چگونه باید كمك كرد...

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز

.
چگونه باید كمك كرد

اولین راه‌كمك به شخص ویا خانواده‌ای كه كشتی‌اش به گل نشسته، برقراری دیالوگ یا همان حرف زدن است، سپس مشاهده، بررسی، همدردی و درك و لمس مشكل.
مشكلی كه گریبان او و اعضای خانواده‌اش را گرفته است و تلاش برای درك و فهم و موقعیتی كه فرد در آن به سر می‌برد و به عبارت دیگر عكس‌العمل مثبت در برابر طرف مقابل یك راه‌حل فوری است.
افراد در چنین شرایطی ناخودآگاه تمایل به سرزنش دیگران دارند. در بیشتر مواقع وقتی دچار مشكل می‌شویم، دیگران را سرزنش می كنیم و آنها را باعث بدبختی‌های خود می‌دانیم، اما حقیقت این نیست.

روانشناسان معتقدند افرادی در برابر مشكلات پیش آمده موفق هستند كه مسائل به وجود آمده را به خود نسبت دهند و مشكلات و اختلالات به وجود آمده را نشانه‌ها و نتایجی از افكار و رفتار خود بدانند. این نوع نگاه موجب اصلاح و حركت برای بهبود رفتارهایمان می‌شود. اما در مقابل، افرادی كه مشكلات را به دیگران نسبت می‌دهند؛ كمتر به اصلاح و تغییر در اعمال و رفتار خود می‌پردازند، از اعتماد به نفس كمتری برخوردارند،و در حقیقت برای توانایی‌ها و قدرت خود ارزشی قائل نیستند.
دومین مرحله و بعد از بازنگری درباره خود، درك ارزش‌ها و قابلیت‌های خود است. وقتی احساس خوبی در مورد خودتان به دست آوردید، می‌توانید به بخشش و گذشت بیندیشید؛ یعنی دوست داشتن طرف مقابل كه باعث رنجش خاطر شده است. سپس برقراری ارتباط و گفت‌وگوی صمیمانه با او، نگاه توأم با مهربانی، درك و احساس او و رفتار محبت‌آمیز با كسی كه باعث مشكلات شده است.
سومین مرحله مواجهه با مشكلات و تحمل كردن است. همچنین تشویق كردن كسی كه انگار در حال عبور از یك دره تاریك زندگی‌ است. این یكی از ارزش‌های بسیار گرانقدر زندگی است.
كسی كه دچار تنش و اختلال در زندگی شده است و از فشارها و ضربات روحی و روانی رنج می‌برد، قطعا این زمان مناسبی برای سرزنش كردن فرد نیست و نیاز به درك، همدردی و تایید دارد و نه سرزنش. در اینگونه موارد، انتقاد، از خود دور نمودن و رها كردن فردی كه دارای مشكل است به ویژه در میان یك خانواده، نه تنها راه‌حل نیست بلكه شتاب بخشیدن به اختلالات و تنش‌های او است.
بهترین و مؤثرترین روش برای كمك و پشتیبانی از او، گوش دادن به درد دل و مشكلاتش است نه تصحیح اشتباهات او. بهتر است به جای درس اخلاق و توصیه‌های دینی و هرگونه نصیحت، فقط دركش كنیم و احساس خوبی در او پدپد آوریم. به كار بردن عبارت‌هایی مثل:
- باشه حق با توست، همون كار خوبه....انجام بده.یك راه مفید برای ایجاد درك متقابل است. حتی اگر لازم باشد، باید حرف‌های غیرضروری و حتی بی ربط او را گوش بدهیم و فكر نكنیم این كار وقت تلف كردن است. از سوالات بی‌مورد مانند:
- چرا این را گفتی و یا اینكه – چرا تو این كار را كردی؟ پرهیز كنیم. زیرا در این مواقع این گونه سخن گفتن یك كار پرضرر و بی‌نتیجه است.
یا اینكه اثبات كلماتی مانند:
- اگر جای تو بودم، من این كارها را می‌كردم... و غیره معمولا كارساز نیستند و چیزی را حل نمی‌كنند.
حالا احساس لذت و تسلط می‌كنید. لذت از بخشش دیگران و نگاه محبت‌آمیز به یكی از اعضای خانواده، دوست، همكار و یا هر فرددیگر. احساس تسلط به افكار و رفتار خود كه می‌توانید حتی در مشكلات احساسات و رفتار خود را مدیریت و كنترل كنید.
حتی اگر نظریه و تجربه مثبت و كارسازی داشته باشید، امكان دارد در این موارد خاص مورد قبول و توجه طرف مقابل واقع نشود. همانطور كه گفتیم گام نخست ایجاد احساس مثبت و نشان دادن اینكه او را دوست داریم و او را درك می‌كنیم است.
انسان، همیشه در جست‌وجوی سرزنش كردن و مقصرشناختن دیگران است. ولی هیچ‌گاه این سرزنش‌ها موجب رهایی،كمك و بازسازی و جبران خسارت طرف مقابل و فرد دارای مشكل نمی‌شود.
فرد با گفتن جملاتی مانند:
- كار من و خانواده‌ام نیست.
احساس سربلندی می‌كند. در واقع سرزنش كردن یك نیروی ویران‌كننده است و اكثر مواقع باعث به بیراهه رفتن می شود، نه تنها باعث گناه می‌شود، بلكه نقطه كوری است در مقابل پشیمانی از گناه و توبه.
خداوند از ما می‌خواهد كه در مقابل گناهی كه می‌كنیم، مسئولیت‌پذیر باشیم. در مقابل پوشیدگی اسرارمان، باید متواضع و فروتن باشیم. ما باید بدانیم، واقعا چه كسی هستیم و چه مسئولیتی در مقابل كارهایمان داریم. به معنای دیگر، سرزنش كردن تخریب و بر هم زدن است.
چرا كه سرزنش باعث می‌شود، شخصی كه مورد سرزنش قرار گرفته ، خود را در باتلاقی گرفتار و نسبت به خودش احساس ترحم بكند. یا اینكه به خاطر گناه نابخشودنی‌اش تصمیم به تنبیه خود بگیرد، مانند، افسردگی، خودكشی و غیره.
این مسئله باعث تشویق فرد به محكومیت خویش و بی‌اعتمادی و تنفر از خودش می‌شود. كسی كه خود را سرزنش می‌كند، می‌گوید:
- چرا او را حمایت نكردم؟
- پس چرا كمكش نكردم؟
- آیا به اندازه كافی دوستش داشتم و به او محبت كردم؟
- چرا نتوانستم به فرزندانم كمك بیشتری كنم و آنها گرفتار مشكل شدند؟
درواقع سرزنش كردن چیزی را بازسازی نمی‌كند. ولی باعث تشدید عذاب وجدان، خجالت و شرمندگی می‌شود.
اینگونه پرسش‌ها نه باعث سازندگی و نه باعث نجات فرد می‌شود. اگر پدران و مادران و یا هر یك از اعضای خانواده می‌خواهند نقشی در حل مشكلات خانواده داشته باشند، باید به دیگران اطمینان خاطر بدهند كه حق آنها را پایمال نخواهند كرد. آنها را در مقابل مشكلاتی كه به وجود می‌آورند، سرزنش نمی‌كنند و به آنها اعتماد به نفس می‌بخشند و موجبات لذت زندگی را برای آنها فراهم می‌آورند. هر یك از اعضای خانواده، به طور خاص والدین به جای اینكه بگویند:
- كجای كار اشتباه بود؟
از خود بپرسند:
- مسئولیت من چه بود و چه هست
- چه كار مفیدی می‌توانستم انجام بدهم
هر یك از اعضای خانواده و به ویژه پدر و مادران باید از خود بپرسند:
- در رابطه با دیگر اعضای خانواده و فرزندانم و برای كمك به آنها چه چیزی را باید اصلاح بكنم؟
- چگونه با خودم، با خدای خود و دیگران صادقانه رفتار كرده و درست عمل كنم؟
باید به پدر و مادرها و هر یك از اعضای خانواده كمك بشود تا راه‌حل مناسبی پیدا بكنند، به جای اینكه دیگران را سرزنش بكنیم.
مردان و زنان می‌توانند در یك ارتباط و ازدواج موفق، با نگاهی خوش بینامه شانس خود را امتحان كنند. از فرصت‌ها و شانس‌های پیش‌آمده استقبال نمایند و به هنگام بروز مشكلات به جای سرزنش دیگران به آنها احساس لذت‌بخشی برای زندگی بدهند.
 
بالا