جمع بندی 2
جمع بندی 2
سلام و درود بر همه ی دوستان ِ معمار ِ عزیزم...
جمع بندیِ دوم رو انجام میدم ،و حضورتون ارائه میدم ؛
این جمع بندی، در رابطه با راهکارهایی هستش که لیستش رو در پایین نوشتم که این راهکارها را جسته و گریخته در لابلای نوشتار ِ شما عزیزان گلچین کردم ؛
2- شناخت محدود مبانی نظری و فلسفی معماری
3- ضعف در انتقال ِ مفاهیم فکری ، به صورت بیان ِ تصویری
5- عدم خلاقیت و ثبات فکری ، و استاد محوری بودن :
6- ضعف در تحقیق و پژوهش و محدودیتِ منابع و رفرنس های اطلاعات معماری
9- ضعف در پایه ی علمی ِ دانشجویان.
15- فاصله ی بین علم و عمل
اگر باز در ادامه ، در رابطه با این مشکلات ، راهکاری نوشته شود ،آنرا به این پست اضافه خواهم کرد .
در ادامه ، مطلبی رو میخوام عرض کنم و اون اینه که انتظار می رفت که مشکلات رو قدری ریزبینانه تر و جامع تر بررسی کنیم ، چرا که اکثر ِ مطالبی رو که گلچین کردم با اغماض ِ زیاد خلاصه برداری شده ؛ چرا که برای مثال ، اگر کسی بیاد و فلان مشکل رو داشته باشه و متون رو مطالعه کنه ، فکر نمیکنم به سادگی پی به راهکار ِ مشکلش ببره ؛ (به جز بعضی از نوشته ها که واضح هستند).
و مهمتر اینکه به خیلی از مشکلات هنوز پرداخته نشده ، و اگر هم پرداخته شده ، در حد ِ یک اشاره ی مختصر بوده است ؛
لیست مشکلاتی که هنوز درباره ی آنها ، یا صحبت نشده ، و یا خیلی مختصر به آنها اشاره شده است :
4- دسترسی نداشتن به معماران ِ بزرگ (برای مصاحبت و آشنایی از نزدیک).
5- عدم خلاقیت و ثبات فکری ، و استاد محوری بودن
12- بی سوادی یا کم سوادی در حوزه ی زبان انگلیسی
13- انحراف ِ بعضی از دانشجویان در اولین ترمهای آموزش ِ معماری از اصل ِ موضوع
15- فاصله ی بین علم و عمل
17- نقصان و کمبود در حوزه ی معنویات (که البته فقط ریشه در معماری ما داره).
18- اگر موضوعی رو ناخواسته از قلم انداختم ، شما آن را مطرح کنید .
و در آخر ، باز هم از حضور و اهتمام ِ همه ی دوستان ِ عزیزم تشکر و قدردانی می کنم .
در پناه ِ او ، شاد و برقرار باشید ...
جمع بندی 2
سلام و درود بر همه ی دوستان ِ معمار ِ عزیزم...

جمع بندیِ دوم رو انجام میدم ،و حضورتون ارائه میدم ؛
این جمع بندی، در رابطه با راهکارهایی هستش که لیستش رو در پایین نوشتم که این راهکارها را جسته و گریخته در لابلای نوشتار ِ شما عزیزان گلچین کردم ؛
2- شناخت محدود مبانی نظری و فلسفی معماری
3- ضعف در انتقال ِ مفاهیم فکری ، به صورت بیان ِ تصویری
5- عدم خلاقیت و ثبات فکری ، و استاد محوری بودن :
6- ضعف در تحقیق و پژوهش و محدودیتِ منابع و رفرنس های اطلاعات معماری
9- ضعف در پایه ی علمی ِ دانشجویان.
15- فاصله ی بین علم و عمل
این ترم ترم دوم تدریسم تو دانشگاهه
ما یه ایراداتی زمان دانشجویی خودمون نداشتیم که الان بیداد میکنه ..حالا شاید ضعف از ورودی باشه یعنی سطح هوشی و فرهنگی ورودی ها (دور از جون همه ) پایین اومده
بچه ها مطالعه ندارن و چشمشون به دست استاده...
میگی اسکیس تحلیل سایت...هفته بعدی همه میان هییچ کاری نکردن..نهایت 4 تا کتاب بازاری 3 تا 100 تومنی خریدن و دیدن و عینشو..تازه نه مثله خودش می خوان بکشن...
دانشچوی معماری باید دستش قوی باشه..با کامپیوتر خوب کار کنه زبانش خوب باشه و خودشو تو جو معماری روز قرار بده..همیشه شاسی داشته باشه و مدام دست به قلم باشه..از همه مهمتر مطالعه کنه...
نیستن بچه ها ما الان..کتاب زوری می خونن ..خودکار نیستن...
خدا بخیر کنه ساختمون هایی که این نسل می سازن..البته خدا داند شاید از کارای ما بهتر شه.
یه پست دیدم لذت بردم...ما فاصله بینه درس و عملمون زیاده..با یه طراحی فنی کسی فاز 2 کار نمی شه...کسی از قوانین تو دانشگاه چیزی یاد نمی گیره...به جرات حاضرم از کل دانشگاههای ایران نمونه بگیرم تو ترم 8 ثابت کنم کسی حتی یک ویلا رو نمی تونه کامل طراحی و اجرایی کنه..دیگه نظارت بماند...
الگو هم نداریم...ما بچگی هامون عاشق بروسلی و آرنولد بودیم!!!!!!!! همین جوری علاقه هامون اصیل موند...من به شخصه الگو هام تو معماری مشخصا و رسما بی اجازه اونها آب نمی خورم....الان به نظر من تعدد دانشکده ها دسترسی به انسانهای فهیمو پخته و پیر رو کمتر ممکن کرده.
الگو های معماری ایرانی اسلامی ...اون چیزی که می تونه پیشینه معمار ایرانی باشه...بازخوانی نشده...عمرا یک ایرانی بتون هویت خودشو تعریف کنه اما خارحی ها اینجور نیستن..امتحانش مجانی هستش!!!
امیدوارم در سال حمایت از تولید ملی و سرمایه ایرانی...مهندسان ایرانی که از برترین سرمایه های وجودی این مرز و بوم هستن موفق تر از همیشه باشن.
در پناه حق
سلام
کل مطالب پست ها را مطالعه کردم و هر یک از کاربران نظر شخصی و ضعف خود را بیان نمودند. کلا می توان علت های گوناگونی برای مشکل و ضعف ما دانشجویان معماری آورد .ولی عمده ترین آنها را می توان (طبق نظر سنجی) :
1- نشناختن مبانی نظری و فلسفی معماری
2- ضعف در انتقال مفاهیم فکری
3- ضعف در تحقیق و پژوهش و نا آشنایی با زبان های خارجی
دانست.که همه این سه گزینه به نا آشنایی و عدم دوستی با کتاب خوانی است. مطالعه در بحث نظری و فلسفی معماری ،رکن فلسفه معماری را برایمان آشکار می سازد .پس چرا ما منتظر یک فرشته نجاتیم؟ ( استاد ، راهنما ، نرم افزار و... )
چرا خود به سراغ فرشته ی مقدس دانستن که الفبای آن مطالعه است نمی رویم ؟
چرا می گوییم کیفیت آموزش ما نسبت به کشورهای دیگر پایین تر است؟ بسا کشورهای دیگر معماران ما را با عزت و احترام میپذیرند و جایگاه ویژه ای برایشان مهیا میسازند ( نادر خلیلی )
چرا منتظریم کسی از راه برسد و راز معماری را برایمان آشکار سازد ؟ راز معماری اگر گشودنی بود که دیگر ، معماری معنا نداشت. معماری دنیای رازها و رمز هاست ، معماری مجموعه ای از اصلاحات و تغییر هاست. حتی معماران بزرگ و مطرح دنیا نیز نتوانسته اند رازی از رازهای معماری را بگشایند ، آنها فقط چند کارشاخص ارائه داده اند و بس.
چرا ما مطالعه در معماری ایران را رها کرده ایم و چسبیده ایم به خانه های آبشار و میر و خانه های شیشه ای و...؟ معماری غنی و شایسته ایکه برخی از آنها پس از قرن ها هنوز پا برجا هستند. بناهاییکه بی هیچ سازه ی فلزی با ارتفاع بسیاربا دهانه های فراخ ،بی هیچ ستون و تیر فلزی و بتنی هنوز بحث برانگیزند.( گنبد سلطانیه)
دوستان، (علم ،تجربه ، هنر ،دانستن ، فهمیدن ، کد هیجانی ، کیفیت آموزشی ، راز معماری و...) یعنی سواد معماری داشتن و این سواد حاصل نخواهد شد مگر با مطالعه کتابهای گوناگون.
البته مثلا مني كه توي مركز تحقيقات دانشگاه حضور دارم يا توي دفترفني روي رزومه اين كار هم حساب كرديم اما دانشگاه همچين چيزي رو به زور ميپذيره !راهكار چيه؟:ميدان دادن به دانشجو توي فعاليتهاي اين چنيني تو دانشگاه تا دانشجو بتونه شرايط كارگاهي رو درك كنه
تمام ما وقتي وارد اين رشته شديم اسكيس و راندو ... رو جدي گرفتيم با ورود به ترمهاي بالاتر از ياد رفت و گير طرح ها افتاديم (كه اونم طرح رو داديم و بعد يه كانسپتي واسه تحويل براش جور كرديم!شخص خودم رو عرض ميكنم)براي ارشد دوباره رفتيم سراغ اسكيس اما كسي نگفت همون اولش كه دست قوي رو براي چي ميخوايم؟يكي نگفت فردا كه ميخوايد بريد سر كارگاه و براي كارگر روي يه كاغذ ميخوايد ديتيل اجرايي يه تيكه كوچيك رو بكشيد خط كش نميدن دستتون!بايد سريع بتوني به طور واضح يه ديتيل فني بكشي يا يه پرسپكتيو بزني از يه گوشه كار
راهكار چيه؟تفهيم لزوم فهم هر چيزي كه آموزش داده ميشه و مهم تر از اون ايجاد انگيزه براي دانشجو كه خودش بره سراغش...لزوم درك اين نكته كه خود فرد بايد بره دنبال خواسته ش
مطالعه كنيم...و بفهميم....نه فقط كتاب معماري!!!!هر كتاب خوبي يه جهان بيني به من ميده و بهم كمك ميكنه حداقل بتونم مباني نظري داشته باشم(گرچه ربطي به اجرا نداشته باشه)
خارج شدن دانشگاهها از نمره محوري كمك ميكنه كه دانشجوها از نظر توانايي تو اين رشته سرند بشن!!
و راهكار بعدي سرند شدن اساتيده!!!جسارت نشه خدمت اساتيد ... يه استاد داشتيم كه ميگفت مايي كه استادمون مرحوم ميرميران و ... بود شديم اين!واي به حال شماها كه استادتون منم
تعريف نظام آموزش مناسب هم در حوزه معماري كمك فراواني ميكنه! نظر شخص من اينه كه هم باهاوس هم بوزار!!!
نقل قول از سپیدار:
دوستان در باره ی مطالعه و مقدار ِ کم ِ آن ، مباحثی از قبیل ِ " جزوه ای " بودن ِ اساتید ( راحت ترم بگویم " مدرسان " ) ، عدم دسترسی به منابع و حتی مسائل مربوط به اینترنت و . . . سخنان ِ به جایی گفتند .
به عنوان ِ کسی که تفریح ِ اصلی اش مطالعه است باید عرض کنم بر خلاف ِ نظر ِ عده ای از دوستان که مسائل را صرفا به تلاش و خواستن ِ دانشجو معطوف میکنند ، باید بگویم که راهنما و کسی که به معنای واقعی ِ کلمه " آگاه به راه و مسیر " باشد ، حتی در مورد ِ مطالعه و چگونه و چه خواندن بسیار حیاتی است .
منابع به قدری زیاد هستند ( بخصوص در حوزه ی هنر و معماری ) و آنقدر متنوع و پراکنده و گاه به ظاهر بی ربط ، که اگر کسی بخواهد خودش وارد ِ این دریا شود ، بی شک غرق میشود و زمان و انرژی اش به بیراهه میرود . ( اتفاقی که برای من افتاد و هنوز می افتد . )
وقت هایی هست که انسان خودش نمیداند که به کجا باید برود ، حتی اگر پاهایی بسیار قوی داشته باشد . در اینگونه موارد است که رهبر و راهنما چون چراغی در دست و دل است . به قول ِ مولانا :
برای گوش ِ کسانی که بعد ِ ما آیند / / / بگویم و بنهم که عمر ما مأخر نیست
که گوششان بگرفتست و عشق می آرد / / / ز راه های نهانی که عقل رهبر نیست . . .
محیط های علمی نیازمند تخصصند...تا تخصص نباشه پیشرفتی نیست همه ش درجا زدنه..
تا کی کتاب های ترجمه شده تکراری 20 سال و اندی پیش رو بخونیم؟؟؟؟آقا من صاحب نظرم، کلی ایده دارم که میتونه به پیشرفت علمی رشته ام و متعاقبا جوونای مملکتم کمک کنه..مشکل اینه که جامعه مملو از آدمایی شده که فقط به فکر منفعت خودشونن..اگه من به فکر همکارم باشم برای من بهتره چون کارا خوب پیش میره و هم من وهم همکارم به حقوقمون میرسیم .
حرف اصلی من اینه : هر جایگاهی تخصص خودش رو میطلبه..به جایگاه های آموزشی ارزش تخصصی بدیم نه رابطه ای ، امکانات مختص اون جایگاه رو فراهم کنیم و کیفیت رو ببریم بالا نه کمیت رو..
از استارتر محترم ممنون که این تایپیک رو آغاز کردن..کاش یه سایت فقط مخصوص همین موضوع بسازیم،نقد هایی که دیدم خیلی سازنده اند(واقعا بعضی از نقد ها نکته سنجی های جالب داشت) ..از همه ممنون
2- شناخت محدود مبانی نظری و فلسفی معماری : بسیار در این مورد اندیشیده ام . شاید به این خاطر که زمینه ی مورد ِ علاقه ی خودم قطعا مبانی نظری ست . در اینجا میخواهم از نوع ِ جمله بندی ِ همین جمله استفاده کنم و نکته را عرض کنم : " شناخت ِ محدود " . . .
زمانی که من هیچ چیز از زبان ِ چینی ندانم ، نه حرفی در موردش میزنم و ادعایی در موردش دارم . اما اگر شناخت ِ اندکی در موردش داشته باشم و این شناخت ِ اندک با چاشنی ِ ادعا و خودبزرگ بینی آمیخته شود ، به گونه ای عمل میکنم که گویی چینی الاصل هستم !
در مورد ِ مبانی نظری و مثلا فلسفی ِ معماری هم چنین است . طرف ( حالا هر قدر هم میخواهد به ظاهر و در ظاهر بزرگ باشد ) یک جایی یک چیزی شنیده ، بی آنکه پس و پیشش را به خوبی درک کرده باشد . حالا از همان چیزکی که شنیده استفاده میکند برای داستان سرایی برای چیزی که طراحی کرده . و کار در خیلی موارد تا آنجا پیش میرود که به جای آنکه " مورد ِ طراحی شده " منطبق و یا حتی نزدیک با " مبانی ِ نظری ِ مورد نظر " باشد ، مبانی ِ نظری و حتی مسائل ِ تاریخی را تغییر میدهد تا منطبق بر کارش شود .
این نکته فقط در مورد ِ معماری صادق نیست . اگر در چند ساله ی اخیر از نمایشگاه های نقاشی ای که برگزار شده دیدن کرده باشید ، و با برگزار کنندگان آن صحبت کرده باشید ، میبینید حرف هایی میزنند که دوست داشتند کارشان منطبق بر آن باشد ، اما واقعیت به کل چیز ِ دیگری ست .
به قول ِ نظامی ها ، شناخت ِ محدود از یک چیز ، بسیار خطرناک تر از نشناختن ِ آن چیز است ! اگر شما تفنگ را اصلا نشناسید ، خب یا به طرفش نمیروید یا با احتیاط نزدیکش می شوید ، اما اگر آن را ناقص بشناسید و ندانید گلوله از کدام سمت خارج میشود ، ممکن است چشمتان را روی لوله گذاشته و ماشه را بچکانید ! ( در مورد ِ راهکاری که به ذهنم میرسد بعدتر توضیح خواهم داد )
3- ضعف در انتقال ِ مفاهیم فکری ، به صورت بیان ِ تصویری : شما عاشق ِ کسی شده اید که زبانش با زبان ِ شما فرق دارد . مثلا عاشق ِ یک دختر ِ روس یا یک پسر ِ آمریکایی شدید . دوست دارید عشقتان را با قطعه شعری به او نشان دهید . اما از آنجا که با ظرافت های زبانی ِ او آشنا نیستید ، در این کار وا میمانید .
زمانی هم هست که شما چیزی در سر ندارید که حتی به زبان ِ مادری ِ خودتان ابرازش کنید !
ضعف در انتقال ِ مفاهیم ِ فکری به صورت ِ بیان ِ تصویری را هم من در قالب ِ همین مثال میبینیم . اگر با خودمان صادق باشیم ، خیلی وقت ها فقط " فکر " میکنیم که مفاهیم ِ فکری ِ خاصی در ذهن داریم و مشکلمان فقط در بیان ِ تصویری اش است . واقعیت چیز ِ دیگری ست .
مگر بیان ِ تصویری فقط محدود به کشیدن است ؟ اگر واقعا چیزی در ذهن باشد که تا این حد فوران کننده بنماید که به بیان ِ تصویری نیاید ، حتی اگر شده با ساخت ِ ماکت ، حتی اگر شده با اجرای پانتومیم و . . . سعی میکنیم آن را بیرون بریزیم .
من معتقدم خیلی از ما فکر میکنیم که ایده های بسیاری داریم که فقط نمیتوانیم بیانشان کنیم . نمونه اش دوستان ِ بسیار زیادی که با همین تفکر و به همین خاطر ، به اصطلاح خدای فلان نرم افزار ِ تصویر سازی شده اند و بعد دیدند هیچ چیز از خودشان ندارند که با این ابزار بیانش کنند و به ناچار یک تری دی کار ِ حرفه ای شده اند !
نمونه ی دیگرش را میتوان در کلاس های ( دکان های ) اسکیس مشاهده کرد . در ابتدای دوره ، دانشجویان ِ کلاس فکر میکنند منبع ِ ایده های نو هستند و در روند ِ کلاس با روش های بیان و حتی تکنیک های پرزانته آشنا میشوند و وقتی نزدیک ِ روز ِ آزمون میشوند ، بخش ِ عمده ( و نه همه ) ی آنها میبینند که ایده ی خاصی برای طراحی ندارند . به مانند کسی که تمام ِ واژه های جهان را در اختیار دارد اما شعری از آن همه در نمی آید . اینگونه است که در پایان ِ دوره ، در بهترین شرایط سی و چند یا چهل و چند نفر آقای فلانی که مدرس ِ کلاس بوند ، کپی پیست شده اند که تفاوت ِ خاصی نه در تکنیک های طراحی و خط و نه در ایده های طراحی به چشم نمیخورد .
اما راهکار : شما ظرف ِ حداکثر 6 ماه میتوانید بر هر نرم افزاری که فکرش را بکنید مسلط شوید . اما چقدر زمان میبرد که مفاهیم ِ فکری در ذهن ِ یک نفر شکل بگیرد ؟ شکل گیری مفاهیم فکری تازه شروع ِ کار است . بعد این مفاهیم آنقدر باید رشد کنند و بزرگ شوند که از " مفهوم " به " عین " تبدیل شوند . این پروسه نیازمند مطالعه ، دیدن ، تمرین کردن ، اندیشیدن و صدها کار ِ دیگر است .
5- عدم خلاقیت و ثبات فکری ، و استاد محوری بودن : چند نکته را لازم میدانم ذکر کنم :
1 . امروزه در روانشناسی و به خصوص روانشناسی ِ کودک ، خلاقیت به عنوان ِ پارامتری " آموزش دادنی " مطرح می باشد . اگر گذرتان به کانون ِ فکری ِ کودکان و نوجوانان افتاده باشد ، با کلاس های متعددی تحت ِ عنوان ِ کلاسهای خلاقیت مواجه می شوید . اگر کسی فکر کند که خلاقیت چیزی مانند ِ رنگ ِ چشم است که کنترلی بر آن نیست ، سخت در اشتباه است .
اگر دنبال ِ پذیرش گرفتن از دانشگاه های معماری نقاط ِ دیگر دنیا بوده باشید و به سایت ِ دانشگاه ها مراجعه کرده باشید و نگاهی به سرفصل های ارائه شده در ترم های نخستین انداخته باشید ، به وضوح در می یابید که در ترم های نخستین ، گویی اصلا سخنی از معماری نیست ! تلاش ها برای باز کردن ِ ذهن است و روش های خلاقانه نگاه کردن به پیرامون .
اما در اینجا از ترم ِ اول ، راپید ها را جوهر میکنیم و شروع میکنیم به دِسَن کردن ِ پلانهایی که اصلا نمیدانیم چیست !
2 . خلاقیت . . . ثبات ِ فکری . . .
بیایید کمی در باره ی این دو تفکر کنیم . آیا اصلا خلاقیت با ثبات در کنار ِ هم میتوانند بنشینند ؟
منظورم این نیست که خلاقیت با بی ثباتی با تزلزل همخانه است ، اما اگر ثبات را ثابت بودن در نظر بگیریم ، در ثابت ماندن امکان ِ هیچ خلاقیتی نیست .
اتفاقا عدم ِ ثبات ِ فکری ، اگر به گونه ی درستی هدایت شود ، موجب ِ ایجاد ِ خلاقیت می شود . چه کسی میتواند ادعا کند که فیلیپ جانسون ثبات ِ فکری داشته ؟ اما این عدم ِ ثبات ِ او موجب ِ پویایی و هدفداری و سیالیت ِ ذهنش شد که در نتیجه تاثیری در تاریخ ِ معماری گذاشت که با احتیاط دوست دارم بگویم هیچ کس را مشابه اش نداریم !
6- ضعف در تحقیق و پژوهش و محدودیتِ منابع و رفرنس های اطلاعات معماری : با بخش ِ نخست ِ این حرف صد در صد موافقم . دلیلش هم این است که چند استاد ِ پژوهشگر ِ معماری داریم ؟ چند نفر در حد و اندازه های یک صدم ِ آرتور پوپ و گریشمن داریم که پژوهیده باشد معماری مان را ؟
و با بخش ِ دوم ِ این حرف به شدت مخالفم . هیچ محدودیتی در منابع و رفرنس نداریم . در هیچ زمینه ای ، بخصوص هنر و معماری . ضعف در سواد ِ خوانش ِ زبان ِ دنیای امروز است و تنبلی و کم علاقگی ِ ما .
این عین ِ حرفی ست که در پروژه ی معماری معاصرم در کلاس ِ دانشگاه زدم : " اگر فلان دانشگاه اعلام کند که در آرشیو ِ کتابخانه ی الکترونیکی اش ، مجموعه ی کاملی از فیلم های پ / و / ر / نو دارد و امکان ِ دانلود ِ رایگان و سریع آنها برای کسانی که اکانت داشته باشند وجود دارد ، کسی که دنبالش باشد زمین و زمان را به هم میدوزد تا اکانت ِ کتابخانه ی آن دانشگاه را به دست بیاورد . اما چند درصد از این علاقه در مورد ِ مقالات ِ موجود و مقالات ِ روز ِ آن دانشگاه ها وجود دارد ؟ "
این سخن و این مثال مربوط به سالها قبل است و حالا آرامتر شده ام و به ظاهر سنجیده تر . اما واقعا پاسخ ِ سوال ِ بالا چیست ؟ چقدر در جستجوی دست یافتن به منابع بودیم و بهتر بگویم چقدر میتوانیم از آن منابع استفاده کنیم .
کوتاه بگویم که منبع شناسی ، از اصول ِ اولیه ی پژوهش است که خودش نیازمند ِ راهنمایی های فردی متخصص و آشنا به راه دارد .
در اینجا اعلام میکنم هر کدام از دوستان که نیاز به هر مقاله ای در کتابخانه ی دانشگاه های اروپا و آمریکا داشته باشند ، عنوان و لینک ِ مقاله را برای من بفرستند ، به احتمال ِ 96 درصد کمتر از یک هفته از طریق ِ دوستانی که در دانشگاه های خارج از کشور تحصیل میکنند و اکانت کتابخانه های الکترونیکی دانشگاه های بین المللی را دارند ، مقاله را برایشان میگیرم .
9- ضعف در پایه ی علمی ِ دانشجویان : ضعف در پایه ی علمی ِ استادان !
راهکار :
هر استاد و دانشجوی هنر و به خصوص معماری هفته ای صد بار بنویسد :
در محفلی که خورشید ، اندر شمار ذره ست / / / خود را بزرگ دیدن ، شرط ِ ادب نباشد . . .
ضعف در انتقال مفاهیم فکری ، به صورت بیان تصویری
ضعف در تحقیق و پژوهش و محدودیت منابع و رفرنس های اطلاعات معماری
من این دو رو انتخاب کردم
منظورم از انتخاب گزینه اول فقط راندو و شیت بندی و امثالهم نیست .
گاهی اوقات ایده خوبی در ذهن شکل میگیره ولی دانشجو نمیتونه اونو روی کاغذ بیاره یا بهر دلیل دیگه مجبور میشه طرح عوض کنه
باید بتونیم دست قوی و ذهن فعالی داشته باشیم .
در مورد گزینه دوم هم کافیه یه سری به پایان نامه های دوستانتون در ترم های قبل بندازید ؛
اکثرا کپی پیس هستن و این منو آزار میده چرا دانشجو معماری مطالعات طرح نهائیش باید کپی باشه ؟
چون دانشجو منایع مطالعاتی خوب و کافی در دسترس نداره و اکثرا از یه منایع ثابت مثل نویفرت ، کتاب تایم سرور استفاده میکنه
و این باعث میشه که دانشجویی هم که نخوادپایان نامه اش کلمه به کلمه کپی باشه ناخوداگاه دچار این مسئله میشه.
در مورد معماری سنتی مشکلی نداریم ولی در معماری مدرن واقعا مشکل داریم . نمیگم اصلا منابع نداریم ، داریم ولی کافی نیست
تا کی من برای پیدا کردن یه نمونه خوابگاه یا مدرسه مدرن باید دنبال یه خوابگاه یا مدرسه خارجی بگردم ؟ پس منابع خوب کجاست ؟
هر چی در مورد یه خوابگاه تحقیق میکنم همه به کوی دانشگاه تهران و خوابگاه علم و صنعت میرسه .
اگر باز در ادامه ، در رابطه با این مشکلات ، راهکاری نوشته شود ،آنرا به این پست اضافه خواهم کرد .
در ادامه ، مطلبی رو میخوام عرض کنم و اون اینه که انتظار می رفت که مشکلات رو قدری ریزبینانه تر و جامع تر بررسی کنیم ، چرا که اکثر ِ مطالبی رو که گلچین کردم با اغماض ِ زیاد خلاصه برداری شده ؛ چرا که برای مثال ، اگر کسی بیاد و فلان مشکل رو داشته باشه و متون رو مطالعه کنه ، فکر نمیکنم به سادگی پی به راهکار ِ مشکلش ببره ؛ (به جز بعضی از نوشته ها که واضح هستند).
و مهمتر اینکه به خیلی از مشکلات هنوز پرداخته نشده ، و اگر هم پرداخته شده ، در حد ِ یک اشاره ی مختصر بوده است ؛
لیست مشکلاتی که هنوز درباره ی آنها ، یا صحبت نشده ، و یا خیلی مختصر به آنها اشاره شده است :
4- دسترسی نداشتن به معماران ِ بزرگ (برای مصاحبت و آشنایی از نزدیک).
5- عدم خلاقیت و ثبات فکری ، و استاد محوری بودن
12- بی سوادی یا کم سوادی در حوزه ی زبان انگلیسی
13- انحراف ِ بعضی از دانشجویان در اولین ترمهای آموزش ِ معماری از اصل ِ موضوع
15- فاصله ی بین علم و عمل
17- نقصان و کمبود در حوزه ی معنویات (که البته فقط ریشه در معماری ما داره).
18- اگر موضوعی رو ناخواسته از قلم انداختم ، شما آن را مطرح کنید .
و در آخر ، باز هم از حضور و اهتمام ِ همه ی دوستان ِ عزیزم تشکر و قدردانی می کنم .
در پناه ِ او ، شاد و برقرار باشید ...
