من از يك استاد ذن خوندم شايد اشو بود
از دو عضو هر موجودي خشمش خارج ميشود چنگالها و دندانها
شايد مضحك به نظر برسه اما اون استاد ميگفت يه متكا برداريد و با آن
دوعضو بهش حمله كنيد مطمئن بشيد هيچ پيامدي نخواهد داشت وهمين طور اثري
وقتي براي آدم هيچ راهي نيست قصه بخوري به خودت صدمه ميزني
چون درموضع ضعفي و در اين حالت نميتوني از تمام تمركز و توانائي هايت استفاده كني
هرعكس العملي كار را خراب تر ميكند
كار اين لحظه تان فقط برون ريختن سم خشم است بر سر چيزي كه پيامدي نداشته باشه
جز انداختن يك متكاي پاره در زباله داني وخريدن وقت براي تجديد روحيه و مرور مجدد ماجرا بي خشم
و احساسات و بدست آوردن بهترين راه حل ويا تطبيق خود با وضعيت جديد
آدم باورهايي داره كه از ”بيشتر“ ناشي ميشه درصورتي كه به اون بيشتر احتياجي نداشته
يك چيزهائي واسه آدم هدف يكطرفه ميشه در صورتي كه بعدا معلوم ميشه از اساس بي پايه بوده
وقتي آدم آرومه ميتونه ماهيت اصلي هر چيزي رو پيدا كنه
فعلا فقط وقت بخر زمان به نفعت ميگذره
اگر دندان درد بگيري قصه ميخوري يا استامنوفن
خوب حالام اعصاب درد داري كه با دارو حل ميشه و وقت مناسب علاج واقعي ميكني
خدا براي لايق ترين بندگانش سخت ترين امتحان رو ميگزاره حالام نوبت توست اگر ورقه سوال جلوي شما گذاشته حتما راه حلم برات گذاشته امتحانت پيدا كردن اونه