گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

sosmar

کاربر بیش فعال
حبیده راس میگه! من تب دارم! نزدیک بود بمرم! ولی نمبردم! فلن زنده ماندم! رفتم دکتر! چوب بیخ گلوش شفا بود انگاری!
صب حبیده دید داشتم بمردم! الان من مصدومم! یه کمی ملاحظه کنین دیگه!
برام کمپوت بیارین!:w01:
بادوم هندی هم بیارین!:w02:
همتونم هی هی گل لیلیوم و رز ارغوانی بیارین! :gol:
کمپوتش آناناس باشه فقط! :w07:
پسته اکبری هم بیارین!:w11:
بلکم این هیجان باشگاهتون رو به بهبودی نهد حالش!
حوسلتون سر میره اگه من نباشم:
دیگه کی واستون توجه توجه میزاره؟:w11:
دیگه کی کمیته حقیقت یاب تشکیل میده؟ :w08:
دیگه کی اسمتونو از لیست بیاره بیرون؟:cool:
دیگه کی اسمتونو ببره تو لیست؟;)
دیگه کی واسه کنکور نسیحتتون کنه؟:razz:
دیگه کی پستای انتهاری بزاره بخندین؟:D
دیگه کی دل فرهنگ و شاد کنه؟:eek:
دیگه کی ...:w47:
بیچاره واقعا حالش بده
حمیده خانم حتما ببرش دکتر تا از دست نرفته.:cry:
 

sosmar

کاربر بیش فعال
بیا با من که من عاشق ترینم بدون تو درخت بی زمینم
بیا با من که پا بند تو هستم دچار قهر و لبخند تو هستم
 

sosmar

کاربر بیش فعال
از یاد تو یک لحظه دلم غافل نیست جزدوری تو غمی دگر حاصل نیست

از شوق تو می سوزم و می سازم من آن دل که از عشق تو نسوزد دل نیست
 

sosmar

کاربر بیش فعال
تو در قلب من جاداری , کار دنیا رو می بینی قلب من شده گاوداری
 

sosmar

کاربر بیش فعال
خوش بحالتون شما دوست دارین منم دوست دارم .
یکیشون عروسی نمی گیره که ماهم دعوت شیم به من هم کسی دختر نمی ده.
 

دغدغه مند

عضو جدید
حکايت است که پادشاهي از وزيرخدا پرستش پرسيد :
بگو خداوندي که تو مي پرستي چه مي خورد، چه مي پوشد ، و چه کار مي کند و اگر تا فردا جوابم نگويي عزل مي گردي!!
وزير سر در گريبان به خانه رفت ...
وي را غلامي بود که وقتي او را در اين حال ديد پرسيد که او را چه شده؟
و او حکايت بازگو کرد.
غلام خنديد و گفت : اي وزير عزيز اين سوال که جوابي آسان دارد.
وزيز با تعجب گفت : يعني تو آن ميداني؟ پس برايم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه ميخورد؟
- غم بندگانش را، که ميفرمايد من شما را براي بهشت و قرب خود آفريدم. چرا دوزخ را برميگزينيد؟
- آفرين غلام دانا.
- خدا چه ميپوشد؟
- رازها و گناه هاي بندگانش را
- مرحبا اي غلام
وزير که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد
ولي باز در سوال سوم درماند، رخصتي گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومين را پرسيد.
غلام گفت : براي سومين پاسخ بايد کاري کني.
- چه کاري ؟
- رداي وزارت را بر من بپوشاني، و رداي مرا بپوشي و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به درگاه شاه ببري تا پاسخ را باز گويم.
وزير که چاره اي ديگر نديد قبول کرد وبا آن حال به دربار حاضر شدن
پادشاه با تعجب از اين حال پرسيد اي وزير اي چه حاليست تو را؟
و غلام آنگاه پاسخ داد که اين همان کار خداست اي شاه که وزيري را در خلعت غلام و غلامي را در خلعت وزيري حاضر نمايد.
پادشاه از درايت غلام خوشنود شد و بسيار پاداشش داد و او را وزير دست راست خود کرد
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همگي!:)
ميبينم كه حسابي داريد اينجا رو ميتركونيدااااا!;)
فرهنگ خانم فكر كنم يه تجديد نظر كلي رو آتيش پاره ها بايد داشته باشيد!:D
بعد مدتها دارم پست ميذارم!
باور كنيد خيليييييييييييييي سرم شلوغه! ولي ان شاءا... بعدا جبران ميكنم!:redface:
اومدم فقط يه عرض ارادتي كنم و برم!
:gol:


:gol::cry:اللهم عجل لوليك الفرج:cry::gol:
 

sosmar

کاربر بیش فعال
جیگر خوش آمدی.
میگم اگر اشکالی نداره ترم چند هستی ؟
اگر کاری از ما بر میاد بگو !!!!
 

marziye-joOjoO

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام سلام! شب نشینی تعطیله دیگه! گویا تهدید ها فایده نداشته!
Amir-ans
کجایی داداش؟
بیا و شمشیرتو از غلاف حاضر کن که...:neutral::neutral::neutral:

 

sosmar

کاربر بیش فعال
سلام.
آقا امیر دیگه بچه ی خوبی شده .
بچه ها هستن ولی نم دونم کجا قائم شدن؟؟؟
 

hamideh vf

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیاین من تخمه آوردم براتون :دی دور هم خوبه



 

setayesh 88

عضو جدید
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو میبره کوچه به کوچه
باغ انگور ی باغ آلوچه
دره به دره صحرا به صحرا
اونجا که شبها پشت بیشه ها
یه پری میاد ترسون و لرزون
پاشو میزاره تو آب چشمه
شونه میکنه موی پریشون
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
منو میبره ته اون دره
اونجا که شبها یکه و تنها
تک درخت بید ، شاد و پر امید
میکنه به ناز ، دستشو دراز
که یه ستاره بچکه
مثل یه چیکه بارون
به جای میوه اش ، سر یه شاخه اش ، بشه آویزون
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
منو میبره از توی زندون
مثل شبپره با خودش بیرون
میبره اونجا که شب سیاه
تا دم سحرشهیدای شهر
با فانوس خون جار میکشن
تو خیابونا سر میدونا
عمو یادگار ، مرد کینه دار
مستی یا هشیار ، خوابی یا بیدار
مستیم و هشیار شهیدای شهر
خوابیم و بیدار شهیدای شهر
آخرش یه شب ماه میاد بیرون
از سر اون کوه
بالای دره
روی این میدون
رد می شه خندون
یه شب ماه می اد

یه شب ماه می‌آد.....


سلام. شبتون بخیر.:smile:







 

sosmar

کاربر بیش فعال
پرسیدند بهشت را می خواهی یا دوست ؟
گفتم جهنم است , بهشت بی دوست
 

sosmar

کاربر بیش فعال
همیشه در قلبت قبرستانی برای خاک سپاری خطای دوستانت بساز !!
 

sosmar

کاربر بیش فعال
توی زندگی هیچ وقت اخم نکن چون ممکنه یک نفر به لبخند تو زنده باشه.
 

sosmar

کاربر بیش فعال
حمیده خانم عکس های جالبی میزاری من همشونو save کردمو
لطفا طرز درست خواندن از روی رفرنس رو یاد بدید .
 

sosmar

کاربر بیش فعال
چیکار کنیم مهندس
علیک.
وقتی کسی چیزی نمی گه مجبوریم.
شما که زیاد میاین و من که کم میام شما رو نمی بینم !!!!
 
بالا