهای مدافع حقوق كودكان باشد و شاید نشانه‌ای از تكاپوی اجتماعی برای خلق جهانی بهتر برای كودكانی كه كودكی حق آنان است.
عدم سازماندهی، شكل فراخوان و ناشناس بودن چهره‌ها و عدم اطلاع از یا مداخله فعالان حقوق كودك در این برنامه، بر خودجوش بودن این حركت صحه می‌گذارد.
این حركت در روز پنجشنبه بدون هیچ مشکلی و در آرامش ادامه یافت. پیام این ۱۰۰ - ۱۵۰ جوان به بچه‌هایی كه در خیابان كار می‌كنند این بود: ما شما را درك می‌كنیم و به شما احترام می‌گذاریم. كاری از دست ما برنمی‌آید اما اقلا دو ساعت كار شما را انجام می‌دهیم و با مشتریان شما حرف می‌زنیم تا شاید نگاهشان را نسبت به شما تغییر دهیم. ما رو در رو به مشتریان شما می‌گوییم شما هم انسان هستید و حق زندگی و كودكی دارید و این انتخاب شما نبوده كه در خیابانها كار كنید. این اتفاق به همه ما برمیگردد و ما در قبال شما بچه‌ها مسوولیم.
آنها در پایان پولی را که در دو ساعت ماشین شوری و آدامس و فال فروشی بدست آورده بودند بین بچه‌هایی که در خیابان کار می‌کنند تقسیم کردند.

http://www.iran-iran.ir/helpgroup.htm

​

 

[bahram3]

خب اينكارا چه معني ميده...

 

[B.R.Z]

خب اينكارا چه معني ميده...

به نظرم حرکت خیلی خوبیه
ت جامعه ای که نسبت به فقرا بی اعتناس

 

[bahram3]

به نظرم حرکت خیلی خوبیه
ت جامعه ای که نسبت به فقرا بی اعتناس

اي بابا...اين چيزاجواب نميده...

 

[B.R.Z]

اي بابا...اين چيزاجواب نميده...

پس باید چیکار کرد
مسئولین که ...
بیخیال

 

[bahram3]

پس باید چیکار کرد
مسئولین که ...
بیخیال

درد دل زياده بهتره چيزي نگم....

 

[زیبای خفته.]

چی شده الان؟؟

 

[bahram3]

چی شده الان؟؟

چيزي نشده نگار خانم....

 

[زیبای خفته.]

چيزي نشده نگار خانم....

مسخره کن ...اشکال نداره
دارم برات
حیف نمیتونم زیاد حرف بزنم وث اون روز میان جمعمون میکنن

 

[bahram3]

مسخره کن ...اشکال نداره
دارم برات
حیف نمیتونم زیاد حرف بزنم وث اون روز میان جمعمون میکنن

حيف كه بايد برم...

 

[salizadeniri]

اتفاقا خیلی کار قشنگیه
افرین به این جوونا
خدا زیادشون کنه!

 

[zakari]

وقتی که درآمد بالایی نداری تا یکی دوتا از این بچه ها رو از خیابونا جمع کنی و بذاریشون سر بازی های کودکانه شون
وقتی مقام و مسئولیتی نداری که ریش گرو بذاری و پا در میونی کنی تا دست پینه بسته یه پسر بچه به لطافت قبلیش برگرده
وقتی حتی حرفت تو دل مادر و پدرتم اثر نمیکنه
اونوقته که دست از حرف میکشی و دل میدی به کار شاید یه لبخند دختر بچه ای برای یه روز روی آتش عذاب وجدانت رو خاموش کنه
همین که مثل ما ننشستن و فقط نگاه نکردن دمشون گرم
مرسی خیلی خوب بود

 

[میهن پرست]

آفرین و باریکلا به بچه های تهرون

 

[hami_sani]

دم همشون گرم .غیرت دارن خداییش.

 

[SAMIFAR]

ممنون از همشون!
ولی کاش این کار مسئولین رو به خودشون بیاره!
بچه ها من خیلی دنبال این کار دویدم که بفهمم این بچه ها به چه ستاد یا ارگانی مربوط می شن!
ولی متاسفانه نه پلیس، نه بهزیستی و نه شهرداری هیچ کدومخودشونو مسئول نمی دونستن تا به گذارش من در مورد 1 بچه 2یا 3 ساله رسیدگی کنن!!!

 

[mmr1414m]

خيلي حال كردم دمشون گرم واقعا اين كودكان كار وضع اسفباري دارند خدا كنه اين حركتم مثل بعضي هاي ديگه به چيزي نچسبونن

 

[Mali Joon]

خيلي حال كردم دمشون گرم واقعا اين كودكان كار وضع اسفباري دارند خدا كنه اين حركتم مثل بعضي هاي ديگه به چيزي نچسبونن

با این کارا درست نمیشه مملکت به فکر نباشه مردم چه کاری ازشون بر میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

[Shahram.OTF]

من به این افراد از 100 نمره 1000میدم به خاطر وجدانشون
تنها کاری هست که میشه کرد اما هنوز صورت مساله باقی مونده متاسفانه

 

[mmr1414m]

با این کارا درست نمیشه مملکت به فکر نباشه مردم چه کاری ازشون بر میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جواب اين جملتو با يه شعر ميدم كه ميگه " تو اگر بنشيني من اگر بنشينم چه كسي برخيزد؟" يا " من اگر برخيزم تو اگر برخيزي همه برميخيزند"

 

[Mali Joon]

جواب اين جملتو با يه شعر ميدم كه ميگه " تو اگر بنشيني من اگر بنشينم چه كسي برخيزد؟" يا " من اگر برخيزم تو اگر برخيزي همه برميخيزند"

مرسی حق با تو من تسلیم

 

[mmr1414m]

مرسی حق با تو من تسلیم

خواهش ميكنم گلم ممنون كه قبول كردي

 

[mmr1414m]

با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
و بحث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی ـ
ـ یا غرق غرور؟!
سینهام آینهای است
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی دست مرا،
مرغ دستان تو پر میسازد
آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد
من چه میگویم، آه...
با تو اکنون چه فراموشیها؛
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند»


استاد شفيعي كدكني​

 

[Mali Joon]

خواهش ميكنم گلم ممنون كه قبول كردي

حرف حق و باید قبول کرد مرسی از راهنماییت

 

[B.R.Z]

با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجهی هر دشمن دون
آویزد
دشتها نام تو را میگویند
کوهها شعر مرا میخوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوهی اندوه زچیست؟
در تو این قصهی پرهیز که چه؟
در من این شعلهی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
و بحث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی ـ
ـ یا غرق غرور؟!
سینهام آینهای است
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی دست مرا،
مرغ دستان تو پر میسازد
آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد
من چه میگویم، آه...
با تو اکنون چه فراموشیها؛
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند»


استاد شفيعي كدكني

​

مرسی
کاش یه فراخوان بزنن همه جمع بشن کمک کنن
خیلی ثواب داره مخصوصا تو این ماه