diyan.adel
عضو جدید
...
...
...
دوستان هم باشگاهی... می خوام در مورد رمان " سقوط " اثر تحسین برانگیز آلبرت کامو، بنویسم.
راستش... مدت زیادی رو با کامو سر کردم _ سال ها پیش _، و با تمام وجودم ستایشِ ش می کنم. تقریبا همه ی رمان هایش را خواندم و چندی دیگر از کتاب هایش مانند " افسانه ی سیزیف " .
اما خب... " طاعون " برای همیشه در ذهن م به ماندگار خواهد ماند، ولی با وجود این، " سقوط " تاثیر به سزایی روی افکارم گذاشت.
سقوط نام کتابی است از آلبر کامو، نویسندهٔ مشهور فرانسوی. این کتاب که نخست در سال ۱۹۵۶ منتشر شد، رمانی است فلسفی که از زبان ژان باتیست کلمانس (=یحیای تعمیددهندهٔ نداکننده) که وکیل بوده و اینک خود را «قاضی توبهکار» میخواند روایت میشود _ کتاب به صورت مونولوگ دوم شخص نوشته شده است _ . او داستان زندگیاش را برای غریبهای اعتراف میکند.
ژان باتیست کلمانس در رستورانی به نام "مکزیکو سیتی" با غریبه ای - که در اصل خواننده کتاب است- آشنا میشود و داستان زندگی اش را برای او بازگو میکند. ژان باتیست تعریف میکند که وکیلی تراز اول در پاریس بوده و زندگی بسیار موفقی داشته است . اما شبی که در حال گذشتن از پلی در پاریس بوده، زنی را میبیند که بصورتی غیر عادی به لبه های پل نزدیک شده است. ژان باتیست با بی توجهی از کنار زن میگذرد. بعد از چند قدم، صدای برخورد شیئی با آب را میشنود، اما -برخلاف تمامی ارزشهایی که خود، ظاهرا، در طول اعترافاتش به آنها پایبندی نشان میدهد- هیج کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او -به عنوان وکیل- تاثیر بسزایی می گذارد.
" ژان پل سارتر" فیلسوف اگزیستانسیالیست، این رمان را «زیباترین و فهمناشدهترین» کتاب کامو میخواند.
...

دوستان هم باشگاهی... می خوام در مورد رمان " سقوط " اثر تحسین برانگیز آلبرت کامو، بنویسم.
راستش... مدت زیادی رو با کامو سر کردم _ سال ها پیش _، و با تمام وجودم ستایشِ ش می کنم. تقریبا همه ی رمان هایش را خواندم و چندی دیگر از کتاب هایش مانند " افسانه ی سیزیف " .
اما خب... " طاعون " برای همیشه در ذهن م به ماندگار خواهد ماند، ولی با وجود این، " سقوط " تاثیر به سزایی روی افکارم گذاشت.

سقوط نام کتابی است از آلبر کامو، نویسندهٔ مشهور فرانسوی. این کتاب که نخست در سال ۱۹۵۶ منتشر شد، رمانی است فلسفی که از زبان ژان باتیست کلمانس (=یحیای تعمیددهندهٔ نداکننده) که وکیل بوده و اینک خود را «قاضی توبهکار» میخواند روایت میشود _ کتاب به صورت مونولوگ دوم شخص نوشته شده است _ . او داستان زندگیاش را برای غریبهای اعتراف میکند.
ژان باتیست کلمانس در رستورانی به نام "مکزیکو سیتی" با غریبه ای - که در اصل خواننده کتاب است- آشنا میشود و داستان زندگی اش را برای او بازگو میکند. ژان باتیست تعریف میکند که وکیلی تراز اول در پاریس بوده و زندگی بسیار موفقی داشته است . اما شبی که در حال گذشتن از پلی در پاریس بوده، زنی را میبیند که بصورتی غیر عادی به لبه های پل نزدیک شده است. ژان باتیست با بی توجهی از کنار زن میگذرد. بعد از چند قدم، صدای برخورد شیئی با آب را میشنود، اما -برخلاف تمامی ارزشهایی که خود، ظاهرا، در طول اعترافاتش به آنها پایبندی نشان میدهد- هیج کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او -به عنوان وکیل- تاثیر بسزایی می گذارد.
" ژان پل سارتر" فیلسوف اگزیستانسیالیست، این رمان را «زیباترین و فهمناشدهترین» کتاب کامو میخواند.
آخرین ویرایش: