کشیش تازه مسلمان شده‌ای که پاسخش را تنها در ...

nmd

عضو جدید
گزارش شیعه آنلاین به نقل از برنا، آرى، کسى که در پى حقیقت باشد آن را پیدا می‌کند. جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ صادق فجر الاسلام پیش از مسلمان شدن روحانى کلیسایى در ارومیه بود. ایشان می‌گوید: یک بار به ذهنم رسید که از استادم که حدود 100 سال سن داشت سوالى بپرسم. این بود که یک روز غروب به منزلش رفتم و گفتم: شما به گردن من حق زیادى دارید و باعث شدید من درس بخوانم و کشیش شوم، اما می‌خواهم یک سوال مرا صادقانه جواب بدهید! گفت: بپرس! گفتم: به نظر شما، واقعاً حق با ماست و حق به ما خاتمه پیدا کرده و بعد از ما هر چه دین آمده باطل است؟ به هر حال، شما 100 سال عمر کرده‌اید و به یقین در این باره رسیده‌اید، اما من در تردید هستم و هنوز شک دارم.

حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان در ادامه نقل این روایت می‌گوید: توضیح این مطلب در این‏جا ضرورى است که بعضى شک‏ها بسیار ارزشمند است. کسى که قیامت را قبول ندارد و بعد در عقیده خود شک می‌کند که بالاخره قیامت وجود دارد یا ندارد، سرانجام مجبور می‌شود نزد انسان آگاهى برود و از او بخواهد که با دلیل و استدلال پاسخش را بدهد. از این جهت، امید به آگاه شدن در او می‌رود.

پروردگار متعال هم علاقه دارد انسان‏ها نیست‏هاى اعتقادى‏شان را تبدیل به هست کنند و نمی‌دانم‏ها را به می‌دانم بدل سازند.

استاد جوابى نداد. گفتم: جوابى ندارید؟ گفت: دارم، ولى آن را شفاهى نمی‌گویم. بعد، کلیدى به من داد و گفت: چیزى که می‌خواهم نشانت بدهم را تا به حال به کسى نشان نداده‌ام، اما به قلبم افتاده که به تو نشان بدهم. در صندوق پستوى اتاقم کتابى هست متعلق به پیش از ظهور پیغمبر اسلام که روى پوست حیوان نوشته شده. آن را بیاور!

کتاب را آوردم. استاد صفحه‌اى از کتاب را باز کرد و گفت: بخوان! گفتم: این چیست؟ گفت: انجیل نزدیک به زمان خود مسیح است. خدا در این انجیل گفته کار دین به مسیح خاتمه پیدا نمی‌کند، بلکه پس از مسیح پیامبر دیگرى می‌آید که نامش فارقلیطاست که ترجمه آن به عربى احمد است. در قرآن مسلمانان نیز خداوند از قول مسیح همین مطلب را نقل می‌کند و می‌فرماید: و [یاد کن‏] هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت: اى بنى‌‏اسرائیل! به یقین من فرستاده خدا به سوى شمایم، تورات را که پیش از من بوده تصدیق می‌کنم و به پیامبرى که بعد از من می‌آید و نامش «احمد» است مژده‌ می‌دهم. پس هنگامى که [احمد] دلایل روشن براى آنان آورد، گفتند: این جادویى است آشکار!

نتیجه می‌گیریم که حق به ما تمام نشده، بلکه بعد از مسیح حق با پیغمبر اسلام است.

گفتم: پس چرا تا به حال این موضوع را اعلام نکردید؟ گفت: اول این‏که می‌ترسیدم، و دوم این‏که اگر این مطلب را می‌گفتم نانم را ازدست می‌دادم و دیگر رئیس نبودم. با این همه، تو کار درست را انجام بده و دنبال این دین برو!

از خانه استاد بیرون آمدم و نیمه شب به خانه حاج میرزا حسن مجتهد ارومیه‌اى رفتم و در زدم. مجتهد پشت در آمد و پرسید: کسیت؟ گفتم: یک نفر مسیحى باسواد! ایشان در را باز کرد و مرا شناخت و مرا به داخل دعوت کرد. بعد پرسید: چه اتفاقى افتاده؟ گفتم: می‌خواهم لباس‏هایم را عوض کنم و از دین نصرانیت خارج شوم. مرا مسلمان کن! و بعد از آن شب مسلمان شدم. این مرد، بعد از اسلام آوردن، به دنبال کسب معارف الهى رفت و درس خواند و از مجتهدان اسلامى شد.

او نوشته است که من در معارف الهى به 15 مشکل علمى برخوردم که با هر مجتهدى آن‏ها را در میان می‌گذاشتم از پاسخشان قانع نمی‌شدم. سرانجام، روزى اسباب سفر را مهیا کردم و به خانواده‌ام گفتم: براى حل برخى مشکلات علمى به کربلا می‌روم! در کربلا به زیارت حضرت ابى عبدالله الحسین، علیه السلام، رفتم و خطاب به ایشان عرض کردم: حسین جان! من میهمان تازه واردم. چهل سال عمرم را مسیحى و با شما غریبه بودم، اما حال آمده‌ام. همه ابواب معرفت هم نزد شما گشوده است. لطف کرده و مشکلات مرا حل کنید!

آن روز، از حرم که بیرون آمدم خیلى گریه کردم. شب ابى عبدالله الحسین را در خواب دیدم که پاسخ هر 15 مشکل مرا دادند.

این مفهوم واقعى کسب معرفت و در پى حقیقت بودن است.

http://www.shia-online.ir/article.asp?id=20193&cat=1
 

حرف حساب

عضو جدید
خب اگر چنین کتابی بود و مطلب به این واضحی بود چرا استاد این همه انسان دیگه رو از گمراهی نجات نداد؟ (لااقل در اواخر عمر که نونشون رو هم از دست ندهند) !

البته فارقلیط در کتب انجلیل جدید هم هست اما مسیحیان آنرا روح‌القدس میدانند. مسلمانان معتقدند که فارقلیط همان احمد است.
 

aphrodait

عضو جدید
خب اگر چنین کتابی بود و مطلب به این واضحی بود چرا استاد این همه انسان دیگه رو از گمراهی نجات نداد؟ (لااقل در اواخر عمر که نونشون رو هم از دست ندهند) !

البته فارقلیط در کتب انجلیل جدید هم هست اما مسیحیان آنرا روح‌القدس میدانند. مسلمانان معتقدند که فارقلیط همان احمد است.

چون بعضی از انسان ها:
1- درک کافی برای شنیدن واقعیت ندارند.
2- افرادی با دانستن واقعیت برای کسب منفعت خود از طرف مقابل حمایت می کنند.
3- ممکن بود تنها کتاب باقی مانده (اصل انجیل) باشد و با اگاهی، عده ای ان کتاب را از بین ببرند.
4-....
همانطور که خود استاد هم برای از دست ندادن موقعیت خود این را بازگو نکرد.
فیلم حضرت یوسف قسمت کاهنان معبد بند 2 حرف من را تعیید می کند.
 

Similar threads

بالا