وچرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدرچه کم از لاله ی قرمز دارد
-
-
-
-
-
پشت دریاها شهری ست
قایقی باید ساخت
-
-
-
-
-
اهل کاشانم روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم .خورده هوشی .سرسوزن ذوقی
-
-
-
-
-دوست عزیز حالا شما یه بیت از سهراب بگو:
روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .
پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها پشت دو برف
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی
پدرم پشت زمان ها مرده است
پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود
مادرم بی خبر از خواب پرید
خواهرم زیبا شد
پدرم وقتی مرد
پاسبان ها همه شاعر بودند
مرد بقال از من پرسید
چند من خربزه می خواهی؟
من از او پرسیدم
دل خوش سیری چند؟