الهم صلی علی محمد و آل محمدیه وقتایی دوست دارم رو کنم بهت، بزنم کنارم، بگم بیا، بیا بشین اینجا میخوام همه چیو واست تعریف کنم
از سیر تا پیاز و واست بگم از ب بسم الله تا نون پایان..
اما همون موقع به خودم میگم اون که از همه چی بهتر از خودم خبر داره. اصلا نیازی به تعریف و شنیدن از من نداره..
اما میبینم نه نمی تونم انگار یه چی داره خفم میکنه باید حرف بزنم، باید خودم بهت بگم..
به خودم که میام میبینم کلی وقته دارم همه چی رو میریزم رو دایره..
امشبم دقیقا از همون موقع هاست.. میشه یکم بیای نزدیک تر؟؟؟
میگم, چرا وقتی دیدمون اصلا هیچی نپرسید؟؟ مگه وضعیتمون و ندید؟؟ یعنی واقعا اصلنه اصلن واسش مهم نبود؟؟؟
اینا سبک نیستن اصلا... قابل تحمل و چشم پوشی هم نیستن، دردشون زیاده.. خودت که در جریانی؟؟
داستانه غوزه بالا غوز و شنیدی حتما.. اینا یه چی اونور ترند..
کمر شکنند.. خودت که داری میبینی من یه نفرم، میترسم، ممکنه هر لحظه کم بیارم..
دوست داشتم هرچی زودتر یه دستت و دراز میکردی میگفتی دستت و بده به من، من اینجام تنها نیستی نگرانه هیچی نباش
اون روز صبحی تقریبا نابود شدم، ولی با تمام وجود تلاش کردم ذره ای به روی خودم نیارم.
توام دیدی؟؟ بنظرت داغون کننده نبود؟؟
هنوزم انگار شتر دیدی ندیدی.. ولی یه چاقوی دسته بریده اینجاست، درست سمت چپ تنم جا مونده... اینو چیکارش کنم؟؟
میگم این سری اون سریا نیستا... من و که میبینی.. از چند و چوندم بهتر از خودم خبر داری
فکر نمی کنی خیلی نزدیکه جا بزنم؟
نکنه راستی راستی دوربین مخفی چیزیه؟؟ هی منتظرم یکی از پشت شاخه ها بیاد بیرون بگه اونجا رو نگاه کن یه دوربین مخفی نشونم بده..
ببین من امشب یجوره افتضاحی داغونم... چه جسمی چه روحی..
احساس میکنم تریلی از روم رد شده..
ولی این صدای خس خسه سینه اش هزاران بار بیشتر داره عذابم میده.. اینو از رو سینش بردار لطفاً
خواهش میکنم سلامته سلامتش کن..
این دیگه خیلی از تحملم خارجه..
گفتی از رگ گردن نزدیک تری دیگه... دوست دارم دست ببرم تو گردنم دقیقا از همون جا بکشونمت بیرون بگم. ببین هی نزدیکم نزدیکم نکن.. من میخوام با چشمان ببینمت..اونقدر وضعیتم خرابه که هیچکدوم این چیزا دیگه جواب نیست... فقط و فقط باید خودت و بهم نشون بدی
قبول داری ما آدما یه جاهایی خیلی زپرتی و ناکارآمد و بدردنخور میشیم؟؟ قول شرف میدم من الان همونجام زودتر به دادم برس..
تو خودت و نبین.. اون آدمای خاصت و نبین.. بعضی از ما آدما خیلی از هیچی کمتریم.. به دادمون نرسی بند و آب میدیم..
بیا کمک کن نذار به همون نقطه بند آب دادن برسم..
من که ازت نا امید نمیشم.. دست از سرت که برنمیداریم..
بیا یه کاری کن.. یه جوری به دادم برس.. که تا آخر عمر راه برم برات بخونم: عجب جااایی به داده من رسیدی...
الهی که هر مشکلی دارید برطرف شه
ب دریا رفته میداند مصیبت های دریا را
چقد همه در تاریکی شبیه همیم ...
نماز حضرت محمد رو بخونید کممتون میکنه... شک نکنید