از پنجشنبه که صدای جیغ و داد از تو کوچه اومد و با ترس بیدار شدم ،خوب نیستم .جیغ های مادر پسر جوونی که تو تصادف کشته شد مثل پتک تو سرم زده شده.به جرات میتونم بگم بدترین اتفاق تو زندگی ،مرک ناگهانی عزیزه .
صدای تلویزیون و تا آخرین حد زیاد کردم ،پنجره ها رو بستم اما فایده ای نداشت
ضربان قلبم به بالاترین حد ممکن رسیده بود
دخترکم یهو بغضش ترکید

و من بی صدا گریه کردم
فکر میکردم از لحاظ روحی نرمال شدم اما نه مثل شیشه ترک خورده ام ،با کوچک ترین ضربه ای میشکنم
حالم خوب نیست
