[گفتگوی دوستانه در تالار عمران]
- شروع کننده موضوع habib
- تاریخ شروع
The Lunatic
عضو جدید
بههههه احوال داش ولکانوخوب میخوام یه چیزی بگم کف کنید
بچه ها سعی کنید ثروت مند بشید نه پولدار
هرکی متوجه نشد بگه میتوضیحم
اقا دوتا جوجه بهم میرسن اون یکی به این یکی میگه حیف که جوجه ای و الا میزدمت
اخه که از بیمزگیش روده بر شدم
مه طلا خانوم قبلا یه پروفایل داشتن منم توش چرت و پرت میگفم الان موندم پرت و پلا ها رو به کی بگم
حال آقا مصطفی . آقا فرشید گل گلاب چطوره
اوستا میزونی
اق گومو این چه عکسی اخه
و بقیه دوستان هیچ دختر رو نگفتم چون الان در مرحله بیزاری از جنس مونثم
خبری ازت نیییییییییی.
دادا به جان لنون نبینم توهین کنیا
میخونم اخ که دیگه فرنگیس(استعاره از علم عمران)عشق تو داغونم کرد
)عشق تو داغونم کرد
سلام بر هوو‌های عزیز
یه سوال دارم
کسی از سپهرووووو خبر نداره؟؟؟؟؟؟
یه سوال دارم
کسی از سپهرووووو خبر نداره؟؟؟؟؟؟
سپهر کیه
همون اوستا
چرا من خبر دارم ولی گفته به کسی نگم
ولی چون شما اصرار کردین فرمودم که امشب شام دومادی میخوره
رفته خواستگاری میخواد بره قاطی مرغا
همون اوستا
چرا من خبر دارم ولی گفته به کسی نگم
ولی چون شما اصرار کردین فرمودم که امشب شام دومادی میخوره
رفته خواستگاری میخواد بره قاطی مرغا
راستی تا یادم نرفته اواتار رو حال میکنید
گومو شبیه پیر زناست
یه یه (خنده شیطانی)
گومو شبیه پیر زناست
یه یه (خنده شیطانی
)
هیشکی مثل ایرونی نمیشه
روزگارمون پاییز میشه ولی هیشوقت زمستون نمیشه
هیشکی مثل ایرونی نمیشه
با تمام تلاشی که میشه ساقه از ریشه جدا نمیشه
ایرونی برقرار همیشه
هیشکی مثل ایرونی نمیشه
سیاوش والکانو
روزگارمون پاییز میشه ولی هیشوقت زمستون نمیشه
هیشکی مثل ایرونی نمیشه
با تمام تلاشی که میشه ساقه از ریشه جدا نمیشه
ایرونی برقرار همیشه
هیشکی مثل ایرونی نمیشه
سیاوش والکانو
نخیرم.اینجوری نمیخوام
جون اتییش راست بگو...ازش خبر داری؟؟؟؟؟
جون اتییش راست بگو...ازش خبر داری؟؟؟؟؟
متاسفانه خبرایی که میرسه خوب نیست
رفتنیه
اخی گفته اعضا رو اهدا کنن تا همیشه یادش زنده باشه
معذرت میخوام گند زدم به بعد از ظهر بهاریتون
رفتنیه
اخی گفته اعضا رو اهدا کنن تا همیشه یادش زنده باشه
معذرت میخوام گند زدم به بعد از ظهر بهاریتون
داری اذیت میکنی ها
اذیت
بابا چطور بگم
هر جور راحتی شما چی میخوای
میخوای فردا بری ختم یا عروسی هر کدوم رو بگی من برات درستش میکنم
بابا چطور بگم
هر جور راحتی شما چی میخوای
میخوای فردا بری ختم یا عروسی هر کدوم رو بگی من برات درستش میکنم
نخواستیم بابا
توبه
توبه شما پذیرفتنی نیست
یا باس تا آخر برید یا از بنده معذرت خواهی فرمایید
یا باس تا آخر برید یا از بنده معذرت خواهی فرمایید
نخیرم
نمیخوام
هیچ کدومو انجام نمیدم
میخوای بگی چی؟؟؟؟
The Lunatic
عضو جدید
آقا این بنده ی خدا تو جوونی کشته شده. به پیری نرسید.راستی تا یادم نرفته اواتار رو حال میکنید
گومو شبیه پیر زناست
یه یه (خنده شیطانی
تو این آواتر جدیده که پیرزن نیست؟
نه بابا ایرانیا 90% چرند میخونند. البته درست حسابی هم زیاد داره. یکیش همین سیاوش ولکانو
زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛.
فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند.
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از
همیشه.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا"
فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول
کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به
شمردن ...یک...دو...سه...چهار...همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
هوس به مرکز زمین رفت؛
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد..
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست
تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن
عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد
رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.
اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی
پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او
پشت بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد
ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف
شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده
بود و از میان انگشتانش قطران خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست
جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمان
کنم.»
عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری
بکنی؛
راهنمای من شو.»
و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در
کنار اوست.
فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند.
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از
همیشه.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا"
فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول
کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به
شمردن ...یک...دو...سه...چهار...همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
هوس به مرکز زمین رفت؛
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد..
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست
تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن
عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد
رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.
اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی
پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او
پشت بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد
ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف
شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده
بود و از میان انگشتانش قطران خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست
جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمان
کنم.»
عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری
بکنی؛
راهنمای من شو.»
و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در
کنار اوست.
: اين شعر کانديداي شعر برگزيده سال 2005 شده.
توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده و استدلال
شگفت انگيزي
داره :
When I born , I Black , When I grow up , I Black ,
When I go in Sun , I Black , When I scared , I Black ,
When I sick , I Black , And when I die , I still black...
And you White fellow,
When you born , you pink , When you grow up , you White,
When you go in Sun , you Red , When you cold , you blue,
When you scared , you yellow , When you sick , you Green,
And when you die , you Gray...
And you call me colored???.... ........"
وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم،
سياهم،
وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم،
سياهم،
وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم
سياهم....
و تو، آدم سفيد،
وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ
ميشي، سفيدي،
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه،
آبي اي،
وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي،
و وقتي مي ميري، خاکستري اي...
و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟..........
توسط يک بچه آفريقايي نوشته شده و استدلال
شگفت انگيزي
داره :
When I born , I Black , When I grow up , I Black ,
When I go in Sun , I Black , When I scared , I Black ,
When I sick , I Black , And when I die , I still black...
And you White fellow,
When you born , you pink , When you grow up , you White,
When you go in Sun , you Red , When you cold , you blue,
When you scared , you yellow , When you sick , you Green,
And when you die , you Gray...
And you call me colored???.... ........"
وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم،
سياهم،
وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم،
سياهم،
وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم، هنوزم
سياهم....
و تو، آدم سفيد،
وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ
ميشي، سفيدي،
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت ميشه،
آبي اي،
وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي، سبزي،
و وقتي مي ميري، خاکستري اي...
و تو به من ميگي رنگين پوست؟؟؟..........
sarbaz121
عضو جدید
دوست عزیز این مشکل رو من فقط با مه طلا خانم دارم و به راحتی میتونم به دیگران پیام بدم .همین کارم کردم ولی پیام داد:شما (سرباز121) اجازهی ارسال پیام خصوصی رو ندادین!!!!
ومن تاحالا هیچ خطایی نکرده بودم که بخواهم اینطوری مجازات شم
راستی دیگه کسی نیست به من در مورد پل ماکارونی کمک کنه
دوستان تو رو خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکمککککککککککککککککککککککک کنید
fari_civil
عضو جدید
کجااااااا؟!
حلالیت چیه؟!!!!
بابا به خدا مام امتحان داریم. بیخیال تو رو خدا
حلالیت چیه؟!!!!
بابا به خدا مام امتحان داریم. بیخیال تو رو خدا
سلام خوبی
شبتون بخیر
شبتون بخیر
کلهم اجمعین پست ها حذف میشه دلتون اخطار میخواد بحثش جداست از هر گونه بی احترامی بپرهیزید ممنون . فعلاً تو دوران خوشی هستم از دادن اخطار و اخراج میپرهیزم .
دلتون اخطار میخواد بحثش جداست از هر گونه بی احترامی بپرهیزید ممنون . فعلاً تو دوران خوشی هستم از دادن اخطار و اخراج میپرهیزم .کلهم اجمعین پست ها حذف میشه
سلام اقا مصطفی
اواتارت یه چیزایی رو نشون میده...اگه درست حدس زدم، بهتون تبریک میگم.ایشالا به سلامتی شما هم رفتی قاطی مرغا. ما که فعلا قاطی باقالیاییم دست ما هم بگیر جوونمرد، از این بلا تکلیفی در ایم
ارادتمند همتونم هستم حالا سپهر اینجاها کم میاد دلیل نمیشه شلوغ کنیدا اهه ! منم هی میام میخونم فکر میکنم دارید با هم شوخی میکنید هیچی نمیگم ، ولی امروز دیدم نه ، جدیه به هر حال از همتون میخوام با هم خوب باشید ... دنیا 2 روزه ، ارزش دلخوری و اینارو نداره دست راست منم زیر سر همه دوستانی که متاهل نیستند ، تا حالاش که خوب بوده ، البته هنوز سر خونه زندگی نرفتیم
حالا سپهر اینجاها کم میاد دلیل نمیشه شلوغ کنیدا اهه ! منم هی میام میخونم فکر میکنم دارید با هم شوخی میکنید هیچی نمیگم ، ولی امروز دیدم نه ، جدیه به هر حال از همتون میخوام با هم خوب باشید ... دنیا 2 روزه ، ارزش دلخوری و اینارو نداره دست راست منم زیر سر همه دوستانی که متاهل نیستند ، تا حالاش که خوب بوده ، البته هنوز سر خونه زندگی نرفتیم Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
| S | مهندسی عمران بدون کنکور | مهندسی عمران | 0 | |
| S | معرفی بهترین کانال های تلگرامی عمران و معماری | مهندسی عمران | 5 | |
| A | مهندسی عمران | مهندسی عمران | 0 | |
|
پذیرش خارج از کشور - عمران ( ژئوتکنیک ) | مهندسی عمران | 1 | |
| C | فراخوان ارسال مقاله به نشریه مهندسی عمران Civil Engineering Journal | مهندسی عمران | 0 |
Similar threads
-
-
-
-
-
فراخوان ارسال مقاله به نشریه مهندسی عمران Civil Engineering Journal
- شروع شده توسط civilejournal
- پاسخ ها: 0