چرا که نه؟ اصلاً جهان با دو تا خدا خیلی مهیج تره. اشکالش چیه؟
اتفاقا هیچ دلیل عقلانی مناسبی برای اینکه خدا یکی باشه وجود نداره. حتی دلیل عقلانی قوی برای اثبات صفات خدا که اصولا انسانها و ادیان به خدا نسبت میدن هم موجود نیست. برای خدا بودن، فقط شرط قادر بودن به خلقت موجوداتی که خلق شدن کافی هست. یعنی واقعا نمیشه اثبات کرد که اون خدا که خالق هست حتما یکتا هست یا مثلا عادل هست یا اصولا نقص و عیب خاصی نداره. در واقع امکانش وجود داره که خالقی وجود داشته باشه که نقصهای زیادی داشته باشه، عادل نباشه و خیلی معایب دیگه هم داشته باشه. مثلا یک نفر عروسک ساز در نظر بگیرین، ممکنه قادر باشه عروسکهایی با هوش مصنوعی درست کنه که البته چون هوش مصنوعی اون عروسکها خیلی کمتر از خالقشون( یعنی عروسک ساز) هست، هیچوقت اون عروسکها متوجه ضعفها و معایب اون خالق نمیشن و البته همیشه اون عروسک ساز رو بینظیر فرض میکنن ولی این بخاطر ضعف عقل خودشون هست و هیچ اثباتی برای اینکه عروسک ساز یکتا باشه یا مثلا عادل مطلق باشه نیست. یعنی خداوند ممکنه ناقص و پر از معایب باشه و یکتا هم نباشه ولی بشر متوجه معایب خالقش نشه.سلام
با توجه به اینکه تاپیکهای زیادی داریم درباره اثبات وجود خدا
به این فکر افتادم که این بحث رو باز کنیم که کی میگه خدا یه دونه هست؟
اگه 2تا بود چی میشد؟
خواهشا با دلایل عقلی اثبات کنید
دقت داشته باشید که اگه اثبات بشه خیلی از ادیان درستیشون نفی میشه
وااااااای تو دیگه زیادی طالبه هیجانی![]()
ای بابا، حس هیجان طلبی شما کجا رفته؟ فقط تصور کنید، 2 خدایی رو، خیلی با حاله. مثل یونانی ها که تا دلتون بخواد خدا داشتن، هر کدوم هم برای خودش یه داستان و افسانه!واااااااااااااي اينم از مدير گل باشگاهاقا ميثم شما چرا؟
تازه بحث سر خوب يا بد بودن جهان دو خدايي نيست، بحث سر اينه كه دو تا خدا داريم يا نه؟
اما چگونگی اثبات یگانگی خدا:بیان بوعلی سینا:1 موجودات این جهان ممكن الوجود هستند و ذاتا اقتضائى نسبت به وجود ندارند زیرا اگر یكى از آنها واجب الوجود باشد مطلوب ثابتخواهد بود .
این مقدمه نظیر مقدمه اول در برهان سابق است با این فرق ظریف كه در برهان سابق تكیه بر ضرورت وجود و نفى آن از ممكنات بود و در اینجا تكیه بر خود وجود است .
2 هر ممكن الوجودى براى موجود شدن نیازمند به علتى است كه آن را بوجود بیاورد این مقدمه عبارت دیگرى از نیازمندى هر معلولى به علت فاعلى است كه در مبحث علت و معلول به اثبات رسید و نظیر مقدمه سوم در برهان سابق است با همان فرق كه اشاره شد .
3 دور و تسلسل در علل محال است این مقدمه عینا همان مقدمه چهارم در برهان سابق است.
بیان بوعلی سینا:ا توجه به این مقدمات برهان به این صورت تقریر مىشود هر یك از موجودات این جهان كه على الفرض ممكن الوجود هستند نیازمند به علت فاعلى مىباشند و محال است كه سلسله علل تا بىنهایت پیش رود یا رابطه دور میان آنها بر قرار باشد پس ناچار سلسله علل از جهت آغاز به علتى منتهى خواهد شد كه خودش نیازمند به علت نباشد یعنى واجب الوجود باشد .
بیان ملاصدرا: 1- اصالت وجود و اعتبارى بودن ماهیت چنانكه در مقاله«اصالت وجود» به اثبات رسید .
2 مراتب داشتن وجود و تشكیك خاص بین علت و معلول بگونهاى كه وجود معلول استقلالى از وجود علت هستىبخش ندارد ([1])
3 ملاك نیاز معلول به علت همان ربطى بودن و تعلقى بودن وجود آن نسبت به علت و بعبارت دیگر ضعف مرتبه وجود آن است و تا كمترین ضعفى در موجودى وجود داشته باشد بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالیترى خواهد بود و هیچگونه استقلالى از آن نخواهد داشت
مراتب وجود به استثناء عالیترین مرتبه آن كه داراى كمال نامتناهى و بىنیازى و استقلال مطلق مىباشد عین ربط و وابستگى است و اگر آن مرتبه اعلى تحقق نمىداشتسایر مراتب هم تحقق نمىیافت زیرا لازمه فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبه وجود این است كه مراتب مزبور مستقل و بىنیاز از آن باشند در حالى كه حیثیت وجودى آنها عین ربط و فقر و نیازمندى است .
و اما اثبات توحید و یگانگی خدا:الف) اصالت الوجود: آنچه تحقق دارد حقیقت وجود است. ماهیت موجود بالعرفی و المجاز میباشد.
ب) وحدت وجود: به این معنی كه حقیقت وجود قابل كثرت تباینی نیست و اختلافی را كه میپذیرد تشكیكی و مراتبی است، یا مربوط است به شدت و ضعف و كمال و نقص وجود و یا مربوط است به امتدادات و اتصالات كه نوعی تشابك وجود و عدم است و به هر حال كثرتی كه در وجود متصور است كثرتی است كه توأم با وحدت است و از نظری عین وحدت است (وحدت در عین كثرت و كثرت در عین وحدت). (به تعبیری سادهتر همه وجودات از وجود خداوند گرفته تا وجود ملائكه و انسان و حیوانات و نباتات همگی در یك چیز شریكند و آن وجود است همه در وجود داشتن وحدت دارند لكن اختلاف آنها به سیر خود مراتب وجود است كه یكی در حد اعلی و اقوا است و دیگری ضعیف.)
ج ) حقیقت وجود؛ عدم را نمیپذیرد: هرگونه موجود از این جهت كه موجود است، معدوم نمیشود و معدوم از این جهت كه معدوم است موجود نمیشود. حقیقت معدوم شدن موجودات عبارت است از محدودیت وجودات خاصه، نه اینكه وجود، پذیرنده عدم گردد. به عبارت دیگر عدم نسبی است.
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: اثبات واجب الوجودتقریر دیگری كه از برهان صدیقین صدرالمتألهین شده به طور خلاصه چنین است؛ با توجّه به این سه مقدمه:
1. اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت.
2. مراتب داشتن وجود و تشكیك خاص بین علّت و معلول، به گونهای كه وجود معلول، استقلالی از وجود علّت هستیبخش ندارد.
3. ملاك نیاز معلول به علّت، همان ربطی بودن و تعلّقی بودن وجود آن، نسبت به علّت است و به عبارت دیگر: ضعف مرتبه وجود آن است و تا كمترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالیتری خواهد بود و هیچگونه استقلالی از آن نخواهد داشت.
با دانستن این مقدمات میتوان این برهان را چنین تقریر كرد: مراتب وجود، به استثناءِ عالیترین مرتبه آنكه دارای كمال نامتناهی و بینیازی و استقلال مطلق میباشد، عین ربط و وابستگی است، و اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمیداشت سایر مراتب هم تحقق نمییافت زیرا لازمه فرضی تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالیترین مرتبه وجود این است كه مراتب مزبور، مستقل و بینیاز از آن باشند، در حالی كه حیثیت وجودی آنها عین ربط و فقر و نیاز است.
سلام
با توجه به اینکه تاپیکهای زیادی داریم درباره اثبات وجود خدا
به این فکر افتادم که این بحث رو باز کنیم که کی میگه خدا یه دونه هست؟
اگه 2تا بود چی میشد؟
خواهشا با دلایل عقلی اثبات کنید
دقت داشته باشید که اگه اثبات بشه خیلی از ادیان درستیشون نفی میشه
من نگفتم که اون سازنده عروسک واجب الوجود هست بلکه گفتم اون عروسک ساز که خالق عروسک ها هست عادل مطلق و بینظیر نیست ولی عروسکها اون رو بینظیر فرض میکنن چون عقل خودشون محدوده. در واقع میخوام بگم ممکن هست ما خالقی داشته باشیم که عادل و یکتا و عالم مطلق نباشه و نقص ها و معایب زیادی داشته باشه و حتی خودش توسط خدای دیگری آفریده شده باشه و اصولا خودش ممکن الوجود باشه و نه واجب الوجود. ولی ما چون عقلمون محدود هست متوجه نباشیم که خود این خالق توسط خدای دیگری خلق شده و همین خدای ناقص رو بپرستیم، همونطور که اون عروسک ساز توسط خدای دیگری خلق شده بود و عروسکها نمیدونستن که خالقی وجود داره که بزرگتر از این عروسک ساز هست . یعنی ممکنه خالق ما خدای یکتا و عادل و بینظیری نباشه.حال جواب سوال دوست عزیز، Titania. از آنجایی که واجب الوجود (که ما آنرا خدا می نامیم)، خالق تمامی ممکن الوجود هاست، پس تمامی علوم، توانایی ها و ... از آن سرچشمه گرفته شده و او خالق آنهاست. پس، علمی که در اختیار واجب الوجود نباشد، وجود ندارد یا به عبارت دیگر او، عالم ترین است.
در مورد مثال شما، از آنجاییکه خود سازنده عروسک، مخلوق دیگریست، یعنی واجب الوجود نیست. برهان صدیقین، آخرین جزء از سلسله خلقت را واجب الوجود می نامد، نه آخرین فرد از سلسله خلقت انسان را، که در آن صورت شاید می شد گفت که انسان از آدم و حوا به وجود آمده است پس خالق، آدم و حواست.
خیلی عجیبه هااااا.... موضوع به این سادگی رو میپیچونید... قبول دارید که هر چیزی ابتدایی داشته (قانون طبیعت) 2- پس هر شیئ توسط خالقی خلق شده... 3- شما میگید اون خالق هم خالق دیگه ای داره و ما داریم اشتباه میکنیم که یکی رو می پرستیم... خب شما اون بالاتری رو بپرست... وقتی یکی دیگه هست بالاتر دیگه پایین دستی معنای خدا رو از دست میده و اگر مساوی باشن باز هم به تناقض میرسیم چون باید یکی دیگری رو خلق کرده باشه یعنی مسن تر باشه...من نگفتم که اون سازنده عروسک واجب الوجود هست بلکه گفتم اون عروسک ساز که خالق عروسک ها هست عادل مطلق و بینظیر نیست ولی عروسکها اون رو بینظیر فرض میکنن چون عقل خودشون محدوده. در واقع میخوام بگم ممکن هست ما خالقی داشته باشیم که عادل و یکتا و عالم مطلق نباشه و نقص ها و معایب زیادی داشته باشه و حتی خودش توسط خدای دیگری آفریده شده باشه و اصولا خودش ممکن الوجود باشه و نه واجب الوجود. ولی ما چون عقلمون محدود هست متوجه نباشیم که خود این خالق توسط خدای دیگری خلق شده و همین خدای ناقص رو بپرستیم، همونطور که اون عروسک ساز توسط خدای دیگری خلق شده بود و عروسکها نمیدونستن که خالقی وجود داره که بزرگتر از این عروسک ساز هست . یعنی ممکنه خالق ما خدای یکتا و عادل و بینظیری نباشه.
مساله اینه که اون خدای بالاتری در واقع خالق ما نیست که ما بپرستیمش. دارم میگم شاید خلقت فقط زاده تصورات و اشتباهات یک خالق پایینتر با نقصهای زیاد باشه. یعنی شاید اصلا اون خدای اصلی دخالتی در چنین خلقتی نداشته باشه و صرفا یک موجودی آفریده باشه که اون موجود که یک خالق محدود و معیوب و ناقص هست ما رو خلق کرده باشه و شاید این خلقت کلا اشتباه باشه. شاید اصلا اون خدای اصلی چنین خلقتی رو حتی تایید هم نکنه. همین.خیلی عجیبه هااااا.... موضوع به این سادگی رو میپیچونید... قبول دارید که هر چیزی ابتدایی داشته (قانون طبیعت) 2- پس هر شیئ توسط خالقی خلق شده... 3- شما میگید اون خالق هم خالق دیگه ای داره و ما داریم اشتباه میکنیم که یکی رو می پرستیم... خب شما اون بالاتری رو بپرست... وقتی یکی دیگه هست بالاتر دیگه پایین دستی معنای خدا رو از دست میده و اگر مساوی باشن باز هم به تناقض میرسیم چون باید یکی دیگری رو خلق کرده باشه یعنی مسن تر باشه...
این فلسفه بیگ بنگ و ماده سیاه و اینهام در موردش اگه بخواین میتونیم صحبت کنیم...
ببخشید چند روز نبودم... یعنی به نظرت امکان داره خدای کاملی که اون خدای فرضی ما رو خلق کرده رو اعمال اون کنترل نداشته باشه؟... خب اگه اینطور فکر کنیم باید یه چیزایی از اصول رو تغییر بدیم (یعنی فرض کنیم) که ممکنه خدایی که ما رو خلق کرده رو اعما ما کنترل نداشته باشه یعنی درواقع ما رو درک نکنه... و اگر اینطور باشه ما هم باید در نوع جودمون خالق باشیم... منظورت همینه؟مساله اینه که اون خدای بالاتری در واقع خالق ما نیست که ما بپرستیمش. دارم میگم شاید خلقت فقط زاده تصورات و اشتباهات یک خالق پایینتر با نقصهای زیاد باشه. یعنی شاید اصلا اون خدای اصلی دخالتی در چنین خلقتی نداشته باشه و صرفا یک موجودی آفریده باشه که اون موجود که یک خالق محدود و معیوب و ناقص هست ما رو خلق کرده باشه و شاید این خلقت کلا اشتباه باشه. شاید اصلا اون خدای اصلی چنین خلقتی رو حتی تایید هم نکنه. همین.
یعنی دارم میگم این خلقتی که درحال حاضر میبینیم واقعا شبیه یک خلقت عالی نیست. بنابراین نمیتونه یک خالق کامل و بینظیر و یکتا داشته باشه. همونطور که وقتی در عروسکهایی که اون عروسک ساز ساخته بود عیبیها و نقایصی مشاهده میکنیم باید بفهمیم که اون عروسک ساز که خالق هست واقعا بی نقص و بینظیر نیست.
ببینین، مثلا وقتی ما به عنوان مهندس یه طرحی میدیم و یه دستگاهی خلق میکنیم مگه خدا میاد طرحمون رو کنترل کنه و تغییر بده یا اصلاحش کنه؟ دارم میگم اون خدای اصلی هم شاید موجودی خلق کرده که این موجود خالق ما هست ولی داره به میل و در حد اختیار خودش خلق میکنه( همونطور که ما به میل خودمون و در حد علم و اختیارات خودمون طراحی و خلق میکنیم و اگه اشتباه کنیم هم خودمون باید اصلاحش کنیم و هیچکس اشتباهات ما رو پای اشتباهات خالق بالاتر حساب نمیکنه و خداوند هم تغییری در چیزی که ما درست کردیم نمیده) یعنی خالق اصلی ممکنه خالق فرعی رو آزاد بذاره تا در حد علم و توانایی که داره خلق کنه ولی مسلما این خالق فرعی نه یکتا هست نه عادل مطلق و نه بیظیر بلکه فقط خالق هست ولی شایسته پرستیدن نیست . نتیجه ای که میخوام بگیرم اینه که شاید خالق ما واقعا موجود یکتا و بینظیر و عادل مطلق نباشه.ببخشید چند روز نبودم... یعنی به نظرت امکان داره خدای کاملی که اون خدای فرضی ما رو خلق کرده رو اعمال اون کنترل نداشته باشه؟... خب اگه اینطور فکر کنیم باید یه چیزایی از اصول رو تغییر بدیم (یعنی فرض کنیم) که ممکنه خدایی که ما رو خلق کرده رو اعما ما کنترل نداشته باشه یعنی درواقع ما رو درک نکنه... و اگر اینطور باشه ما هم باید در نوع جودمون خالق باشیم... منظورت همینه؟![]()
ببینین، مثلا وقتی ما به عنوان مهندس یه طرحی میدیم و یه دستگاهی خلق میکنیم مگه خدا میاد طرحمون رو کنترل کنه و تغییر بده یا اصلاحش کنه؟ دارم میگم اون خدای اصلی هم شاید موجودی خلق کرده که این موجود خالق ما هست ولی داره به میل و در حد اختیار خودش خلق میکنه( همونطور که ما به میل خودمون و در حد علم و اختیارات خودمون طراحی و خلق میکنیم و اگه اشتباه کنیم هم خودمون باید اصلاحش کنیم و هیچکس اشتباهات ما رو پای اشتباهات خالق بالاتر حساب نمیکنه و خداوند هم تغییری در چیزی که ما درست کردیم نمیده) یعنی خالق اصلی ممکنه خالق فرعی رو آزاد بذاره تا در حد علم و توانایی که داره خلق کنه ولی مسلما این خالق فرعی نه یکتا هست نه عادل مطلق و نه بیظیر بلکه فقط خالق هست ولی شایسته پرستیدن نیست . نتیجه ای که میخوام بگیرم اینه که شاید خالق ما واقعا موجود یکتا و بینظیر و عادل مطلق نباشه.
من اون خدایی که خالق جهان هست (یعنی خالق انسان و سایر موجودات غیر ازلی) رو به عنوان خالق فرعی در نظر گرفتم و اینطور نیست که آدم و حوا رو خالق فرض کرده باشم!!!! آدم و حوا که اصلا خالق هیچ موجود زنده ای نیستند.سلام،
شاید من منظور شما رو متوجه شده باشم. شما به شکل یونانی های باستان به مسئله خداوند نگاه می کنید. یونانی ها، یک خدای زئوس نام در صدر خدایان داشتند (خدای خدایان) و چندین اله و الاهه. الاهه(خدای) جنگ، بزم، دریا و .... که هر کدوم محدوده اختیارات و توانایی های خاص خودشون رو داشتند. (خدایان یونان)
در برهان های اثبات خدا، همه نقطه اول زنجیره خلقت رو خدا اطلاق می کنند و مابقی آفریننده این خدا به حساب میان. همانطور که در قرآن برای برخی فرشتگان، وظایفی معین شده.. مثلاً، جبرئیل فرشته وحی و پل ارتباطی پیامبر و خداوند است. حال در یونان باستان، هرمس نامیده می شده. یا، مالک نام فرشته ایست که بر دروازه جهنم گماشته شده در حالی که در یونان باستان برای امور جهنم یک خدا (هادس) در نظر گرفته می شده.
در واقع، آن چیزی را که ما فرشته می نامیم و مخلوق خداست، در دیدگاه یونان باستان خدای جزء هستند که از زئوس به وجود آمده اند.
در مورد سوال شما، بیایید اینطور در نظر بگیریم. همه انسان ها، زاده (یا مخلوق) یک خدا و یک الهه هستند (آدم و حوا) که می توانند مرتکب خطا هم بشوند (انچنان که شدند) و دارای اختیار محدودی هم هستند. اما خدای بزرگتری از آنها وجود دارد چرا که این دو فقط خالق نسل انسان هستند و از خلق سایر مخلوقات عاجزند. خب، حالا از نظر شما، باید خدای بزرگتر رو پرستش کرد با اختیارات کامل یا خدای کوچکتر رو با اختیارات محدود؟
مشکل اصلی همین یک جمله هست که 2 صفحه بحث کردیم در موردش...چون این خدای اصلی خودش مستقیما انسان رو خلق نکرده نمیتونه به عنوان خالق انسان مورد پرستش قرار بگیره.
من اون خدایی که خالق جهان هست (یعنی خالق انسان و سایر موجودات غیر ازلی) رو به عنوان خالق فرعی در نظر گرفتم و اینطور نیست که آدم و حوا رو خالق فرض کرده باشم!!!! آدم و حوا که اصلا خالق هیچ موجود زنده ای نیستند.
من گفتم شاید خدایی بالاتر از خدای خالق هم وجود داشته باشه که اون خدای خالق رو آفریده باشه ولی تبعا مسئول اشتباهات اون خدای فرعی و خالق نیست و در اشتباهات اون خالق سهیم نیست و البته چون این خدای اصلی خودش مستقیما انسان رو خلق نکرده نمیتونه به عنوان خالق انسان مورد پرستش قرار بگیره. در نتیجه خالق همون خدای فرعی هست که البته معایب و نقایصی هم داره و عادل مطلق و یکتا و بینظیر هم نیست. نهایتا نتیجه ای که میخوام بگیرم اینه که صفت خالق بودن ناظر بر عادل مطلق بودن یا یکتا و بینظیر بودن نیست و هیچ فلسفه قدرتمندی وجود نداره که بتونه ثابت کنه خالق موجوداتی مثل انسان ، عادل مطلق و یکتا هست و یک خالق فرعی و ناقص نیست.
مرسی. خیلی خوب گفتید.مشکل اصلی همین یک جمله هست که 2 صفحه بحث کردیم در موردش...
یا قبول میکنیم که اون خدای اصلی احاطه کامل داره بر انسان و لایق پرستشه... یا میگیم نمیتونه اعمال انسان رو کنترل کنه و ما در محدوده اختیاراتش نیستیم...
که برای جواب دادن به قسمت دوم باید قبول کنیم صناعت انسان با خلق خالق تفاوت های اساسی داره... اگر مهندسی قطعه ای رو طراحی کنه گرچه در مورد کار کردش اطلاعت کامل ممکنه داشته باشه اما مطمئنآ از ماهیت جنس ... دوام ... ساختار ذره ای اون اطلاعات کاملی نداره چون تو سال های اخیر هم تا حدی ساختار ذره ای شکافته شده بحثش و مطمئنآ مسائل مجهول زیادی داره... در کل میخوام بگم احاطه کامل به اون قطعه نداره چون اون رو از نمونه از پیش تعیین شده ساخته و از موادی که وجود داشتن از قبل... اما خلقت خدا بوجود اوردن هست از نیسته... پس اگه تا اینجا قبول کنیم خلقت خدا با کار ما متفاوته قدم بزرگی برداشتیم...
و حالا با این فرض میتونیم بگیم اون خداوند اصلی از 100% ابعاد وجودی موجودی که مارو خلق کرده با خبره و روش کنترل داره... چون اون رو نه از نمونه قبلی ساخته نه از مواد و مفاهیمی که قبلآ وجود داشته... پس هر عملی که از این موجود سر بزنه برمیگرده به خالق اصلی و این یعنی افرینش انسان نمیتونه مستقل افرینش خدای اصلی باشه... و اگر فرض کنیم مستقل باشه باید خلقت خدا مثل طراحی و صناعت ما باشه که تفاوتشو توضیح دادم...
من در این مطلب از فرض هایی استفاده کردم که خودم گفتم و فکر میکنم اثبات کردم حالا نظر من بود اگر مشکلی داره بگید تا بیشتر بحث کنیم..![]()
فکر میکنم اقلا چند بار این توضیح رو دادم که من فرض میکنم مثلا یه خدای فرعی با علم و اختیارات در حد خودش( و نه علم مطلق) میاد و یه سری موجودات غیر ازلی مثل انسان رو خلق میکنه و یه خدای بینظیر و نامحدود هم وجود داره که این خدای فرعی رو آفریده ولی کارهای این خدای فرعی رو تایید نمیکنه بلکه بهش اختیار داره که طبق میل خودش مخلوقاتی رو ایجاد کنه(همونطور که ما یه سری اختیاراتی داریم و خیلی از کارهامون رو خداوند تایید نمیکنه و البته مانعش هم نمیشه). در واقع این خدای فرعی فقط از موادی که در اختیارش قرار گرفته استفاده کرده و موجوداتی مثل انسان رو خلق کرده و در واقع نمیشه گفت احاطه به کل اون خلقت داره چون فقط اختیارات و علم محدودی داره و خلقت از هیچ رو هم انجام نداده بلکه از موادی که در اختیارش بوده استفاده کرده( همونطور که یک عروسک ساز از موادی که در اختیارش هست و در حد علم خودش یک عروسک خلق میکنه و اگه این عروسک معیوب و ناقص هم باشه فقط تقصیر عروسک ساز هست و نه تقصیر اون خدایی که از عروسک ساز بالاتر هست و فقط عروسک ساز خالق اون عروسکها هست و نمیشه ساخت عروسکها رو به خدای بزرگتر از عروسک ساز نسبت داد چون شاید اصلا اون خدا این خلقت رو تایید هم نکنه و حتی موافق آفرینش چنین عروسکهای ناقصی هم نباشه پس در بحث پرستش، اصل خالق بودن مد نظر هست ) بنابراین نشون دادم که خالق بودن اثباتی بر علم مطلق یا عدالت مطلق نیست. ضمنا پرستش فقط مخصوص خالق هست چون اصولا پرستش و عبادت بدلیل احساس مدیون بودن به خدا بخاطر آفرینشمون هست. پس نمیشه اون خدای بزرگتر رو پرستید چون اصلا معلوم نیست این آفرینش به خواست اون خدا صورت گرفته باشه. البته مانع این آفرینش هم نشده همونطور که خداوند مانع خیلی جنایتهای اختیاری بشر نمیشه خدای اصلی هم ممکن هست اصلا مانع اشتباهات خدای فرعی نشه!مشکل اصلی همین یک جمله هست که 2 صفحه بحث کردیم در موردش...
یا قبول میکنیم که اون خدای اصلی احاطه کامل داره بر انسان و لایق پرستشه... یا میگیم نمیتونه اعمال انسان رو کنترل کنه و ما در محدوده اختیاراتش نیستیم...
که برای جواب دادن به قسمت دوم باید قبول کنیم صناعت انسان با خلق خالق تفاوت های اساسی داره... اگر مهندسی قطعه ای رو طراحی کنه گرچه در مورد کار کردش اطلاعت کامل ممکنه داشته باشه اما مطمئنآ از ماهیت جنس ... دوام ... ساختار ذره ای اون اطلاعات کاملی نداره چون تو سال های اخیر هم تا حدی ساختار ذره ای شکافته شده بحثش و مطمئنآ مسائل مجهول زیادی داره... در کل میخوام بگم احاطه کامل به اون قطعه نداره چون اون رو از نمونه از پیش تعیین شده ساخته و از موادی که وجود داشتن از قبل... اما خلقت خدا بوجود اوردن هست از نیسته... پس اگه تا اینجا قبول کنیم خلقت خدا با کار ما متفاوته قدم بزرگی برداشتیم...
و حالا با این فرض میتونیم بگیم اون خداوند اصلی از 100% ابعاد وجودی موجودی که مارو خلق کرده با خبره و روش کنترل داره... چون اون رو نه از نمونه قبلی ساخته نه از مواد و مفاهیمی که قبلآ وجود داشته... پس هر عملی که از این موجود سر بزنه برمیگرده به خالق اصلی و این یعنی افرینش انسان نمیتونه مستقل افرینش خدای اصلی باشه... و اگر فرض کنیم مستقل باشه باید خلقت خدا مثل طراحی و صناعت ما باشه که تفاوتشو توضیح دادم...
من در این مطلب از فرض هایی استفاده کردم که خودم گفتم و فکر میکنم اثبات کردم حالا نظر من بود اگر مشکلی داره بگید تا بیشتر بحث کنیم..![]()
من تازه منظورتون رو متوجه شدم... و باید بگم استدلالی ندارم در این مورد و شک دارم کسی داشته باشه... چون ما از 2 دیدگاه مختلف نگاه میکردیم به موضوع...فکر میکنم اقلا چند بار این توضیح رو دادم که من فرض میکنم مثلا یه خدای فرعی با علم و اختیارات در حد خودش( و نه علم مطلق) میاد و یه سری موجودات غیر ازلی مثل انسان رو خلق میکنه و یه خدای بینظیر و نامحدود هم وجود داره که این خدای فرعی رو آفریده ولی کارهای این خدای فرعی رو تایید نمیکنه بلکه بهش اختیار داره که طبق میل خودش مخلوقاتی رو ایجاد کنه(همونطور که ما یه سری اختیاراتی داریم و خیلی از کارهامون رو خداوند تایید نمیکنه و البته مانعش هم نمیشه). در واقع این خدای فرعی فقط از موادی که در اختیارش قرار گرفته استفاده کرده و موجوداتی مثل انسان رو خلق کرده و در واقع نمیشه گفت احاطه به کل اون خلقت داره چون فقط اختیارات و علم محدودی داره و خلقت از هیچ رو هم انجام نداده بلکه از موادی که در اختیارش بوده استفاده کرده( همونطور که یک عروسک ساز از موادی که در اختیارش هست و در حد علم خودش یک عروسک خلق میکنه و اگه این عروسک معیوب و ناقص هم باشه فقط تقصیر عروسک ساز هست و نه تقصیر اون خدایی که از عروسک ساز بالاتر هست و فقط عروسک ساز خالق اون عروسکها هست و نمیشه ساخت عروسکها رو به خدای بزرگتر از عروسک ساز نسبت داد چون شاید اصلا اون خدا این خلقت رو تایید هم نکنه و حتی موافق آفرینش چنین عروسکهای ناقصی هم نباشه پس در بحث پرستش، اصل خالق بودن مد نظر هست ) بنابراین نشون دادم که خالق بودن اثباتی بر علم مطلق یا عدالت مطلق نیست. ضمنا پرستش فقط مخصوص خالق هست چون اصولا پرستش و عبادت بدلیل احساس مدیون بودن به خدا بخاطر آفرینشمون هست. پس نمیشه اون خدای بزرگتر رو پرستید چون اصلا معلوم نیست این آفرینش به خواست اون خدا صورت گرفته باشه. البته مانع این آفرینش هم نشده همونطور که خداوند مانع خیلی جنایتهای اختیاری بشر نمیشه خدای اصلی هم ممکن هست اصلا مانع اشتباهات خدای فرعی نشه!
اینکه ممکن هست اینطوری که من گفتم باشه، یک مثال نقض هست برای علم نامحدود و عدالت نامحدود خالق. در واقع من گفتم صرف خالق انسان و موجودات بودن ثابت نمیکنه که اون خدا عالم مطلق یا عادل مطلق باشه و این مثال نقضی که اوردم کافی بود. یعنی ثابت کردم که خالق انسان بودن ناظر بر عادل مطلق بودن و عالم مطلق بودن و یکتا بودن نیست.شما میگی شاید اینطوری باشه. خوب شایدم نباشه. روی شاید که نمیشه نتیجه گیری کرد.
اون خدای فرعی که خالق انسان هست میتونه کاملا محدود باشه.یک سوال ایا از نظر شما خدا به طور کلی محدود است یا نامحدود؟
ممنون. ببینین من این فرضیات رو از جهت اعتقاد و طرز فکرم نگفتم بلکه هدفم نشون دادن این موضوع بود که صرف خالق بودن اثباتی بر عالم مطلق بودن و عادل مطلق بودن نیست. یعنی خالق بودن باعث اثبات بسیاری از صفاتی که اصولا بشر و دین برای خداوند قائل هستن نمیشه. در واقع از نظر من هر چیزی که با علم و استدلال قابل اثبات و تحلیل نباشه قابل شک هست چه صفات خدا و چه هر موضوع خاص دیگه باید دقیق و منطقی اثبات بشه.من تازه منظورتون رو متوجه شدم... و باید بگم استدلالی ندارم در این مورد و شک دارم کسی داشته باشه... چون ما از 2 دیدگاه مختلف نگاه میکردیم به موضوع...
فرقه ای هست به نام رائیلیان که ادعا میکنن انسان ساخته دست موجوداتی فرا زمینی هاس که با مهندسی ژنتیک انسان رو پدید اوردن... البتته در موردش خیلی اطلاعات ندارم اما فکر میکنم خیلی نزدیکه اعتقاداتشون به فرض شما... اونها هم اگر وجود داشته باشن موجود هستن و کامل نیستن پس باید خدایی داشته باشن که افریده باشه اونها رو ... اگر میدونستسم که اونها در مورد پرستش چه نظری دارن در مورد فرض شما میشد نتیجه بهتری گرفت... اما بازم توجه کنین که حرف شما فرض هستش و پایه فلسفی نداره... بشر نیاز به عالم مطلق برای پرستش داره پس به سمتش رفته اما نیازی به خدای ناکامل نداره پس اول باید ثابت کنید افریننده ما عالم مطلق نیست بعد ثابت کنید که میتونه ناکامل باشه...
کاملآ حق با شماست اول باید حرف من اثبات بشه....
اینکه میگین من باید ثابت کنم خداوند عالم مطلق نیست اشتباه هست چون ابتدا شما باید ثابت کنین خداوند صفتی مثل عالم مطلق بودن داره تا بعد صحت اثبات شما بررسی بشه و نه اینکه بیاین بگین خدا همه صفاتی که ما میگیم رو داره مگر اینکه خلافش ثابت بشه!
در واقع هیچ چیز وجود نداره مگر اینکه وجودش اثبات شده شده باشه.
فکر میکنم اقلا چند بار این توضیح رو دادم که من فرض میکنم مثلا یه خدای فرعی با علم و اختیارات در حد خودش( و نه علم مطلق) میاد و یه سری موجودات غیر ازلی مثل انسان رو خلق میکنه و یه خدای بینظیر و نامحدود هم وجود داره که این خدای فرعی رو آفریده ولی کارهای این خدای فرعی رو تایید نمیکنه بلکه بهش اختیار داره که طبق میل خودش مخلوقاتی رو ایجاد کنه(همونطور که ما یه سری اختیاراتی داریم و خیلی از کارهامون رو خداوند تایید نمیکنه و البته مانعش هم نمیشه).
این زنجیره خدایانتان یک انتهایی دارد دیگه نه؟اینکه ممکن هست اینطوری که من گفتم باشه، یک مثال نقض هست برای علم نامحدود و عدالت نامحدود خالق. در واقع من گفتم صرف خالق انسان و موجودات بودن ثابت نمیکنه که اون خدا عالم مطلق یا عادل مطلق باشه و این مثال نقضی که اوردم کافی بود. یعنی ثابت کردم که خالق انسان بودن ناظر بر عادل مطلق بودن و عالم مطلق بودن و یکتا بودن نیست.
اون خدای فرعی که خالق انسان هست میتونه کاملا محدود باشه.![]()
من نگفتم که اون سازنده عروسک واجب الوجود هست بلکه گفتم اون عروسک ساز که خالق عروسک ها هست عادل مطلق و بینظیر نیست ولی عروسکها اون رو بینظیر فرض میکنن چون عقل خودشون محدوده. در واقع میخوام بگم ممکن هست ما خالقی داشته باشیم که عادل و یکتا و عالم مطلق نباشه و نقص ها و معایب زیادی داشته باشه و حتی خودش توسط خدای دیگری آفریده شده باشه و اصولا خودش ممکن الوجود باشه و نه واجب الوجود. ولی ما چون عقلمون محدود هست متوجه نباشیم که خود این خالق توسط خدای دیگری خلق شده و همین خدای ناقص رو بپرستیم، همونطور که اون عروسک ساز توسط خدای دیگری خلق شده بود و عروسکها نمیدونستن که خالقی وجود داره که بزرگتر از این عروسک ساز هست . یعنی ممکنه خالق ما خدای یکتا و عادل و بینظیری نباشه.
شما میگی شاید اینطوری باشه. خوب شایدم نباشه. روی شاید که نمیشه نتیجه گیری کرد.
یک سوال ایا از نظر شما خدا به طور کلی محدود است یا نامحدود؟
همش مربوط به احساسه... قرار نیست شما خدا رو در ازمایشگاه تجزیه کنی... باید با چیزایی که داری به نتیجه برسی.. وگر نه میشه میلیارد ها حدس و گمان داشت نسبت به خدا... اما اون چیزی که احساست بهت میگه قبول کن... فکر نمی کنم از این به بعد بحث به جایی برسه چون بی شک بعد از این مرحله وارد قسمت اعتقادات میشیم و... 100 صفحه دیگه![]()
خالق میتونه بی نهایت باشه یا نباشه و صرف خالق بودن ناظر بر بی نهایت بودن نیست. همونطور که اون عروسک ساز که خالق عروسکها هست خودش بی نهایت نیست. خالق بودن صرفا ناظر بر قدرت در خلق موجودات آفریده شده هست و هیچ چیز ثابت نمیکنه که خلقت موجودات این جهان یک خلقت بی نقص و بی عیب هست. بقیه موارد رو هم در چندین پست و واقعا خیلی واضح گفتم.قبول دارین باید خدا بینهایت باشه؟
فکر میکنم اقلا چند بار این توضیح رو دادم که من فرض میکنم مثلا یه خدای فرعی با علم و اختیارات در حد خودش( و نه علم مطلق) میاد و یه سری موجودات غیر ازلی مثل انسان رو خلق میکنه و یه خدای بینظیر و نامحدود هم وجود داره که این خدای فرعی رو آفریده ولی کارهای این خدای فرعی رو تایید نمیکنه بلکه بهش اختیار داره که طبق میل خودش مخلوقاتی رو ایجاد کنه(همونطور که ما یه سری اختیاراتی داریم و خیلی از کارهامون رو خداوند تایید نمیکنه و البته مانعش هم نمیشه). در واقع این خدای فرعی فقط از موادی که در اختیارش قرار گرفته استفاده کرده و موجوداتی مثل انسان رو خلق کرده و در واقع نمیشه گفت احاطه به کل اون خلقت داره چون فقط اختیارات و علم محدودی داره و خلقت از هیچ رو هم انجام نداده بلکه از موادی که در اختیارش بوده استفاده کرده( همونطور که یک عروسک ساز از موادی که در اختیارش هست و در حد علم خودش یک عروسک خلق میکنه و اگه این عروسک معیوب و ناقص هم باشه فقط تقصیر عروسک ساز هست و نه تقصیر اون خدایی که از عروسک ساز بالاتر هست و فقط عروسک ساز خالق اون عروسکها هست و نمیشه ساخت عروسکها رو به خدای بزرگتر از عروسک ساز نسبت داد چون شاید اصلا اون خدا این خلقت رو تایید هم نکنه و حتی موافق آفرینش چنین عروسکهای ناقصی هم نباشه پس در بحث پرستش، اصل خالق بودن مد نظر هست ) بنابراین نشون دادم که خالق بودن اثباتی بر علم مطلق یا عدالت مطلق نیست. ضمنا پرستش فقط مخصوص خالق هست چون اصولا پرستش و عبادت بدلیل احساس مدیون بودن به خدا بخاطر آفرینشمون هست. پس نمیشه اون خدای بزرگتر رو پرستید چون اصلا معلوم نیست این آفرینش به خواست اون خدا صورت گرفته باشه. البته مانع این آفرینش هم نشده همونطور که خداوند مانع خیلی جنایتهای اختیاری بشر نمیشه خدای اصلی هم ممکن هست اصلا مانع اشتباهات خدای فرعی نشه!
خالق میتونه بی نهایت باشه یا نباشه و صرف خالق بودن ناظر بر بی نهایت بودن نیست. همونطور که اون عروسک ساز که خالق عروسکها هست خودش بی نهایت نیست. خالق بودن صرفا ناظر بر قدرت در خلق موجودات آفریده شده هست و هیچ چیز ثابت نمیکنه که خلقت موجودات این جهان یک خلقت بی نقص و بی عیب هست. بقیه موارد رو هم در چندین پست و واقعا خیلی واضح گفتم.
اگه خواستین محبت کنین جوابی برای رد امکانپذیر بودن این توضیحی که در این پست دادم، بیارین: