چه طوري عشق گذشته رافراموش كنيم؟

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاری نداره
یه نفس عمیق میکشی
تصمیمت رو قطعی میکنی
عزمت رو جزم میکنی
یه لیوان آب میخوری
و به خودت قول میدی که دیگه بهش فکر نکنی
البته این بستگی داره که چقدر همتت قوی باشه
این یه راه برای بلند همتها بود
موفق باشی توو فراموشیش

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر من جزیی از سرنوشت تو باشم،روزی باز خواهی گشت.
سلام گلم.خیلی سخته.هر چقدر بیشتر به این قضیه فکر کنی ذهنت بیشتر درگیرش میشه.خواهر گلم بهتر به این فکر کنی که در اون زمان تو بهترین تصمیم رو گرفتی.نمی گم اصلا بهش فکر نکنی.نه.اما بذار این جریان به راحتی تو ذهنت نفس بکشه.فقط یه روز با خودت خلوت کن.ببین تو از زندگیت چی می خوای؟حالا تو که نمی تونی کاری پیش ببری.بالاخره اون رفته.با خودت فکر کن که آیا این عشق بود یا عادت به حضورش تو زندگی؟
یه کم با خودت خلوت کن.از خدا هم کمک بخواه.امیدوارم به عشق واقعی و حقیقی که شایسته توئه دست پیدا کنی.
 

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام حرفای بچه ها درسته فقط اضافه کنم که اول و مهمتر از همه به خدا توکل کن و بعش از تنهایی زیاد دوری کن، مثلا برو تو جمع دوستا ویا خانواده (اگر هم خوشت میاد یه گیم خوب بخر بیفت پاش، جدا جواب میده) ایشالا که موفق باشی و از فکرش بیرون بیای :victory::victory::victory:
 

mahan 2

عضو جدید
من هم ميدونم فراموشي خيلي سخته شايدهم به قول شمامحاله!
آخه هنوزم نمي دونم به حرف عقلم گوش مي دادم هردومون خوشبخت مي شديم يا به حرف دلم!ولي واقعا مي فهمم چي كشيديد.5 سال خودش يه عمره+3 سال براي فراموشي.
نه بازم نمي فهمم چي كشيديد.شما كجاومن كجا؟
هنوزم كه توفكر مي رم بين عقل ودلم تورفت وآمدم.يه جا مي گم كاشكي يه جوري بشه مابه هم برسيم.يه جا ديگه هم ميگم نه!اون ديگه ازدواج كرده( اگه به هم مي خورديدكه قضيه تموم بود )اگه واقعا دوستش داري بايد براي خوشبختيش دعا كني!
ولي دعا كردن و صحبت با خدا واينكه ازش بخواي اون مسير درستو بهت نشون بده خيلي به آدم كمك مي كنه.
مي فهمي خود حس عشق قشنگتره تا معشوق.اون موقع است كه عاشق همه چي تودنيا ميشي.
اون موقع است كه عشق بهت نيرو ميده.[/QUOT

اگر قضيه منو توي تاپيك "چرا يك دختر اين جور بازيم داد" خونده باشيد حالا ميگم ازش بدم مهم نيست از هر لحاظ از من پايين تره . خوشكلم هست كه هست منم كه پسرم خو ش چهره ام با همون هايي كه به من نگاه كردم با يكي شون شايد دوست بشم .ازش حلم بهم مي خوره .بخاطر اون وضعيت تحصيلي و اينده خراب نمي كنم . در ضمن عشقم 10 ساله بود يعني 10 سال بود كه دوستش داشتم در ضمن اون به من پارسال رو انداخت تازه من زياده كه نمي بينمش ولي اگر برگرده و به هر عنوان (ابراز علاقه ... كارم داشته باشه يا ...) خيلي بد حالشو مي گيرم .
 
آخرین ویرایش:

mahan 2

عضو جدید
راستي به نظرت بازم ازاين موردا پيش مياد نه؟
كه يكي دوستت داشته باشه وبه هم هم بخوريم؟
البته من بعدازاين كه استخاره كردم دلم قرص شده كه يا خودش برمي گرده پيشم حالا نمي دونم يه جوري ديگه يا يكي كه خيلي بهترازاون(يعني ازاين نظر كه به هم بخوريم)پيدا ميشه!
ولي بعضي موقع ها ازدختربودنم بدم مياد به خاطر اين كه هميشه بايد منتظر بمونيم يكي ديگه دوستمون داشته باشه.بعد ما اون موقع مي تونيم تازه فكر كنيم اوني كه اومده مطابق با تصوراتمون بوده يا نه بعدش هم اگه جواب رد به طرف بدي متهم به خودخواهي ميشي!
چون من خودم مدتي يكي رو دوست داشتم ولي نمي تونستم نه بهش بگم نه ابرازش كنم.
من كه خوبه دوستم از 14 سالگي يه پسري تو فاميلشون رو دوست داره وحالا تاالان كه 22 سالشه نتونسته فراموشش كنه كاري هم نمي تونه بكنه.

من نمي دنم شما دخترا چرا اين جوري هستيد ...بابا اگر از يكي خوشتون اومد با توجه به شخص مقابل بريد وبه او بگيد يعني چي نتونستم بهش بگم نه ابراز كنم اين نشون مي ده توي يكي از مسايل زندگي (مهمش) ايراد داريد پس بهتره ازدواج هم نكنيد . بايد بتوني علاقه رو ابراز كني من به اولين عشقم كه واقعا خوب بود اخر گفتم ( كه البته نخواست گوش بده ) (مهمم نيست ديگه) تفاوت سني بيشتر از 4 يا 5 معمولا اشتباه ( البته براي خانم ها) ...سعي علا قه رو ابراز كني حتي به قيمت شكست .
 

آرتميس.artmiss

عضو جدید
من هم ميدونم فراموشي خيلي سخته شايدهم به قول شمامحاله!
آخه هنوزم نمي دونم به حرف عقلم گوش مي دادم هردومون خوشبخت مي شديم يا به حرف دلم!ولي واقعا مي فهمم چي كشيديد.5 سال خودش يه عمره+3 سال براي فراموشي.
نه بازم نمي فهمم چي كشيديد.شما كجاومن كجا؟
هنوزم كه توفكر مي رم بين عقل ودلم تورفت وآمدم.يه جا مي گم كاشكي يه جوري بشه مابه هم برسيم.يه جا ديگه هم ميگم نه!اون ديگه ازدواج كرده( اگه به هم مي خورديدكه قضيه تموم بود )اگه واقعا دوستش داري بايد براي خوشبختيش دعا كني!
ولي دعا كردن و صحبت با خدا واينكه ازش بخواي اون مسير درستو بهت نشون بده خيلي به آدم كمك مي كنه.
مي فهمي خود حس عشق قشنگتره تا معشوق.اون موقع است كه عاشق همه چي تودنيا ميشي.
اون موقع است كه عشق بهت نيرو ميده.[/QUOT

اگر قضيه منو توي تاپيك "چرا يك دختر اين جور بازيم داد" خونده باشيد حالا ميگم ازش بدم مهم نيست از هر لحاظ از من پايين تره . خوشكلم هست كه هست منم كه پسرم خو ش چهره ام با همون هايي كه به من نگاه كردم با يكي شون شايد دوست بشم .ازش حلم بهم مي خوره .بخاطر اون وضعيت تحصيلي و اينده خراب نمي كنم . در ضمن عشقم 10 ساله بود يعني 10 سال بود كه دوستش داشتم در ضمن اون به من پارسال رو انداخت تازه من زياده كه نمي بينمش ولي اگر برگرده و به هر عنوان (ابراز علاقه ... كارم داشته باشه يا ...) خيلي بد حالشو مي گيرم .
ميدونم از ته دل نيست.
ولي همين جوري بهتره. بهش ناسزا بگيد زودتر فراموشش مي كنيد.
منم يه هفته داشتم بهش فحش مي دادم.ولي خودم ميدونم از ته دل نبود.
ولي يه ذره به اين هم فكر كنيد دخترا هم حق انتخاب دارن.دليل نميشه هركي ازشون خواستگاري كرد جواب مثبت بدن.
 

آرتميس.artmiss

عضو جدید
من نمي دنم شما دخترا چرا اين جوري هستيد ...بابا اگر از يكي خوشتون اومد با توجه به شخص مقابل بريد وبه او بگيد يعني چي نتونستم بهش بگم نه ابراز كنم اين نشون مي ده توي يكي از مسايل زندگي (مهمش) ايراد داريد پس بهتره ازدواج هم نكنيد . بايد بتوني علاقه رو ابراز كني من به اولين عشقم كه واقعا خوب بود اخر گفتم ( كه البته نخواست گوش بده ) (مهمم نيست ديگه) تفاوت سني بيشتر از 4 يا 5 معمولا اشتباه ( البته براي خانم ها) ...سعي علا قه رو ابراز كني حتي به قيمت شكست .
دوست عزيز هرگز نمي توني جاي يه دختر باشي!وگرنه انقدر بي رحمانه قضاوت نمي كرديد!
اگه مي تونستي لحظه اي مثل يه دختر فكركني، مي فهميدي خواستگاري از يك پسر چه قدر سخت وحتي ناممكنه!مخصوصا اگه اون چندسالي از خودت بزرگتر باشه
چون توي دنيا چيزاي مهمتراز عشق هم هست!خيلي مهمتر!
 

آرتميس.artmiss

عضو جدید
احياء ديشب خيلي خوب بود. ازخدا خواستم هم من هم اونو خوشبخت وعاقبت به خيركنه!
بعداز شفاي مريضا هم شفاي عاشقاي شكست خورده و رسيدن عاشقاي واقعي به هم رو ازخدا خواستم!
امروز خيلي حالم خوبه! ديگه به وصل فكر نمي كنم! نه اينكه هنوز دوستش نداشته باشم.مثل برادرم ومثل همه آدماي خوبي كه تو زندگي دوسشون داشتم دوسش دارم.
بعدهم كلهم اين قضايا را به خدا واگذار كردم.گفتم من فكرم قد نميده و روانم ديگه نمي كشه.تو به همه امور آگاهي!مي دونم هم همه بنده هات رو دوست داري مخصوصا اونايي كه زياد صدات مي كنند ودعا مي كنند خودت يه فكري بكن به جاي من!
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی که شفا پیدا کنی تو
واسه دردات دوا پیدا کنی تو
تو این دنیا که بی وفایی رسمه
رفیق با وفا پیدا کنی تو
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها!دوستان!
همه اونهايي كه تجربه داريد!
لطفا كمكم كنيد!:cry:
سوالم اينه كه چه طوري ميشه يه رابطه عاشقانه گذشته رو فراموش كرد؟
علي الخصوص كه مدام اين فكر به ذهنم مياد كه نكنه اشتباه كرده باشم؟يعني زيادسخت گيري كردم!يا اين كه به خاطر ترس ازازدواج پاسخ منفي دادم!
وبدتراين كه طرفت ازدواج كرده وشما هنوزهم مجبوريد همديگر رو ببينيد!
مي ترسم كار اشتباهي بكنم.بعداجلو خداروسياه بشم!

همیشه به خودت یادآوری کن که اگه خدا یه چیزی رو ازت گرقت حتما" توش صلاحی بوده و می خواد که بهترش رو بهت بده ، پس شاد باش که خدا خیلی دوست داره جونم. :smile::D;)
 

reza.izadi

عضو جدید
از لطفتون ممنونم . در ضمن رویه شما رو تحسین می کنم . انسان همیشه باید به نحوی عمل کند که اگه بعدا در دادگاه وجدانش خودش رو محاکمه می کنه ، نتونه خودش رو محکوم کنه . اینکه نصبت به زندگی ایشون احساس مسئولیت می کنید و حاضر نیستید صدمه ای به روابطشون بزنید نکته خیلی مثبتیه . در مورد نحوه برخوردتون در سر کلاس هم به نظر من اگه فکر می کنید که دیگه نباید ارتباط عاطفی با ایشون داشته باشید بهترین نوع برخورد این است که خودتون گفتید . باید به نحوی برخورد کنید که یک شاگرد و استاد با هم برخورد دارند . خوب به هر حال برای هر پسر و دختری موارد زیادی پیش می آید که مسلما یکی از این موارد به ازدواج می انجامد . خوب آدم که نباید با هرکی به خواستگاریش می ره و یا به خواستگاریش می یاد که بنای ناسازگاری بگذاره . البته می دونم که این نحوه عملکرد به صورت تئوری ساده است و عملا خیلی سخته که آدم به این صورت برخورد کنه ولی به هر حال چاره ای نیست . وگرنه به قول خودتون تو خیابون که راه می رید از یک کیلومتر یمی شه فهمید کیا به خواستگاریتون اومدن و یا در مورد پسر ها تو خواستگاری از کی جواب رد شنیدند . ;)
در هر صورت براتون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم شریک مناسبی برای زندگیتون پیدا کنید .
:gol::gol:
از شما دوست عزیز ممنونم.
عشق واسه کسی اتفاق میفته که دنبال عشق باشی.
عشق به نرسیدنه.اگه نرسیدی میشی عاشق.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عشق رو نمیشه فراموش کرد اما اگه عشق واقعی باشه
 

hassan_niazy

مدیر بازنشسته
کاری نداره
یه نفس عمیق میکشی
تصمیمت رو قطعی میکنی
عزمت رو جزم میکنی
یه لیوان آب میخوری
و به خودت قول میدی که دیگه بهش فکر نکنی
البته این بستگی داره که چقدر همتت قوی باشه
این یه راه برای بلند همتها بود
موفق باشی توو فراموشیش

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
می شه بگی چند بار امتحانش کردی :eek::surprised:
 

hassan_niazy

مدیر بازنشسته
از شما دوست عزیز ممنونم.
عشق واسه کسی اتفاق میفته که دنبال عشق باشی.
عشق به نرسیدنه.اگه نرسیدی میشی عاشق.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
دقیقا همینطوره . ما در زبان محاوره عموما اشتباه می کنیم و عشق رو از جایگاه متعالی اون پایین می آوریم . البته من نمی گم که عشق زمینی وجود نداره و یا اینکه عشق فقط باید از نوع عشق الهی باشه و آدم عاشق نشه . نه . ولی منظور من این هستش که اکثر مسائلی رو که ما نام عشق رو روش می گذاریم عشق نیست و یا عموما خیلی خالص نیست . ما یک موقعی به یک نفر علاقه مند می شیم . خوب درست یا اشتباهش رو و اینکه به چه نحوی این علاقه پیش می آید رو بهش اصلا کار ندارم . ولی مسئله اصلی این هست که آیا معیارهای ما به نحوی بوده که اسم این علاقه (اگرچه که من برای این مسئله هم احترام خاصی قائلم ) رو بشه عشق گذاشت ؟
اصلا می دونیم به کی عاشق می گن ؟
مولانا رو که همه کما بیش می شناسند . به نظر من سنبل یک عاشق حقیقی است . ابتدا یک مفتی بود ( روحانی اهل تسنن ) . صاحب کلاس و درس و مکتب و مدرسه و مدارج علمی بالا و . . . هر چه که می تونه یک عالم دینی داشته باشه . وقتی شمس رو می بینه عاشق می شه . چطوری ؟ دست از هر چیزی که داشت پاک می شوید . کلاس ، موقعیت ، . . . هرچی . چرا ؟ چون عاشق بود . براش فقط این مهم بود که در نزد معشوقش بتونه خوب و متعالی جلوه کنه . معشوقش کی بود ؟ در ظاهر شمس . ازش چی می خواست ؟ هیچی فقط اینکه مادیات رو کنار بگذاره و بشه یک انسان کامل اونطور که اون می خواد . اونطوری که خدا می خواد .
نتیجه ؟ مولانای زاهد و عالم شد مولانای عاشق و عارف
و تا اونجا پیش رفت که خودش این عشق رو به یک قمار تشبیح می کنه . قمار ی که طی اون می تونی هر چیزی رو که داری ببازی . باید ببازی . شرط شروعش همینه . خوب اگه بردی چی ؟ هیچی فقط فرصت داری یک بار دیگر ببازی
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش .................................. به نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
خوب حالا سوال من اینه که ما وقتی عاشق می شیم چقدر حاضریم برای رضای معشوقمون ببازیم ؟ بدون اینکه توقع بردی داشته باشیم ؟
می بینید که اگه مقایسه کنیم می بینیم که بین عشق ما و عشق عرفا ( عشق واقعی ) خیلی راه هست
ما عموما علایقمون آمیخته با انواع نیازهای مادی و گرایشهای دیگری است که برای رفع نیازهای عاطفی و جسمی و . . . دیگرمون هست . مسلما اگه ماهم عشقهامون رو بتونیم پاک کنیم ، نه تنها لازم نیست که فراموشش کنیم بلکه هرچه باشد می تواند باعث جهش ما به مراتب بالای روحی و فکری بشود
 
آخرین ویرایش:

hassan_niazy

مدیر بازنشسته
احياء ديشب خيلي خوب بود. ازخدا خواستم هم من هم اونو خوشبخت وعاقبت به خيركنه!
بعداز شفاي مريضا هم شفاي عاشقاي شكست خورده و رسيدن عاشقاي واقعي به هم رو ازخدا خواستم!
امروز خيلي حالم خوبه! ديگه به وصل فكر نمي كنم! نه اينكه هنوز دوستش نداشته باشم.مثل برادرم ومثل همه آدماي خوبي كه تو زندگي دوسشون داشتم دوسش دارم.
بعدهم كلهم اين قضايا را به خدا واگذار كردم.گفتم من فكرم قد نميده و روانم ديگه نمي كشه.تو به همه امور آگاهي!مي دونم هم همه بنده هات رو دوست داري مخصوصا اونايي كه زياد صدات مي كنند ودعا مي كنند خودت يه فكري بكن به جاي من!
امیدوارم همیشه موفق باشید . ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید :gol::gol:
 

farnaz*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست عزیز همه ی پست هاتو خوندم.
یه سوال اگه شما عاشق استادت(خواستگارت)بودی و به قول خودت بهش خیلی علاقه داری مگه می شه که جواب منفی داده باشی.!؟

من فکر می کنم شما وقتی فهمیدی که از دستش دادی این احساس و پیدا کردی.
اگه اون هنوز ازدواج نکرده بود همچین احساسی بهش نداشتی.
وگرنه چطور می شه آدم به کسی که علاقه داره جواب منفی بده.
من که نفهمیدم!
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز همه ی پست هاتو خوندم.
یه سوال اگه شما عاشق استادت(خواستگارت)بودی و به قول خودت بهش خیلی علاقه داری مگه می شه که جواب منفی داده باشی.!؟

من فکر می کنم شما وقتی فهمیدی که از دستش دادی این احساس و پیدا کردی.
اگه اون هنوز ازدواج نکرده بود همچین احساسی بهش نداشتی.
وگرنه چطور می شه آدم به کسی که علاقه داره جواب منفی بده.
من که نفهمیدم!
شاید شرایط اون موقع اونها با هم جور نبوده خب. :razz:
چرا زیر فشارش میزاری؟؟؟!!!!:surprised::eek:
حالا که تموم شد دیگه ، ولی از قدیم گفتند که :
فرصت از دست نمیره بلکه کس دیگه اون رو قاپ میزنه پس مراقب موقعیتهای خوب باشید :gol::biggrin:
شاد باشید وسبز;)
 

mahan 2

عضو جدید
دوست عزيز هرگز نمي توني جاي يه دختر باشي!وگرنه انقدر بي رحمانه قضاوت نمي كرديد!
اگه مي تونستي لحظه اي مثل يه دختر فكركني، مي فهميدي خواستگاري از يك پسر چه قدر سخت وحتي ناممكنه!مخصوصا اگه اون چندسالي از خودت بزرگتر باشه
چون توي دنيا چيزاي مهمتراز عشق هم هست!خيلي مهمتر![/QUO

مثلا چه چيز هايي ؟ در ضمن كي گفت خواستگاري؟ برو بگو من به شما علاقه دارم همين حتي به قيمت...
 

elva

عضو جدید
پایولو کویلیو تو یکی از کتاباش از زبان یه زن میگه:

عشق همیشه وجود داره فقط آدماش عوض میشن:D
 

pesare shad

عضو جدید
کاربر ممتاز
با این تفاسیر خیلی رو داری که ادعای عاشقیت هم می شه :biggrin:;)
:w16:می دونی از وقتی که فهمیدم عشق بهانه ای شده که به پسر جماعت به دید یه ماشین پول ساز یا عابر بانک با رمز ذوست دارم و یا میله ای برای شکستن درب زندون خونه پدری و رسیدن به آزادی و امثالهم نگاه میشه فهمیدم که عشق کشکه جونم و اینا همش شعاره:whistle: :lol::w15:
 

آرتميس.artmiss

عضو جدید
به نظر تواين دوره و زمونه به هر احساس به جنس مخالفي رو ميگن عشق!
وتنها راه اثباتش هم انگار به معشوق رسيدنه!
بنابراين من فكر مي كنم تعبير دكتر شريعتي قشنگتره كه دوست داشتن رو والاتر ازعشق دانستند:
عشق یک جوشش کور است
و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه
واز روی بصیرت روشن و زلال

***********
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و
هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و
تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد

************
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،
و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند

****************
عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت

**************
عشق جنون است
و جنون چیزی جز خرابی
و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود
و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد

****************
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را
در دوست می بیند و می یابد

****************
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،
بی انتها و مطلق

*****************
عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن

***************
عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد

**************
عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار

****************
عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر

*******************
ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر

********************
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ،
که دوست را به دوست می برد

*****************
عشق تملك معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

دوست داشتن ایمان است و
ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است
از جنس این عالم نیست
 

آرتميس.artmiss

عضو جدید
:w16:می دونی از وقتی که فهمیدم عشق بهانه ای شده که به پسر جماعت به دید یه ماشین پول ساز یا عابر بانک با رمز ذوست دارم و یا میله ای برای شکستن درب زندون خونه پدری و رسیدن به آزادی و امثالهم نگاه میشه فهمیدم که عشق کشکه جونم و اینا همش شعاره:whistle: :lol::w15:
اصلا اينطوري نيست!
درمقابل اين طرز تفكر هم وجودداره كه به دخترا به عنوان يه وسيله ارضا نگاه ميشه!
بايد خداروشكركرد كه همه آدم ها مثل هم نيستند.
 
آخرین ویرایش:

آرتميس.artmiss

عضو جدید
دوست عزيز هرگز نمي توني جاي يه دختر باشي!وگرنه انقدر بي رحمانه قضاوت نمي كرديد!
اگه مي تونستي لحظه اي مثل يه دختر فكركني، مي فهميدي خواستگاري از يك پسر چه قدر سخت وحتي ناممكنه!مخصوصا اگه اون چندسالي از خودت بزرگتر باشه
چون توي دنيا چيزاي مهمتراز عشق هم هست!خيلي مهمتر![/QUO

مثلا چه چيز هايي ؟ در ضمن كي گفت خواستگاري؟ برو بگو من به شما علاقه دارم همين حتي به قيمت...
مثلا بايد با عشق بزرگ شد نه كوچك وسرشكسته!
اكثرپسرا جنبه اينو كه بهشون بگي دوست دارمو ندارند(يعني اين كه ما اول پيش قدم بشيم)
چون دو حالت وجود داره يا اگه پسره هم دوست داشته بوده باشه كه بايد انقدر مرد مي بود كه جلو ميومد ومي گفت. پسري به اين بزدلي لياقت عشق نداره.
اگه هم دوست نداشته بوده باشه كه وضعيت خيلي بد ميشه .چون اون ديگه خدارو هم بنده نخواهد بود. وفكرمي كنه ديگه خيلي دختركشه!آبروي بنده خدا دختره رو هم خواهدبرد!
بعدش هم اصلا اينا به كنار.به فرض اين اتفاق ها هم نيوفته!
توزندگي دختر بيچاره نمي تونه حرف بزنه!تايه چيزي بگه شوهره ميگه خودت اومدي دنبالم!
 

آرتميس.artmiss

عضو جدید
الهی که شفا پیدا کنی تو
واسه دردات دوا پیدا کنی تو
تو این دنیا که بی وفایی رسمه
رفیق با وفا پیدا کنی تو
مرسي!دوست گلم!
دعات خيلي به دلم نشست!:gol::gol:

همیشه به خودت یادآوری کن که اگه خدا یه چیزی رو ازت گرقت حتما" توش صلاحی بوده و می خواد که بهترش رو بهت بده ، پس شاد باش که خدا خیلی دوست داره جونم. :smile::D;)
الان واقعا فهميدم به صلاحم بوده وخدا خيلي دوستم داره!
شب احياء كه دعا كردم مهرش ازدلم بره ،واسم اتفاق افتاد!
الان فراموشش نكردم.مگه ميشه فراموش كرد.ولي ديگه حس عاشقانه نسبت بهش ندارم.فقط مثل همه دوستان كه دوستشون دارم وخيرشون رو مي خوام درمورد ايشون هم همينجورم.
از فكر وخيال راحت شدم!
 

Similar threads

بالا