گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز


اگه گفتین این کیه ؟؟؟:)
فرهنگ جان خودتی دخترم ؟
 

دغدغه مند

عضو جدید
من که خیلی وقته امتحانام تموم شد.
برای درمان استفراغ مغزی باید چکار کرد؟هنوز درگیر شم.
البته ببخشید اینجا پرسیدم.اما چاره ای نداشتم گفتم شاید یکی تجربه کرده باشه.
زیاد جالب نبود مثل همیشه دعا کنید که حداقل اتفاقی نیافته که نباید بیافته.
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ،جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد . . .!







پیشا پیش میلاد با سعادت مولود کعبه رو به همتون تبریک می گم....!!!

با ارزوی موفقیت روز افزون برای همه
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیستم بیگانه، هستم آشنایت یا علی
از ازل دل داده بر مهر و ولایت یا علی
تا جمال خویش را در کعبه حق ظاهر کند
پرده گیرد از جمال دلربایت یا علی
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
14 ساله كه بودم گفتم : زياد حرف هاي پدرمو تحويل نگيرم اون خيلي اُمله .
16 ساله كه شدم ديدم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفتي گير اُورده .
18 ساله كه شدم . واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور بيخودي به آدم گير مي ده عجب روزگاريه .
21 ساله كه بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأيوس كننده اي از رده خارجه
25 ساله كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم ، زيرا پدر چيزهاي كمي درباره اين موضوع مي دونه زياد با اين قضيه سروكار داشته .
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نيست از پدر بپرسم نظرش درباره اين موضوع چيه هرچي باشه چند تا پيراهن از ما بيشتر پاره كرده و خيلي تجربه داره .
40 ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوري از پس اين همه كار بر مياد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

50 ساله كه شدم ...
حاضر بودم همه چيز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چيز حرف بزنم !
اما افسوس كه قدرشو ندونستم ...... خيلي چيزها مي شد ازش ياد گرفت
 

casper.0021

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین!
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین!
بال های خویش را دست توسل کرده بود
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
نخیر . مثه اینکه امشب از شب نشینی خبری نیس. :w20::w20::w20:

پس من رفتم بخوابم:child::child::child:
 

Roozbeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
14 ساله كه بودم گفتم : زياد حرف هاي پدرمو تحويل نگيرم اون خيلي اُمله .
16 ساله كه شدم ديدم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفتي گير اُورده .
18 ساله كه شدم . واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور بيخودي به آدم گير مي ده عجب روزگاريه .
21 ساله كه بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأيوس كننده اي از رده خارجه
25 ساله كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم ، زيرا پدر چيزهاي كمي درباره اين موضوع مي دونه زياد با اين قضيه سروكار داشته .
30 ساله بودم به خودم گفتم بد نيست از پدر بپرسم نظرش درباره اين موضوع چيه هرچي باشه چند تا پيراهن از ما بيشتر پاره كرده و خيلي تجربه داره .
40 ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوري از پس اين همه كار بر مياد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

50 ساله كه شدم ...
حاضر بودم همه چيز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چيز حرف بزنم !
اما افسوس كه قدرشو ندونستم ...... خيلي چيزها مي شد ازش ياد گرفت
قشنگ بود .........:gol::gol:
 

Roozbeh69

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که خیلی وقته امتحانام تموم شد.
برای درمان استفراغ مغزی باید چکار کرد؟هنوز درگیر شم.
البته ببخشید اینجا پرسیدم.اما چاره ای نداشتم گفتم شاید یکی تجربه کرده باشه.
زیاد جالب نبود مثل همیشه دعا کنید که حداقل اتفاقی نیافته که نباید بیافته.
کار خاصی نمیشه کرد ...... به هر حال یه دغدغه ست دیگه......
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
فردا ولادت امام علی (ع)
به همه تبریک میگم


به بابای مهربون هم همینطور. بریا همشوم ارزوی سلامتی و عمر باعزت میکنم( بابای خودم مخصوص)



به مردان و پدران اینده تالار مهندسی مواد هم همنطور:)

یادی هم از پدران رفته میکنیم...
بسم الله الرحمن الرحیم .الحمدلله رب العالمین. الرحمن الرحیم. مالک یوم الدین.......
 
بالا