چند روز قبل بین دو دوست بنده مشاجرهای درگرفته بود.
اولی میگفت فلان امر غیبت است و نباید در مورد من میگفتی و من راضی نبودم!
دومی هم میگفت نخیر غیبت نیست
اولی میگفت غیبت اینه که چیزی که برادر مومنت ازش اکراه داره در وقتی حاضر نیست بگی
دومی میگفت نخیر. این تعریف اخلاقیون هست و تعریف فقهی غیبت چیزی دیگه است
دیروز که مشرف شده بودم حرم یکی از امامزادگان، برای هدایت نفر اولی و بنده و نفر دوم دعا کردم!
امروز باز دوست اولی اومده بود و بمن میگفت که اونروز حق با من بود و...
منم تعریف غیبت رو از دید آیةالله سیستانی ذکر کردم و از ایشون پاسخ قابلقبولی نشنیدم.
بدلیل مفید بودن این تعریف و مستثنیات اون، متن کامل این فتوا رو در اینجا به نقل از مساله 29ج1 منهاج ایشون ذکر میکنم. امیدوارم از دقت ایشون در این تعریف محظوظ بشوید و تشخیص غیبت برای شما آسان شود.
اولی میگفت فلان امر غیبت است و نباید در مورد من میگفتی و من راضی نبودم!
دومی هم میگفت نخیر غیبت نیست
اولی میگفت غیبت اینه که چیزی که برادر مومنت ازش اکراه داره در وقتی حاضر نیست بگی
دومی میگفت نخیر. این تعریف اخلاقیون هست و تعریف فقهی غیبت چیزی دیگه است
دیروز که مشرف شده بودم حرم یکی از امامزادگان، برای هدایت نفر اولی و بنده و نفر دوم دعا کردم!
امروز باز دوست اولی اومده بود و بمن میگفت که اونروز حق با من بود و...
منم تعریف غیبت رو از دید آیةالله سیستانی ذکر کردم و از ایشون پاسخ قابلقبولی نشنیدم.
بدلیل مفید بودن این تعریف و مستثنیات اون، متن کامل این فتوا رو در اینجا به نقل از مساله 29ج1 منهاج ایشون ذکر میکنم. امیدوارم از دقت ایشون در این تعریف محظوظ بشوید و تشخیص غیبت برای شما آسان شود.
غیبت جز گناهان کبیره شمرده شده و غیبت این است که عیب مومن را در زمانی که غایب است بگویی
فرقی نمیکند که
»»» و در برخی موارد غیبت مجاز است:
فرقی نمیکند که
- بقصد انتقاص (عیب و نقص گفتن) باشد یا نباشد
- این عیب در بدنش باشد یا نسبخانوادگیاش یا اخلاقش یا عملش یا کلامش یا دینش یا دنیایش و سایر موارد که جزو عیوب مستور از مردم باشد
- با گفتار غیبت شود یا با عملی که حاکی از وجود عیب است (مثل نوشتن، اشاره با دست بحالت پانتومیم! و...)
- شنوندهای باشد و قصد گوینده هم تفهیم و اعلام به وی باشد
- فردی که غیبتش میشودف معلوم و معین باشد
پس اگر بگوید یکی از اهالی فلان شهر را دیدم ترسو بود
یا بگوید یکی از فرزندان فلان فرد ترسو است!
بله ممکن است اینچنین حرفی از جهت وهن حرام باشد اما از نظر غیبت بودن غیبت نیست
»»» و در برخی موارد غیبت مجاز است:
- متجاهر به فسق: کسی که آشکارا بر گناهش تاکید دارد و ابائی هم ندارد که مردم بفهمیند که او آن گناه را انجام میدهد.
غیبت این این فرد در مورد گناهانی که غیرپنهانش جایز است - ظالم به دیگران
مجاز است غیبت آن ظالم توسط مظلوم
و احتیاط واجب آن است که فقط به قصد یاریطلبی علیه آن ظالم میتواند از او غیبت کند نه اینکه مطلقا بتواند هر غیبتی از او بکند. - نصیحت(=خیرخواهی) مومن
غیبت به قصد خیرخواهی مجاز است. مثلا اگر شخصی درباره تزویج یک زن مشورت خواست، مجاز است که برای او خیرخواهی کند ولو مستلزم اظهار عیبی از آن زن باشد
بلکه حتی اگر از وی طلب مشورت نکند اما بداند که در ترک نصیحت وی، مفسده عظیمی هست، غیبت آن زن مجاز است. - اگر فردی را جز با غیبتش، از هیچ راهی نتوان از امر یک امر منکر بازداشت، مجاز است غیبت آن فرد برای این قصد (بازداشتنش از منکر)
- ...
- اگر بترسد که غیبتشونده ضرری بکند که نباید بکند، مجاز است غیبت او را بکند تا آن ضرر از غیبتشونده دفع شود
- خلل وارد کردن به گفتههای باطل که موجب چسبیدن نقصی به گوینده آن کلام ناصحیح بشود
مثل آنچه میبینیم که بسیاری علماء گوینده یک کلام را به کمتدبری یا بدفهمی سرزنش میکنند تا سستی در روشن شدن حقائق حاصل نشود.