چگونه عشق آغاز شد؟

[hasti63]

حضرت حوا به آدم میگه:?do u love me
حضرت آدم میگه مگه چاره دیگه هم دارم و این چنین عشق آغاز شد

 

[لاوي]

حضرت حوا به آدم میگه:?do u love me
حضرت آدم میگه مگه چاره دیگه هم دارم و این چنین عشق آغاز شد

بی مزه بود

 

[vergilangleos]

قضیه الان ماهم همینجوریه یجورایی!!

 

[hasti63]

قضیه الان ماهم همینجوریه یجورایی!!

سلام
کدوم قضیه؟؟؟

 

[mohamad javid]

حضرت حوا به آدم میگه:?do u love me
حضرت آدم میگه مگه چاره دیگه هم دارم و این چنین عشق آغاز شد

نخير اينجوري نبود كه..........................
حوا به آدم گفت...........خرم ميشي؟؟!!..........ايشون گفت از صميميمه قلب

 

[vergilangleos]

سلام
کدوم قضیه؟؟؟

عاشق شدن!

 

[hasti63]

نخير اينجوري نبود كه..........................
حوا به آدم گفت...........خرم ميشي؟؟!!..........ايشون گفت از صميميمه قلب

از صمیم قلب منظورتون بود؟؟/ غاز چیه؟؟

ترجمه کردم فهمیدم چی گفتینا
ولی نه این حرفا هم نیستا. همون گفت: دوسم داری یا نه؟؟ همین . تا جایی که من اونجا بودم همینو گفتن

 

[hasti63]

یعنی مجبور شدین عاشق شدین؟؟ ؟؟ من که فکر نکنم

 

[vergilangleos]

یعنی مجبور شدین عاشق شدین؟؟ ؟؟ من که فکر نکنم

منظور خود عشق نیست! اون کسیه که مجبوری تحملش میکنیمه!!!!

مال ادم حوا بود مال ما یکی دیگه! به هر حال اونی که باید باشه نیست!

 

[hasti63]

منظور خود عشق نیست! اون کسیه که مجبوری تحملش میکنیمه!!!!

مال ادم حوا بود مال ما یکی دیگه! به هر حال اونی که باید باشه نیست!

خوب چرا مجبور هستین؟؟ میتونی کسی رو پیدا کنی که واقعا دوسش داشته باشین.که واقعا شما رو درک کنه و باعث شادی تو زندگیتون باشه نه غم و غصه

 

[vergilangleos]

خوب چرا مجبور هستین؟؟ میتونی کسی رو پیدا کنی که واقعا دوسش داشته باشین.که واقعا شما رو درک کنه و باعث شادی تو زندگیتون باشه نه غم و غصه

طبق رسم زمونه نمیشه به وصال نایل شد!
پس باید سوخت و ساخت

 

[mohaghegh64]

بابا بی خیال این حرفا
عشق اصلا آغاز نشد
یه روز حضرت آدم به حوا میگه من تنها تو تنها ما تنها و بقیه ماجرا
بعد شیطون میاد میگه : آدم - آدم میگه : ها میگه : عاشق شو
میگه حالا چرا عاشق میگه بهتر از دوست داشتنه
میگه باشه و در این راه آدم کلی رسوا میشه و به عشقش هم نمی رسه و میمیره
-- خب مشخصه که این داستان دروغه چون حضرت آدم اگر عاشق حوا میشد که ما الان نبودیم
چرا ؟ خیلی واضحه - چون بابای حوا میگفت خونه - ماشین - ویلا - اسکناس - سفر به جزایر هاوایی - یک گودزیلای فوق انژکتور - یه غار واسه پدر زن مادر زن و از این حرفا
پس می فهمیم یک کلام حضرت آدم رفت پیش پدر مادر حوا گفت : آقا دخترتونو میدید یا برم از همسایه بگیرم
میله خودتونه من می خوام رو دستتون باد نکنه حالا هر جور صلاح میدونید
که پدر آدم میگه : بیا ور دار برو فقط مواظبش باش
تموم میشه میره به شیطون هم یه زبون درازی می کنه و خلاص