چهره زن در قرآن

phalagh

مدیر بازنشسته
تعريف مهريه از فرهنگ معين
مقداري مال يا وجهي است كه به هنگام ازدواج يا پس از ان شوهر در ازاي تمتع به زن ميدهد دقت كنيد در ازاي تمتع انرا ميپردازد و اگر مس نكرده باشد نيمي از انرا بايد بپردازد اينها هيچ معناي عرفاني ندارند
من توضیحات رو در اون قسمت دادم.و میبینید که در تفسیر کلمه به کلمه و حرف به حرف حلاجی میشه.
اما فقط یه چیزی رو میگم. حالا همون خانم هایی که میگن مهریه معنای عرفانی نداره و مثل خرید و فروشه.و دارن اون رو زیر سوال میبرن.کدومشون حاضرن نمیگم با یه سکه میگم با 14 سکه برن خونه بخت.اگه یه کم تحصیلات داشته باشن که میگن وا من لیسانس دارم نباید یه فرقی با یه دیپلمه داشته باشم؟؟؟؟!!!!
یادمه یه مدت بحث قانون مهریه تو مجلس بود.تو خوابگاه هم بحث داغ سر این موضوع.یکی از بچه ها میگفت واا؟؟ مگه میشه؟؟مگه ارزش زن 200 سکه است که میگن بیشتراز 200 سکه غیر قانونیه.
آخه فرض کنیم مهریه باشه 500000 سکه آیا ارزش زن با این 500000 سکه تعیین میشه؟؟؟؟؟
و از طرفی هم فرض کنیم که اصلا معنای عرفانی نداشته باشه.ما که داریم جامعمون رو میبینیم چقد آدمایی بودن که از عشق همدیگه داشتن میمردن اما نتونست با هم بسازن و جدا شدن. ایا همین مهریه نمیتونه حداقال یه قسمتی از نیاز اون زن رو بعد از ازدواج تامین کنه.
گرچه به شخصه به هیچ وجه مهریه بالا رو تضمینی برای زندگی نمیدونم.چون ادم اگه بهش سخت بگذره میزنه زیر همه چی زنه میگه مهرم حلال جونم آزاد یامرده میگه نمیتونم باهات بسازم پولم ندارم بدم میرم زندان.
اگه هم که مهریه رو گرفت خود من به شخصه اگه زندگیم خراب بشه که بخوام جدا بشم دیگه مال دنیا ارزشی برام نداره.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما بلا ترديد نتيجه گيري درستي كرد ه ايد ولي من اميدوارم به سمتي بريم كه روي خانمها نرخ گذاري نشه و اونقدر جايگاهش را در اجتماع بيابد كه هيچ مردي جرات نكند از زني كه درك والايي از زندگي دارد جدا شود از دست دادن يك زن با شعور (نه لزوما تحصيل كرده ) و يا يك مرد با شعور (و نه لزوما تحصيل كرده) انقدر دشوار است كه با هيچ مبلغي قابل معاوضه نيست . برايتان ارزوي شيرين ترين لحظات در زندگي مشترك اينده اتان را دارم اين ارزو زماني ميتواند تحقق يابد كه هنگام انتخاب دچار هيجانات لجام گسيخته و يا وابستگي هاي فرهنگي نشويد.
من توضیحات رو در اون قسمت دادم.و میبینید که در تفسیر کلمه به کلمه و حرف به حرف حلاجی میشه.
اما فقط یه چیزی رو میگم. حالا همون خانم هایی که میگن مهریه معنای عرفانی نداره و مثل خرید و فروشه.و دارن اون رو زیر سوال میبرن.کدومشون حاضرن نمیگم با یه سکه میگم با 14 سکه برن خونه بخت.اگه یه کم تحصیلات داشته باشن که میگن وا من لیسانس دارم نباید یه فرقی با یه دیپلمه داشته باشم؟؟؟؟!!!!
یادمه یه مدت بحث قانون مهریه تو مجلس بود.تو خوابگاه هم بحث داغ سر این موضوع.یکی از بچه ها میگفت واا؟؟ مگه میشه؟؟مگه ارزش زن 200 سکه است که میگن بیشتراز 200 سکه غیر قانونیه.
آخه فرض کنیم مهریه باشه 500000 سکه آیا ارزش زن با این 500000 سکه تعیین میشه؟؟؟؟؟
و از طرفی هم فرض کنیم که اصلا معنای عرفانی نداشته باشه.ما که داریم جامعمون رو میبینیم چقد آدمایی بودن که از عشق همدیگه داشتن میمردن اما نتونست با هم بسازن و جدا شدن. ایا همین مهریه نمیتونه حداقال یه قسمتی از نیاز اون زن رو بعد از ازدواج تامین کنه.
گرچه به شخصه به هیچ وجه مهریه بالا رو تضمینی برای زندگی نمیدونم.چون ادم اگه بهش سخت بگذره میزنه زیر همه چی زنه میگه مهرم حلال جونم آزاد یامرده میگه نمیتونم باهات بسازم پولم ندارم بدم میرم زندان.
اگه هم که مهریه رو گرفت خود من به شخصه اگه زندگیم خراب بشه که بخوام جدا بشم دیگه مال دنیا ارزشی برام نداره.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
نميدانم شايد برداشت درستي نداشته باشم ولي مطمئن باشيد قصد بازي با كلمات را ندارم هر انچه مينويسم صداقت محض است لطفا در درك صحيح ايات زير به زبان رياضي ياريم فرماييد :
ميفرمايد شما را خدا در اولادتان از براي مذكر مانند بهره دو مونث پس اگر باشند زنان فوق دو تا پس از براي انهاست دو ثلث ماترك و اگر باشد يكي پس از براي اوست نصف و مر والدينش را از براي هر يك از ايشان شش يك از ماترك اگر باشد مر اورا فرزندي پس اگر نباشد مر او را فرزندي و ميراث برند از او والدينش پس مادر او را باشد سه يك پس اگر باشد مر او را برادران پس مادر او را ست شش يك ..............................
و مر شماراست نيمه انچه را گذاشتند جفتهاي شما اگر نباشد مرايشانرا فرزندي پس اگر باشد مرايشانرا فرزندي پس مر شما راست ربع ماترك ........
و از براي انهاست چهار يك انچه گذاشتند اگر نباشد مر شما را فرزندي پس اگر باشد مر شما را فرزندي پس از براي انهاست هشت يك .......
و اگر باشد مردي كه ميراث برد از كلاله يا زني و مر او را باشد برادري يا خواهري پس براي هر يك از اندوست شش يك پس اگر باشد بيشتر از ان پس ايشان انبازانند در سه يك ..............
اينها را بزبان رياضي بدل كند به نحويكه جمع كسر ها از يك بيشتر و يا كمتر نشود.

آقای عراقی فکر نمیکنید یه کم دارید با کلمات بازی میکنید.

از وقتی که شما این مطلب رو نوشتید بار ها و بارها آیه مربوطه (آیه 11 سوره نساء) رو خوندم به ترجمه های مختلف مراجعه کردم. و حتی به ترجمه اکتفا نکرده و با دقت متن عربی رو وارسی کردم امااشکالی درش ندیدم.خیلی عذر میخوام که اینجوری حرف میزنم اما برداشتتون اشتباه بوده.
حالا آیه و ترجمه رو میزارم تا بادقت روش بحث کنیم.
يُوصِيكمُ اللَّهُ فى أَوْلَدِكمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظ الاُنثَيَينِ فَإِن كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَك وَ إِن كانَت وَحِدَةً فَلَهَا النِّصف
خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى كند كه (از ميراث ) براى پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر و) بيش از دو دختر بوده باشد دو سوم ميراث از آن آنها است و اگر يكى بوده باشد نيمى (از ميراث ) از آن او است
در جمله نخست مى گويد: ((خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قايل شويد)) يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين
قابل توجه اينكه از نظر جمله بندى و طرز بيان ارث دختران اصل قرار داده شده و ارث پسران به صورت فرع و با مقايسه به آن تعيين گرديده ، زيرا مى گويد: پسران دو برابر سهم دختران مى برند و اين يك نوع تاكيد روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است كه آنها را به كلى محروم مى كردند (اما فلسفه تفاوت ارث اين دو به زودى تشريح خواهد شد.
سپس مى فرمايد: اگر فرزندان ميت ، منحصرا دو دختر يا بيشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست . فان كن نساء فوق اثنتين فلهن ثلثا ما ترك




ولى اگر تنهاى يك دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست )) (و ان كانت واحدة فلها النصف ).
سؤ ال :
در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه قرآن در اين آيه مى گويد فوق اثنتين يعنى اگر دختران بيش از دو نفر باشند دو سوم مال متعلق به آنهاست ، بنابراين آيه از حكم دو دختر ساكت است ، بلكه تنها حكم يك دختر و چند دختر را گفته است .
پاسخ:
با توجه به جمله اول آيه ، جواب اين سؤ ال روشن مى شود، و آن اين است كه سهم دو دختر از جمله للذكر مثل حظ الانثيين : پسر دو برابر سهم دختر دارد اجمالا معلوم مى گردد، زيرا اگر بازماندگان شخص مرده فقط يك پسر و يك دختر باشند سهم دختر يك سوم و سهم پسر دو سوم مى گردد بنابراين سهم دو دختر طبق اين جمله دو سوم خواهد بود و شايد بخاطر همين بوده كه در جمله بعد از سهم دو دختر خوددارى شده و تنها اشاره به سهم چند دختر گرديده كه آنهم از دو سوم تجاوز نمى كند. (دقت كنيد)
از مراجعه به آخرين آيه سوره نساء نيز اين مساءله روشن مى شود زيرا در آن آيه سهم يك خواهر نصف قرار داده شده (همانند سهم يك دختر) سپس مى فرمايد: اگر دو خواهر بوده باشند دو سوم مال را مى برند از اين حكم مى فهميم كه در مورد دو دختر نيز دو سوم مال در نظر گرفته شده است .
به علاوه اين تعبير در ادبيات عرب ديده مى شود كه گاهى مى گويند فوق اثنتين و منظور اثنتان و ما فوق است يعنى دو و بيشتر.
از همه اينها گذشته حكم مزبور از نظر فقه اسلامى و منابع حديث مسلم است و اگر فرضا ابهامى در جمله بالا باشد با توجه به سنت (منابع حديث ) برطرف مى گردد.
حالا به چند نکته زیر دقت کنید.که سهم هر یک از فرزندان رو تشریح کرده:
[/right]
  1. و سهم يك دختر نصف مال است .
  2. و سهم چند دختر در صورتى كه وارث ديگرى نباشد كه دو ثلث (دو سوم ) مى برند.
  3. و سهم پسران و دختران در صورتى كه هر دو بوده باشند كه پسران دو برابر دختران مى برند.
  4. و ملحق به اين قسم است ارث دو دختر كه آن نيز به بيانى كه گذشت دو ثلث (دو سوم ) است .
و چه اينكه بطور اشاره در قرآن آمده باشد مانند:
يك پسر به تنهائى (با نبود دختر و پدر و مادر) همه مال را، به دليل آيه :
((للذكر مثل حظ الانثيين )) كه اگر ارث مى برد به دليل ضميمه شود به جمله : ((و ان كانت واحده فلها النصف )) اين حكم استفاده مى شود، چون در جمله دوم سهم يك دختر را در صورتى كه وارث ديگرى نباشد نصف مال ميت قرار داده و در جمله اولى سهم پسر را دو برابر سهم دختر قرار داده .
از اين دو جمله مى فهميم كه اگر وارث ميت تنها يك پسر باشد، همه مال را مى برد كه دو برابر سهم يك دختر است .
******
پس اشکالاتی که شما گرفتید وارد نیست.چون بحثشون متفاوت بوده.اونجا که میگه پسر دوبرابر دختر برا وقتی هست که پسر و دختر باشه.و اونجا که میگه اگه دو دختر یا بیشتر باشه دو سوم، برا وقتی هست که فرزند پسری نباشه.و وقتی که یک دختر باشه نصف مال رو میبره.حالا اینکه بخوایم اون دوسوم رو با یک دوم جمع کنیم بگیم که از یک بیشتر میشه درست نیست.چون وضعیتها متفاوته.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شما بلا ترديد نتيجه گيري درستي كرد ه ايد ولي من اميدوارم به سمتي بريم كه روي خانمها نرخ گذاري نشه و اونقدر جايگاهش را در اجتماع بيابد كه هيچ مردي جرات نكند از زني كه درك والايي از زندگي دارد جدا شود از دست دادن يك زن با شعور (نه لزوما تحصيل كرده ) و يا يك مرد با شعور (و نه لزوما تحصيل كرده) انقدر دشوار است كه با هيچ مبلغي قابل معاوضه نيست . برايتان ارزوي شيرين ترين لحظات در زندگي مشترك اينده اتان را دارم اين ارزو زماني ميتواند تحقق يابد كه هنگام انتخاب دچار هيجانات لجام گسيخته و يا وابستگي هاي فرهنگي نشويد.
اون سمت همون راهیه که اسلام معین کرده
در ضمن
به کلمات زن با شعور و مرد با شعور که در حرفای خودتون می گید دقت کنید..
و اشاره به لزوم نداشتن تحصیلات
و به بهترین نتایج در مورد کسب معرفتی که من در مورد درک از قرآن توسط انسان اشاره کردم خواهید رسید.
خود شما هم این موضوع و قبول دارید اما چرا توجهی در عمل به اون نمی کنید در تعجبم .
فکر نمی کنید این طوری حرفاتون یه کم رنگ و بوی شعار بگیره
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
"بشارت ده انهايي را كه همه حرفها را ميشنوند و از بهترين انها تبعيت ميكنند"
فبشر عبادي الذين يستمعون قول فيتبعون احسن
اين مرام منه شنيدن و متابعت كردن از بهترين ها حتي اگر متعلق به بهائيت و يا يك كافر و يا امريكايي و يا روسي و يا هر ملت ديگري در انسوي افريقا باشد
بنابر اين اگر منشور سازمان ملل در جهت حفظ ازادي هاي بحق انسانها متني انتشار دهد كه با ايات سازگار نباشد متن منشور سازمان ملل را بر ميگزينم و بلعكس اگر منشور سازمان ملل مدعي شود بدون شنيدن همه اقوال انچه كه من ميگويم بپذير ميگويم فبشر عبادي الذين ..........
اون سمت همون راهیه که اسلام معین کرده
در ضمن
به کلمات زن با شعور و مرد با شعور که در حرفای خودتون می گید دقت کنید..
و اشاره به لزوم نداشتن تحصیلات
و به بهترین نتایج در مورد کسب معرفتی که من در مورد درک از قرآن توسط انسان اشاره کردم خواهید رسید.
خود شما هم این موضوع و قبول دارید اما چرا توجهی در عمل به اون نمی کنید در تعجبم .
فکر نمی کنید این طوری حرفاتون یه کم رنگ و بوی شعار بگیره
 
آخرین ویرایش:

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
منظور من این نبودا
شما که بهترین حرف و که انتخاب می کنی
آیا بهش عمل هم می کنی ؟
من در این مورد شک پیدا کردم
شک من اینه که شما فقط انتخاب می کنی
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خرد گرايي

خرد گرايي

يكي از پديده هاي خوبي كه از سال 1357 به اينطرف رخ داده پيدايش انديشه خرد گرايي است اين انديشه بنا ندارد خط بطلان بر تمام اموزه هاي يك مرام بكشد اين انديشه هر انچه را كه با انسان سازگار باشد و در مجموعه اعمال نيكو جاي داشته باشد پشتيباني ميكند و از هر گونه ظلم به همنوع و كشت و كشتار و بريدن دست و پا و گردن (ايه 4 سوره محمد) پرهيز ميكند .
خرد نگهدارت باد
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر به پندار نيك ،گفتار نيك و كردار نيك معتقد شويد (نه اينكه زرتشتي شويد و از چاه به چاله رويد) در اينصورت اشتباهات انسان در رفتار هاي غلط غير عمدي قابل گذشت است . بجاي متابعت بلا منازعه در كوره راه ها خرد را چراغ و راهنما قرار بده تا از كمترين راه به مقصد ي سالم دست يابي .
در كنشها و واكنشها از خردت متابعت كن و خودت را به او بسپار
منظور من این نبودا
شما که بهترین حرف و که انتخاب می کنی
آیا بهش عمل هم می کنی ؟
من در این مورد شک پیدا کردم
شک من اینه که شما فقط انتخاب می کنی
 
آخرین ویرایش:

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
متاسفانه من حرف دیگه ای می زنم شما به نوع دیگه ای جواب میدید.
دو بار این حرف و به شما گفتم شما به موضوعات دیگه ای اشاره کردید.
به قول دوستمون شما با کلمات بازی می کنید.
من روی شک خودم هستم
گر چه به یقین نزدیکه
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها راه رسيدن به معرفت (به معناي شناسايي و علم و دانش از فرهنگ معين) توسل به حرد است نه اتكا به نوشته هايي كه گاها مسير هاي غلطي را ترسيم نموده اند .
انقدر پاك و عزيزيد كه حيفم ايد شما را بخدا بسپارم
خرد نگهدارتان باد
متاسفانه من حرف دیگه ای می زنم شما به نوع دیگه ای جواب میدید.
دو بار این حرف و به شما گفتم شما به موضوعات دیگه ای اشاره کردید.
من روی شک خودم هستم
گر چه به یقین نزدیکه
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم وقتی نظرت رو در مورد مهر و نفقه خوندم واقعا زبونم بسته شد.چون میبینم که همه جا رو داریم اشکال میگیریم.از یه طرف میگیم که چرا فلان چیز و فلان چیز رو به ما ندادن به مردا دادن.از یه طرف اون چیزی روهم که بهمون دادن اینطوری در موردش حرف میزنیم.نمیخواستم در این زمینه دیگه حرفی بزنم اما خوب بهتر دیدم که مطلب زیر رو اینجا بزارم:

ببین اینکه می گی نفقه حق زنه، در اسلام در ازای دادن این حق و این به اصطلاح لطف ! زن عملا به همسرش فروخته می شه! حرف عجیبی می زنم؟!

زنی که در تمام اموراتش اجازه ی همسر لازم باشه، زنی که از نظر حقوق طبیعی اجتماعی به خاطر نفقه و مهریه ای که قراره همسر بهش بده ، محروم میشه! کجای این عادلانه و عقلانیه؟! تو شباهتی در این مورد با تعلق و خرید و فروش نمی بینی؟!

در ضمن برای بار صدم تکرار می کنم، تکرار مکررات نکن! برای اثبات درستی این قوانین اونارو با قوانین جاهلیت مقایسه نکن! سعی کن با الان مقایسه کنی! نه مردان مردان 1400 سال پیش هستن و نه زنان به بی عرضگی و عقب ماندگی آن زمان!
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در ضمن برای بار صدم تکرار می کنم، تکرار مکررات نکن! برای اثبات درستی این قوانین اونارو با قوانین جاهلیت مقایسه نکن! سعی کن با الان مقایسه کنی! نه مردان مردان 1400 سال پیش هستن و نه زنان به بی عرضگی و عقب ماندگی آن زمان!
اگر متن رو کامل خونده باشید میبینید که هیچ مقایسه ای با 1400 سال پیش صورت نگرفته.
توی متن از نظر فیلسوفی چون ویل دورانت استفاده شده.اون که دیگه نه مسلمانه نه ایرانی.یه غربی که نظرش رودر زمینه حقوقی که به زن در غرب تعلق گرفته عنوان کرده.
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس اون چیه که نوشته مهریه به خود زنان تعلق گرفته نه به پدران و برادران آنها؟؟!!

با قبلش مقایسه کرده دیگه!

بازم می گم قران اون زمان کولاک کرد....... اما الان قابل مقایسه نیست با قواعد بشری که داره تو کشورای دیگه اجرا می شه!

در ضمن دفاع از اسلام یا قوانینش که دیگه غربی و ایرانی و غیر مسلمان نمی شناسه! همین الان خیلی از غربی ها دارن مسلمان می شن
 
آخرین ویرایش:

phalagh

مدیر بازنشسته
پس اون چیه که نوشته مهریه به خود زنان تعلق گرفته نه به پدران و برادران آنها؟؟!!

با قبلش مقایسه کرده دیگه!

بازم می گم قران اون زمان کولاک کرد....... اما الان قابل مقایسه نیست با قواعد بشری که داره تو کشورای دیگه اجرا می شه!

در ضمن دفاع از اسلام یا قوانینش که دیگه غربی و ایرانی و غیر مسلمان نمی شناسه! هم الان خیلی از غربی ها دارن مسلمان می شن
ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه مي خواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر وي .تو این جمله صرفا جمله تفسیر شده نه اینکه مقایسه ای صورت گرفته.در حقیقت متن قانونی رو که در قران اومده شرح داده.مثل هر قانون دیگه.بالاخره باید قران یه توضیحی در مورد این مهری که به زن میدن میداده که بعدا کسی نخواد ازش بگیره.
من دیگه نمیدونم چی باید بگم.هرچی بگم شما یه چیز دیگه میگید. ویل دورانت جملش رو در دفاع از اسلام نگفته.نظرش رو در مورد تحولات اروپا گفته.نظرش رو در مورد همین حقوقی که میگید در اروپا به زن دادن گفته.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
تفاوت میان این دو جنس در برخى از احکام و مقررات اعتبارى به هیچ وجه به معناى برترى شخصیت و منزلت‏یکى بر دیگرى نیست‏بلکه به این معنا است زن و مرد در عین این که هر دو انسان و داراى شخصیت انسانى هستند، دو گونه انسانند با دو نوع خصلتها و دو گونه روانشناسى که طرح آن در متن آفرینش ریخته شده است . طبیعت از این دو گونگى‏ها هدف حکیمانه‏اى داشته است . شرط اصلى سعادت هر یک از زن و مرد - و در حقیقت جامعه بشرى - این است که این دو جنس در مدار خویش به حرکت‏خود ادامه دهند . (11)
الکسیس کارل مى‏گوید:
«. . . به علت عدم توجه به این نکته اصلى و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر مى‏کنند که هر دو جنس مى‏توانند یک قسم، تعلیم و تربیت‏یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیتهاى یکسانى به عهده گیرند . زن در حقیقت در جهات زیادى با مرد متفاوت است .
یکایک سلولهاى بدنش و هم چنین دستگاههاى عضوى و مخصوصا سلسله عصبى، نشانه جنس او را بر روى خود دارند . . . نبایستى براى دختران جوان نیز همان طرز فکر و همان نوع زندگى و تشکیلات فکرى و همان هدف و ایده‏آلى را که براى پسران جوان در نظر مى‏گیرند معمول داریم . متخصصین تعلیم و تربیت‏باید اختلافات عضوى و روانى جنس مرد و زن و وظایف طبیعى ایشان را در نظر داشته باشند و توجه به این نکته اساسى در بناى آینده تمدن ما حائز کمال اهمیت است .»
 

phalagh

مدیر بازنشسته
نگاهي به تاريخ حقوق زن در اروپا

نگاهي به تاريخ حقوق زن در اروپا

در قرن بيستم براي اولين بار مسئله « حقوق زن » در برابر حقوق مرد عنوان شد ،ريال انگلستان كه قديميترين كشور دموكراسي بشمار مي رود فقط در اوايل قرن بيستم براي زن و مرد حقوق مساوي قائل شد . دولت متحده آمريكا با آنكه در قرن هجده ضمن اعلام استقلال ، بحقوق عمومي بشر اعتراف كرده بودند در سال 1920 ميلادي قانون تساوي زن و مرد را در حقوق سياسي تصويب كردند و همچنين فرانسه در قرن بيستم تسليم اين امر شد .
بهر حال در قرن بيستم گروههاي زيادي در همه جهان طرفدار تحول عميقي در روابط مرد و زن از نظر حقوق و وظايف گرديدند . به عقيده اينها تحول و دگرگوني در روابط ملتها با دولتها و روابط زحمتكشان و رنجبران با كارفرمايان و سرمايه داران ، مادامي كه در روابط حقوقي مرد و زن اصلاحاتي صورت نگيرد وافي به تأمين عدالت اجتماعي نيست .
از اينرو براي اولين بار در اعلاميه جهاني حقوق بشر كه پس از جنگ جهاني دوم در سال 1948 ميلادي ( 1327 هجري شمسي ) از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد در مقدمه آن چنين قيد شد :
« از آنجا كه مردم ملل متحد ايمان خود را بحقوق بشر و مقام و ارزش فرد انساني و تساوي حقوق مرد و زن مجدا در منشور اعلام كرده اند . . . »
تحول و بحران ماشيني قرن نوزدهم و بيستم و بفلاكت افتادن كارگران و بخصوص زنان بيش از پيش سبب شد كه بموضوع حقوق زن رسيدگي شود .
اين بود تاريخچه مختصري از نهضت حقوق بشر در اروپا . چنانكه مي دانيم همه موارد اعلاميه هاي حقوق بشر كه براي اروپائيان تازگي دارد 14 قرن پيش در اسلام پيش بيني شده و بعضي از دانشمندان عرب و ايراني آنها را با مقايسه به اين اعلاميه ها در كتابهاي خود آورده اند . البته اختلافاتي در بعضي قسمتها ميان آنچه در اعلاميه ها آمده با آنچه اسلام آورده وجود دارد و اين بحث دلكش و شيريني است . از آنجمله است مسئله حقوق زن و مرد كه اسلام تساوي را مي پذيرد اما تشابه و وحدت و يك نواختي را در زمينه حقوق زن و مرد نمي پذيرد .
روش تحليل و ارزيابي حقوق زن
در غرب ، كمتر از صد سال است كه افراد و سازمانهاي مختلف ، حقوق زن را مورد توجه قرار داده اند . تنها مدتي پس از آنكه در سال 1910 ميلادي ، قرارداد بين المللي راجع به جلوگيري از خريد و فروش سفيدپوستان ، مطرح شد ، اولين گامها در سال 1921 ضمن قرارداد الغاء فروش نسوان و كودكان و سپس در 1933 در قرارداد جلوگيري از معامله زنان برداشته شد . اين قراردادها همه حكايت از بيدادگري دارد كه حتي در قرن بيستم به خصوص در جهان غرب نسبت به زنان اعمال شد و عليرغم همة قراردادها ، مشكل همچنان باقي است . با آنكه حقوق بشر به حقوق انسان ، فارغ از جنس و رنگ ، مليت و دين اشاره كرده و از تعابيري چون Every one ( هر كس ) و All human ( همه افراد بشر ) ، سرشار است و حتي سال 1975 را سال زن اعلام نمود ، وضعيت كماكان نامطلوب است .
در سال 1979 مجمع عمومي سازمان ملل ضمن اعتراف به فجايعي كه همچنان همه جهان بويژه غرب بر زنان مي رود ، طرحي با عنوان « كنوانسيون امحاي همه اشكال تبعيض عليه زنان » را به تصويب رساند و در سال 1980 نيز براي نخستين بار مستقلاً به حق آموزش و استخدام و سلامتي زنان تاكيد شد . در كنفرانس 1985 نايروبي پايتخت كنيا ، استراتژي « بهبود حقوق و وضعيت زنان » تا سال 2000 ميلادي به تصويب رسيد . در سال 1994 سازمان ملل به علت آمار بالاي خشونت ضد زن ، راههاي امحاي خشونت عليه زنان را بررسي و در سال 1995 كنفرانسي با عنوان « حركت به سوي تساوي و توسعه و صلح » برگزار كرد . اما آمار و اطلاعات نشان مي دهد مشكل همچنان باقي است و در مواردي ، ظلم و ستم فقط چهره عوض كرده و به انواعي ديگر خودنمايي مي كند . مثلاً بر اساس آمار منتشره در آمريكا هر هشت ثانيه ، يك زن مورد تجاوز جنسي قرار
مي گيرد . هر شش دقيقه ، يك زناي به عنف و تجاوز خشونت آميز ( Rape ) اتفاق مي افتد و تلفات زنان در اثر سوء استفاده و تجاوز و خشونت در آمريكا نسبت به تعداد تصادفات رانندگي و مرگ ناشي از سرطان و مواد مخدر ، افزون تر است . در سال 1993 بر اساس مطالعه كميته قضايي مجلس سناي آمريكا ، 54% زنان قبل از سن 16 سالگي ، مورد تجاوز جنسي قرا گرفته و 25% زنان تهديد به مرگ شده اند .
همچنين هر چند بر اساس اصل 26 اعلاميه جهاني حقوق بشر ، آموزش و سواد ، حق همگاني است ، اما آمار انتشار يافته توسط يونسكو در سال 1994 نشان مي دهد ، با اينكه از سال 1970 تا 1990 ، سطح بي سوادي زنان در چند درصد كاهش يافته اما هنوز 3/2 جمعيت بي سواد جهان را زنان تشكيل مي دهند .
هنوز در بعضي از كشورها قوانيني وجود دارد كه زن را در زمره اموال به حساب مي آورند و اذيت و آزار وي را جز حقوق عرفي مي شمارند و اين تفكر به قدري ريشه دار است كه عضور پارلمان رسمي كشور جلسه اي را كه قرار بود پيرامون آزار زنان بحث كند ، ترك كرده و مي گويد :
« آزار زنان ، عرف پذيرفته شده است و بحث در اين موضوع ، اتلاف وقت خواهد بود . »
اينك بايد ديد روند كلي كنوانسيون هاي بين المللي و مدافعان حقوق زن در مدل غربي به دنبال چه هستند در مقدمه كنوانسيون 1979 مي خوانيم :
« توسعه كامل كشور ، رفاه ، و ايجاد صلح ، نياز به مشاركت زنان مانند مردان در همه زمينه ها دارد » همچنين در كنفرانس 1995 سازمان ملل موضوعات زير بعنوان مشكلات همچنان موجود و جدي زنان غرب و شرق در پايان قرن بيستم ميلادي مورد توجه قرار گرفته است :
« زنان و فقر » ، « آموزش و تعليم زنان » ، « زنان و سلامتي » ، « خشونت عليه زنان » ، « زنان و منازعات مسلحانه » ، « زنان و اقتصاد » ، « زنان در سمت هاي اجرايي و تدوين قوانين » ، « مكانيسم هاي نهادي براي پيشرفت زنان » ، « حقوق بشر زنان » « زنان و رسانه ها » « زنان و محيط زيست » و « كودكان دختر » علاوه بر اينها واژه هاي چون « Equal » به معناي مساوي « Equality » به معناي مساوات ، « Equla terms » شرايط مساوي ، « Equal rights » حقوق مساوي و « some rights » و حقوق مشابه و « of equality of men and women on a bassis » تساوي زنان و مردان .
عليرغم آنكه بدوي ترين و وحشيانه ترين فشارها ، مضيقه ها و مشكلات زن در پايان قرن بيستم ميلادي در غرب و شرق ادامه دارد و ستم به زنان در كشورهائي كه تابع قوانين اسلام نيستند بگونه مضاعفي اعمال مي شود ، كساني به تقليد از مستشرقان ، همچنان به نظام حقوق اسلامي در باب چند مورد تفاوت در قواعد حقوقي ميان زن و مرد ، ايراد مي گيرند و عليرغم تفاوتهاي طبيعي كه در مواردي ميان زن و مرد وجود دارد ، خواهان نه تساوي ، بلكه تشابه صددرصد در همة جزئيات ميان دو جنس مي باشند .
جالب اينست كه پس از مشاهده آمار بالا و كم سابقه خشونت و تضييع حقوق زنان در غرب ، گروهي بجاي ريشه يابي علمي و بررسي منصفانه اوضاع ، همچنان نوك قلم خود را به احكام اسلام ، نشانه مي روند .
 

phalagh

مدیر بازنشسته
اینم از حقوق زن در انگلیس

اینم از حقوق زن در انگلیس

انگلیس به عنوان کشوری صنعتی در جهان، داعیه‌دار پیشرفت در زمینه‌های مختلف از جمله حقوق بشر، برابری، آزادی و دموکراسی است اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که این کشور هنوز جامعه‌ای است با نابرابری‌های بسیار که زنان از میان اقشار مختلف، بیشترین آسیب‌ها را متحمل می‌شوند.

وضعیت و حقوق زنان به عنوان مبحث روز جهان، از جایگاهی خاص در مسائل بین المللی برخوردار است ضمن اینکه این موضوع بعضاً به عاملی سیاسی توسط کشورهای غربی برای فشار به کشورهای غیر همسو با خود تبدیل شده است.
انگلیس به عنوان داعیه‌دار کشوری صنعتی و پیشرفته از این امر مستثنی نبوده و این سیاست را آشکارا می‌توان در سیاست‌های خارجی آن مشاهده کرد اما نگاهی به وضعیت زنان این کشور نشان می‌دهد که آسمان زنان انگلیس بعضاً از سایر کشورهای غیر همسو با لندن، تیره‌تر است.


به عنوان نمونه دستمزد زنان کارمند در انگلیس نسبت به مردان که در یک مکان و به یک کار مشترک مشغولند 27 درصد کمتر است. براساس گزارش‌های اعلام شده، در حالی که میانگین حقوق دریافتی مردان در بخش‌های مختلف اقتصادی در انگلیس حدود 31 هزار پوند برآورد می‌شود، زنان کارمند 24 هزار پوند در ماه حقوق می‌گیرند.
این اختلاف حقوقی نشان می‌دهد که هنوز تبعیض جنسیتی در انگلیس وجود دارد و زنان کارمند از حقوق کمتری نسبت به مردان برخوردارند.
یکی دیگر از مشکلات مهم زنان انگلیس آن است که اکثر رؤساى شرکت‌هاى انگلیسى به محض اینکه از باردار شدن کارمند خود مطلع مى‌شوند وى را از کار برکنار مى‌کنند.
بنا بر این گزارش، این اقدام هر چند غیرقانونى موجب شده از هر 20 زن انگلیسى یک نفر با فشار شدید مدیر خود براى کناره‌گیرى از شغلش روبرو شود. این تحقیق، همچنین حاکى از آن است که یک پنجم زنان در انگلیس به علت باردارى با کمبود درآمد مالى روبرو مى‌شوند و تقریباً نیمى از زنانى که در سه سال گذشته در حال باردارى مشغول کار بوده‌اند به‌گونه‌اى تبعیض جنسیتی را به علت باردارى تجربه کرده‌اند.
در موردی دیگر، روزنامه انگلیسی "دیلی‌تلگراف" گزارش می‌دهد که زنان انگلیسی با وجود داشتن بچه‌های کوچک در خانه، همزمان ناچار شده‌اند به کار طولانی در اداره‌ها بپردازند تا بتوانند هزینه‌های سرسام‌آور زندگی را تأمین کنند.
در این گزارش آمده است،: حدود هشت درصد زنان شاغل در انگلیس در سال 1992 میلادی، دست‌کم 45 ساعت در هفته کار می‌کردند که این میزان، سال گذشته (2006) به بیش از 9درصد رسید و اکنون (در سال 2007) از هر 11 زن شاغل در انگلیس، یک نفر بیش از 9 ساعت در روز کار می‌کند ولی شمار مردان شاغل که هر هفته بیش از 45 ساعت کار می‌کنند از حدود 34 درصد به 27.5 درصد رسیده است.
سازمان ملی آمار انگلیس اعلام کرده است که اکنون حدود سه میلیون و 300 هزار زن شاغل در این کشور بیش از 48 ساعت در هفته کار می‌کنند. اتحادیه‌های کارگری و کارمندی انگلیس می‌گویند یک هشتم افراد شاغل در این کشور هفته‌ای 60 ساعت کار می‌کنند.
با این وجود در زمینه بازنشستگی نیز می‌توان این تبعیض را مشاهده کرد. دوم سوم از کسانی که مستمری طلب می‌کنند، زنان هستند. در حال حاضر 85 درصد از مردان (در مقایسه با 30 درصد زنان) مستحق بازنشستگی با برخورداری از مستمری پایه کامل هستند. تنها 24 درصد از زنان به‌خاطر فعالیت‌ خودشان مستحق این مستمری شناخته شده‌اند.
تعقیب، تهدید و آزار و اذیت زنان از سوی مردانی که پیش‌تر با آنها دوست بوده‌اند از جمله جرایم خطرناک و معمولی است که شمار زیادی از زنان جامعه انگلیس را تهدید می‌کند. بر اساس آمار، از هر 10 زن در انگلیس یک نفر مورد چنین تعقیب، تهدید و آزاری قرار گرفته است. بعضی از این زنان، مورد ضرب و شتم و بعضی نیز با چاقو مورد حمله قرار گرفته‌اند.
بر اساس تجزیه و تحلیلی که درباره این جرم در سال‌های اخیر از سوی پلیس انگلیس صورت گرفته، این نوع جرم، بیشترین میزان و معمول‌ترین میزان جرم را درمیان خشونت‌های موسوم به خشونت‌های داخلی و خانوادگی را به خود اختصاص داده است.
بر مبنای تحقیقی که از سوی دانشگاه "لستر" و نهاد ویژه حمایت از قربانیان این نوع جرم صورت گرفته است و گفته می‌شود بزرگترین تحقیق در نوع خود در انگلیس به شمار می‌رود، از هر پنج زن در انگلیس، یک زن در مقطعی از زندگی‌اش قربانی این نوع تعقیب و تهدید و آزار است.
زن‌آزاری به صورت عمومی پدیده‌ای رایج در انگلیس به شمار می‌آید و هر سال، شمار قابل توجهی از موارد ارتکاب خشونت علیه آنان در رسانه‌های این کشور گزارش می‌شود.
بر اساس آخرین آمار رسمی، حدود 28 درصد از زنان انگلیسی دست‌کم یک بار از سن 16 سالگی توسط همسران خود و 12 درصد نیز توسط اعضای خانواده قربانی خشونت شده‌اند.
به گزارش وزارت کشور انگلیس، در سال 2005 نیز شش درصد از زنان توسط همسران و سه درصد نیز توسط اعضای خانواده خود در معرض خشونت قرار گرفته‌اند.
این آمار همچنین نشان می‌دهد از هر یکصد زن انگلیسی 23 نفر نیز دست‌کم یک بار قربانی خشونت جنسی بوده‌اند. علاوه بر همسر آزاری و زن آزاری، مددکاران و کارشناسان امور اجتماعی از نابسامانی‌های دیگر جامعه این کشور نظیر کودک آزاری، بارداری دانش‌آموزان در ابتدای سنین نوجوانی، کاهش اهمیت نقش خانواده و مصرف گسترده مواد مخدر و مشروبات الکلی توسط افراد کم سن اظهار نگرانی می‌کنند.
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
از اينرو براي اولين بار در اعلاميه جهاني حقوق بشر كه پس از جنگ جهاني دوم در سال 1948 ميلادي ( 1327 هجري شمسي ) از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد در مقدمه آن چنين قيد شد :
« از آنجا كه مردم ملل متحد ايمان خود را بحقوق بشر و مقام و ارزش فرد انساني و تساوي حقوق مرد و زن مجدا در منشور اعلام كرده اند . . . »

خدا خیرشون بده که بالاخره فهمیدن! هر چند دیر ! ولی بازم کامل فهمیدن!

بعدشم که تو متن اومده ما 1400 سال پیش فهمیده بودیم، اینا دیر فهمیدن! ولی این فهمیدن با اون فهمیدن چقدر فرق داشت

در سال 1979 مجمع عمومي سازمان ملل ضمن اعتراف به فجايعي كه همچنان همه جهان بويژه غرب بر زنان مي رود ، طرحي با عنوان « كنوانسيون امحاي همه اشكال تبعيض عليه زنان » را به تصويب رساند و در سال 1980 نيز براي نخستين بار مستقلاً به حق آموزش و استخدام و سلامتي زنان تاكيد شد . در كنفرانس 1985 نايروبي پايتخت كنيا ، استراتژي « بهبود حقوق و وضعيت زنان » تا سال 2000 ميلادي به تصويب رسيد . در سال 1994 سازمان ملل به علت آمار بالاي خشونت ضد زن ، راههاي امحاي خشونت عليه زنان را بررسي و در سال 1995 كنفرانسي با عنوان « حركت به سوي تساوي و توسعه و صلح » برگزار كرد . اما آمار و اطلاعات نشان مي دهد مشكل همچنان باقي است و در مواردي ، ظلم و ستم فقط چهره عوض كرده و به انواعي ديگر خودنمايي مي كند . مثلاً بر اساس آمار منتشره در آمريكا هر هشت ثانيه ، يك زن مورد تجاوز جنسي قرار
مي گيرد . هر شش دقيقه ، يك زناي به عنف و تجاوز خشونت آميز ( Rape ) اتفاق مي افتد و تلفات زنان در اثر سوء استفاده و تجاوز و خشونت در آمريكا نسبت به تعداد تصادفات رانندگي و مرگ ناشي از سرطان و مواد مخدر ، افزون تر است . در سال 1993 بر اساس مطالعه كميته قضايي مجلس سناي آمريكا ، 54% زنان قبل از سن 16 سالگي ، مورد تجاوز جنسي قرا گرفته و 25% زنان تهديد به مرگ شده اند .
خوب ! این اثباتی به درستی قوانین ماست؟! حدسم اینه که برای اینکه بگی زنان غربی اوضاعشون خوب نیست اینو گذاشتی، اما، جرم و جنایت همه جا هست! ما اینجا داریم راجع به قوانین مملکت حرف می زنیم که نشات گرفته از کتاب اسمانی ماست،
تو همون آمریکا که می گی زنان با آمار فجیعی مورد آزار هستن، قوانین چیه؟ زن برده ی همسرشه؟! تجاوز کار خوبیه بینشون؟! مجازات نداره؟!
قوانین رو مقایسه کن ! نه آمار جرم و جنایات رو!

البته بد نیست یه سرچ درباره جرم و جنایات و آزار و اذیت زنان ایرانی هم بکنی، البته اگه سایتی ***** نشده در این زمینه پیدا کردی!

البته اینم بگم آمار اینجا کمتره، چون یه راه حل آسون پیدا شده! دخترارو تو خونه بذارین !....

حالا می رسیم به انگلیس :

به عنوان نمونه دستمزد زنان کارمند در انگلیس نسبت به مردان که در یک مکان و به یک کار مشترک مشغولند 27 درصد کمتر است.
این اختلاف حقوقی نشان می‌دهد که هنوز تبعیض جنسیتی در انگلیس وجود دارد و زنان کارمند از حقوق کمتری نسبت به مردان برخوردارند.
یکی دیگر از مشکلات مهم زنان انگلیس آن است که اکثر رؤساى شرکت‌هاى انگلیسى به محض اینکه از باردار شدن کارمند خود مطلع مى‌شوند وى را از کار برکنار مى‌کنند.
بنا بر این گزارش، این اقدام هر چند غیرقانونى موجب شده از هر 20 زن انگلیسى یک نفر با فشار شدید مدیر خود براى کناره‌گیرى از شغلش روبرو شود. این تحقیق، همچنین حاکى از آن است که یک پنجم زنان در انگلیس به علت باردارى با کمبود درآمد مالى روبرو مى‌شوند و تقریباً نیمى از زنانى که در سه سال گذشته در حال باردارى مشغول کار بوده‌اند به‌گونه‌اى تبعیض جنسیتی را به علت باردارى تجربه کرده‌اند.
در موردی دیگر، روزنامه انگلیسی "دیلی‌تلگراف" گزارش می‌دهد که زنان انگلیسی با وجود داشتن بچه‌های کوچک در خانه، همزمان ناچار شده‌اند به کار طولانی در اداره‌ها بپردازند تا بتوانند هزینه‌های سرسام‌آور زندگی را تأمین کنند.
در این گزارش آمده است،: حدود هشت درصد زنان شاغل در انگلیس در سال 1992 میلادی، دست‌کم 45 ساعت در هفته کار می‌کردند که این میزان، سال گذشته (2006) به بیش از 9درصد رسید و اکنون (در سال 2007) از هر 11 زن شاغل در انگلیس، یک نفر بیش از 9 ساعت در روز کار می‌کند ولی شمار مردان شاغل که هر هفته بیش از 45 ساعت کار می‌کنند از حدود 34 درصد به 27.5 درصد رسیده است.
سازمان ملی آمار انگلیس اعلام کرده است که اکنون حدود سه میلیون و 300 هزار زن شاغل در این کشور بیش از 48 ساعت در هفته کار می‌کنند. اتحادیه‌های کارگری و کارمندی انگلیس می‌گویند یک هشتم افراد شاغل در این کشور هفته‌ای 60 ساعت کار می‌کنند.
با این وجود در زمینه بازنشستگی نیز می‌توان این تبعیض را مشاهده کرد. دوم سوم از کسانی که مستمری طلب می‌کنند، زنان هستند. در حال حاضر 85 درصد از مردان (در مقایسه با 30 درصد زنان) مستحق بازنشستگی با برخورداری از مستمری پایه کامل هستند. تنها 24 درصد از زنان به‌خاطر فعالیت‌ خودشان مستحق این مستمری شناخته شده‌اند.
تعقیب، تهدید و آزار و اذیت زنان از سوی مردانی که پیش‌تر با آنها دوست بوده‌اند از جمله جرایم خطرناک و معمولی است که شمار زیادی از زنان جامعه انگلیس را تهدید می‌کند. بر اساس آمار، از هر 10 زن در انگلیس یک نفر مورد چنین تعقیب، تهدید و آزاری قرار گرفته است. بعضی از این زنان، مورد ضرب و شتم و بعضی نیز با چاقو مورد حمله قرار گرفته‌اند.
بر اساس تجزیه و تحلیلی که درباره این جرم در سال‌های اخیر از سوی پلیس انگلیس صورت گرفته، این نوع جرم، بیشترین میزان و معمول‌ترین میزان جرم را درمیان خشونت‌های موسوم به خشونت‌های داخلی و خانوادگی را به خود اختصاص داده است.
بر مبنای تحقیقی که از سوی دانشگاه "لستر" و نهاد ویژه حمایت از قربانیان این نوع جرم صورت گرفته است و گفته می‌شود بزرگترین تحقیق در نوع خود در انگلیس به شمار می‌رود، از هر پنج زن در انگلیس، یک زن در مقطعی از زندگی‌اش قربانی این نوع تعقیب و تهدید و آزار است.
زن‌آزاری به صورت عمومی پدیده‌ای رایج در انگلیس به شمار می‌آید و هر سال، شمار قابل توجهی از موارد ارتکاب خشونت علیه آنان در رسانه‌های این کشور گزارش می‌شود.
بر اساس آخرین آمار رسمی، حدود 28 درصد از زنان انگلیسی دست‌کم یک بار از سن 16 سالگی توسط همسران خود و 12 درصد نیز توسط اعضای خانواده قربانی خشونت شده‌اند.
به گزارش وزارت کشور انگلیس، در سال 2005 نیز شش درصد از زنان توسط همسران و سه درصد نیز توسط اعضای خانواده خود در معرض خشونت قرار گرفته‌اند.
این آمار همچنین نشان می‌دهد از هر یکصد زن انگلیسی 23 نفر نیز دست‌کم یک بار قربانی خشونت جنسی بوده‌اند. علاوه بر همسر آزاری و زن آزاری، مددکاران و کارشناسان امور اجتماعی از نابسامانی‌های دیگر جامعه این کشور نظیر کودک آزاری، بارداری دانش‌آموزان در ابتدای سنین نوجوانی، کاهش اهمیت نقش خانواده و مصرف گسترده مواد مخدر و مشروبات الکلی توسط افراد کم سن اظهار نگرانی می‌کنند.

بازم جرایم! :) من دنبال قوانین هستم!

هر جا قوانینی به عجیب غریبی ما پیدا کردی بیار بذار :redface:
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي شناخت بيشتر حقوق زن در اسلام قران ، نهج البلاغه ، حليه المتقين و منتهي الامال را بخوانيد لطفا قران را به عربي و يا فارسي بخوانيد از تفاسير متابعت نكنيد ولي بخوانيد ، از شان نزول ايات متابعت نكنيد ولي بخوانيد .
وقتي بچه اي زبان باز ميكند تنها كسي كه حرفهاي او را ميفهمد مادر اوست و گفته هاي دست و پا شكسته فرزندش را تفسير مينمايد اين معناي تفسير است اگر تصور ميكنيد كه قران همچون اون كودك سخن رانده به تفسير ها اتكا كنيد در غير اينصورت برداشت خودتان كامل و كافيست.
منتهي الامال :
امام محمد باقر براي خريد همسري براي فرزندش اما جعفر صادق به بازار برده فروشان و كنيزان رفت برده فروشي را ديد كه دو كنيز به همراه داشت وي گفت (فروشنده) كنيزاني دارم يكي از يكي بهتر اين يكي ايراني است اسمش ام حبيبه است با ارزش 70 درهم امام گفت هر چه در كيفم باشد ميدهم دست كرد و 70 درهم خداوند به او داد و كنيز را براي پسرش خريد كه مادر امام موسي كاظم است.
مادر امام رضا هم ام تكتم كنيز مصري است و هكذا .
تاريخ ايران قبل از اسلام با اين سنت اسلامي عربي كاملا بيگانه بود و بعد از شكست در جنگ قادسيه بارها شاهد خريد و فروش فرزندانش در بازار برده فروشان اعراب مسلمان شده انزمان بوده است و امروز نيز داغ اين مصيبت بر پيشاني بسياري از ايرانيان حك شده .
 

phalagh

مدیر بازنشسته
پس اگر طلاق دهدش پس حلال نميشود مر او را پس از سه طلاق تا به نكاح درايد شوهري غير از او پس اگر طلاق دهد شوهر دوم پس نيست گناهي كه باز گردند
چه جوري ميشه كه اگه زني بعد از سه طلاقه شدن زن يه مرد ديگه بشه بعدش ميتونه زن شوهر اولش بشه ولي بدون عبور از اين مرحله امكان نداره كه با شوهر اولش وصلت كنه ؟ چه سري در مرد بعدي نهفته است كه مسلمان نميتونه انرا مراعات نكنه و غير مسلمان بدون رعايت اون اتفاقي براش نميفته؟

تفسير نمونه جلد 2 صفحه 172

آيه 230سوره بقره
آيه و ترجمه
فَإِن طلَّقَهَا فَلا تحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتى تَنكِحَ زَوْجاً غَيرَهُ فَإِن طلَّقَهَا فَلا جُنَاحَ عَلَيهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْك حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(230)
230 - اگر (بعد از دو طلاق و رجوع ، بار ديگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود، مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند (و با او آميزش جنسى نمايد. در اين صورت ،) اگر (همسر دوم ) او را طلاق گفت ، گناهى ندارد كه بازگشت كنند، (و با همسر اول ، دوباره ازدواج نمايد،) در صورتى كه اميد داشته باشند كه حدود الهى را محترم مى شمرند. اينها حدود الهى است كه (خدا) آن را براى گروهى كه آگاهند، بيان مى نمايد.
تفسیر
جدائى مشروط
در آيه قبل سخن از دو طلاق به ميان آمده بود كه بعد از طلاق دوم ، دو همسر


يا بايد راه الفت و صلح را پيش گيرند و يا از هم جدا شوند.
اين آيه در حقيقت حكم تبصرهاى دارد كه به حكم سابق ملحق مى شود مى فرمايد: ((اگر (بعد از دو طلاق و رجوع ، بار ديگر) او را طلاق داد، زن بر او بعد از آن حلال نخواهد شد مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند، (و با او آميزش جنسى نمايد در اين صورت اگر همسر دوم ) او را طلاق داد، گناهى ندارد كه آن دو بازگشت كنند، (و آن زن با همسر اولش بار ديگر ازدواج نمايد) مشروط بر اينكه اميد داشته باشند كه حدود الهى را محترم مى شمرند)) (فان طلقها فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجا غيره فان طلقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنا ان يقيما حدود الله ).
و در پايان تاكيد مى كند: ((اينها حدود الهى است كه براى افرادى كه آگاهند بيان مى كند)) (و تلك حدود الله يبينها لقوم يعلمون ).
از رواياتى كه از پيشوايان بزرگ اسلام رسيده استفاده مى شود كه اولا: ازدواج با شخص دوم بايد دائمى باشد و به دنبال اجراى عقد، عمل زناشويى نيز انجام گيرد، اين دو شرط را از خود آيه نيز ممكن است اجمالا استفاده كرد، اما اينكه عقد دائمى باشد به خاطر اينكه جمله ((فان طلقها)) گواه به آن است ، زيرا طلاق تنها در عقد دائم تصور مى شود، و اما انجام عمل زناشويى را مى توان از جمله ((حتى تنكح زوجا غيره )) استفاده كرد، زيرا به گفته بعضى از ادباى عرب ، هنگامى كه گفته شود نكح فلان فلانة به معنى عقد بستن است ، و اما هر گاه گفته شود نكح زوجته به معنى انجام آميزش جنسى است (زيرا فرض سخن در جائى است كه او زوجه باشد، بنابراين به كار بردن نكاح در مورد زوجه چيزى جز آميزش جنسى نمى تواند باشد).
علاوه بر اين ، مطلق منصرف به فرد غالب مى شود و غالبا عقد ازدواج با

آميزش همراه است ، و از همه اينها گذشته همان گونه كه بعدا اشاره خواهد شد، اين حكم فلسفه اى دارد كه تنها با اجراى صيغه عقد، حاصل نمى شود.
نكته :
محلل يك عامل باز دارنده در برابر طلاق
معمول فقها اين است كه همسر دوم را در اين گونه موارد محلل مى نامند چون باعث حلال شدن زن (البته بعد از طلاق و عده ) با همسر اول مى شود و به نظر مى رسد كه منظور شارع مقدس اين بوده است كه با اين حكم جلو طلاق هاى پى در پى را بگيرد.
توضيح اينكه : همان گونه كه ازدواج يك امر حياتى و ضرورى است طلاق هم در شرايط خاصى ، ضرورت پيدا مى كند، و لذا اسلام بر خلاف مسيحيت تحريف يافته ، طلاق را مجاز شمرده ، ولى از آنجا كه از هم پاشيدن خانواده ها زيان هاى جبرانناپذيرى براى فرد و اجتماع دارد، با استفاده از عوامل مختلفى ، طلاق را تا آنجا كه ممكن است محدود ساخته ، و احكامى تشريع نموده كه با توجه به آنها طلاق به حداقل مى رسد.
موضوع الزام به ازدواج مجدد يا محلل كه بعد از سه طلاق در آيه بالا آمده است يكى از آن عوامل محسوب مى شود، زيرا ازدواج رسمى زن بعد از سه طلاق با مرد ديگر مخصوصا با اين قيد كه بايد آميزش جنسى نيز صورت گيرد سد بزرگى براى ادامه طلاق و طلاقكشى است .
به كسى كه مى خواهد دست به طلاق سوم بزند هشدار مى دهد كه راه بازگشت براى او ممكن است براى هميشه بسته شود، زيرا راه بازگشت از مسير يك ازدواج دائم با مرد ديگرى مى گذرد، و همسر دوم ممكن است او را طلاق ندهد و به فرض كه طلاق بدهد اين جريان مى تواند وجدان و عواطف مرد را جريحه دار سازد و لذا

تا مجبور نشود، دست به چنين كارى نخواهد زد.
در حقيقت موضوع محلل و به تعبير ديگر ازدواج دائمى مجدد زن با همسر ديگر مانعى بر سر راه مردان هوسباز و فريبكار است تا زن را بازيچه هوى و هوس خود نسازند و به طور نامحدود از قانون طلاق و رجوع استفاده نكنند، و در عين حال راه بازگشت نيز به كلى بسته نشده است .
شرائطى كه در اين ازدواج شده مانند: دائم بودن ، مى فهماند هدف ازدواج جديد اين نبوده كه راه را براى به هم رسيدن زن به شوهر اول هموار كند زيرا چه بسا شوهر دوم حاضر به طلاق نشود، ازدواج موقت نيست كه زمان آن پايان يابد بنابراين از اين قانون نمى توان سوء استفاده كرد.
با توجه به آنچه در بالا آمد مى توان گفت : هدف اين بوده است كه مرد و زن بعد از سه مرتبه طلاق ، با ازدواج ديگرى از هم جدا شوند تا هر يك زندگى دلخواه خود را پيش گيرد، و مساله ازدواج كه امر مقدسى است دستخوش تمايلات شيطانى همسر اول نشود، ولى در عين حال اگر از همسر دوم هم جدا شد، راه بازگشت را به روى آن دو نبسته است .
و نكاح آنها مجددا حلال مى شود، و لذا نام محلل به همسر دوم داده اند.
با توجه به آنچه گفته شد اين نكته به خوبى روشن مى شود كه بحث از ازدواج واقعى و جدى است ، و اگر كسى از اول قصد ازدواج دائم نداشته باشد و تنها صورت سازى كند تا عنوان محلل حاصل شود، چنين ازدواجى باطل است و هيچ اثرى براى حلال شدن زن به شوهر اول نخواهد داشت و حديث معروفى كه از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در بسيارى از كتب تفسير نقل شده لعن الله المحلل و المحلل له : ((خداوند لعنت كند محلل و آن كسى را كه محلل براى او اقدام مى كند)) ممكن

است اشاره به همين ازدواج هاى صورى و ساختگى باشد.
بعضى نيز گفته اند كه اگر ازدواج دائمى جدى بكند، و نيتش اين باشد كه راه را براى بازگشت زن به شوهر اول هموار سازد، ازدواج او باطل است و آن زن به شوهر اول حلال نمى شود، بعضى نيز گفته اند اگر قصد او ازدواج جدى بوده باشد هر چند هدف نهاييش گشودن راه براى همسر اول باشد، آن ازدواج صحيح است ، هر چند مكروه مى باشد به شرط اينكه چنين مطلبى جزء شرايط عقد ذكر نشود.
اين حكم الهى با شرائطى كه ذكر شد عاملى است براى باز داشتن از طلاق هاى مكرر و پايان دادن به خودكامگى بعضى از مردان و سامان بخشيدن به نظام نكاح و زناشويى .
 
آخرین ویرایش:

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
به نظر من چهره واقعی زن چهره حضرت فاطمه هست و زندگی او .
من بهترین جملات رو در مورد حضرت فاطمه تو کتاب فاطمه فاطمه است دیدم
مطمئن باشید اگر بخونیدش ضرر نمیکنید.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شناخت از منظر تاريخ

شناخت از منظر تاريخ

اولين ازدواج پيامبر در 25 سالگي با خديجه ،بيوه40 ساله در سال 6188 از هبوط آدم رخ ميدهد پرداخت مهر را خديجه خود متقبل مي شود و 21 سال بعد يعني در 6209 فاطمه چشم به جهان مي گشايد يعني خديجه در سن 61 سالگي و فقط چهار سال قبل از فوتش دختر دار مي شود.در سال 6217 يا 6218 رقيه دختر ديگر پيامبر كه به عقد عثمان ابن عفان درامده بود(قبل از عثمان رقيه زن پسر ابو لهب بوده است ) بنا به اظهار مورخين اسلامي از حصبه ميميرد و فاطمه در 6218 ودر سن 9 سالگي به عقد امام علي فرزند ابوطالب متولد 6193 در ميايد(در همان سال رقيه فوت كرده بود) در همين سال ام كلثوم دختر ديگر محمد به عقد عثمان ابن عفان در امد (قبل از عثمان ام كلثوم هم زن پسر ابو لهب بوده است )كه در شب زفاف او هم مي ميرد و چند ماه بعد فاطمه درسن 9 تا 10 سالگي از پسر عموي پدرش(يعني كسيكه در10سالگي به پسرعمويش ايمان آورده بود )صاحب دو فرزند به فاصله شش ماه ميشود بر همين مبنا در 6213 از هبوط ادم حضرت خديجه ميميرد و در 6214 پيامبر در سن 51 سالگي با سوده ازدواج مي كند تا از فاطمه كه در سن پنج سالگي بود مراقبت كند ولي در همان موقع پيامبر با عايشه دختر ابوبكر (سردار سپاه اسلام) كه در سن 6 سالگي بود ازدواج ميكند و 5 سال بعد تزويج ديگر پيامبر با حفصه دختر عمر (سردار ديگر سپاه اسلام )كه 26 سال داشت بوقوع ميپيوندد و يك ماه بعد هم با زينب دختر خزيمه(سردار ديگري) ازدواج مي كند. در اين سن پيامبر فقط دو دختر به نامهاي زينب و فاطمه داشت كه زينب زن ابي العاص كافر ميشود كه ابي العاص پسر دايي زينب بنت خزيمه بود از ابي العاص و زينب بنت پيامبر دختري به نام امامه بجاي ميماندكه بعد از مرگ فاطمه و بنا به وصيتش ، امامه زن امام علي ميشود يعني علي با دختر خواهرهمسر اوليه اش ازدواج ميكند به اين ترتيب امام علي از يكطرف داماد پسر دايي مادر فاطمه و از طرف ديگر داماد داماد پيامبر هم بوده است .به غير از دو دختر مورد اشاره پيامبر داراي دو نوه به اسامي امام حسن و امام حسين و چهار زن بوده است. فرزندان ديگر او به نام هاي طاهر و قاسم و ام كلثوم و رقيه همه دار فاني را وداع كردند. در سال 6220 مصادف با چهارم هجري پيامبر با ام سلمه و 6221 مصادف با پنجم هجري با زينب دختر جحش ازدواج كرد و در اين سال آيه حجاب را نازل فرمودند به عبارتي زنان مسلمه تا 18 سال بعد از بعثت محجب نبوده اند و قطعا خداوند هم در اين دوران با حجاب مسلمانان مشكلي نداشته است .​
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابو لهب پسر ديگر عبدالمطلب است كه زني به نام ام جميل داشت او خواهر ابو سفيان و دختر حارث بود(حارث اولين پسر عبدالمطلب است) كه بعدها در قران از ان بعنوان حماله الحطب ياد ميشود. به عبارتي عموي پيامبر با دختر برادرش ازدواج كرده !فرزندان حارث عبارتند از ابو سفيان (كه برادر رضايي پيامبر و پسر عموي او بود )مغيره – نوفل – ربيعه – عبد شمس و دختري به نام ام جميل بوده اند. از ابو لهب و ام جميل فرزنداني بوجود مي ايند به اسامي عتبه (داماد پيامبر و شوهر اول رقيه)و عتيبه (داماد پيامبر و شوهر اول ام كلثوم) و معتب و دره به عبارت ديگر مادر شوهر دختران پيامبر مادرشان حماله الحطب نام داشته است .از نوفل پسر حارث هم فرزنداني باقي مي مانند از جمله مغيره كه بعد از امام علي با امامه نوه پيامبر كه دختر ابي العاص كافر بود ازدواج مي كند(ابي العاص داماد پيامبر است) كه يحيي فرزند ايندوست. عباس با لقب ابوالفضل پسر ديگر شيبه ولي از مادري به نام ضرارنتيله است . عباس نه پسر و سه دختر داشت. ام حبيب نام يكي از دختران عباس بود مادر اين دختر لبابه نام داشت كه دختر حارث هلالي بود خواهر لبابه دختري با نام" بره" بود كه پيامبر با او ازدواج ميكند يعني پيامبر با خواهر زن عمويش وصلت مينمايد و نام او را به ميمونه تغيير مي دهد.پسران ديگر عبدالمطلب عبارتند از ضرار – مقوم – غيداق – زبير - ابو طالب و حمزه .توضيح اين كه مادر ابوطالب و عبدالله و زبير زني به نام فاطمه از قوم مخزوميان است .ابوطالب كه اسم اصلي او عبد مناف بوده بعد از شيبه كليد دار كعبه مي شود ولي به دليل شكست تجاري آنرا به عباس فرزند ديگر شيبه و عموي ديگر پيامبرمي سپارند ابو طالب چهار پسر و دو دختر داشت .پسران او طالب- عقيل – جعفر طيار- علي و دختران ام هاني (فاخته) و جمانه نام دارند.تمام اينها مادرشان فاطمه دختر اسد است كه اسد هم پسر هاشم بوده است. يعني ابوطالب با دختر برادر پدر بزرگش وصلت نموده است. .و اما ام هاني ابتدا زن ابو وهب مخزومي مي شود و بعد از او به عقد پيامبر در مي ايد. جمانه هم زن ابو سفيان ميشود تا رابطه معاويه و جمانه به نامادري و پسر شوهر تبديل شود.گفتيم عبدالمطلب شش دختر هم داشت كه ميمه يكي از عمه هاي پيامبر است كه دختري به نام زينب داشت كه ابتدا زن زيد پسر خوانده پيامبر بود ولي بعدا به همسري پيامبر درميايد .و اما بره عمه ديگري از پيامبر است كه پسري به نام ابو سلمه داشت همسر او ام سلمه بود و پيامبر بعد از فوت ابو سلمه با ام سلمه ازدواج مي كنديعني با همسر پسر عمه اش وصلت مينمايد و اما صفيه عمه ديگر پيامبر زن برادر خديجه ميشود كه بعدا پيامبر شوهر خواهر شوهر عمه اش ميشود.و اما حمزه پسر ديگر عبدالمطلب در جنگ احد كشته مي شود و هند زن پسر عموي پيامبر جگر او را ميخورد.معرفترين فرزند شيبه (عبد المطلب) نزد ايرانيان عبدالله و همسر او آمنه عبد مناف است كسي كه فرزندش به پيامبري ميرسد. پيامبر پس از جنگ هاي بسيار با لا خره كليد كعبه را از پسر عمويش عبدالله (فرزند عباس ) مي گيرد و آنرا به عثمان پسر طلحه ميدهد. از پيامبر و خديجه و ماريه فرزنداني به جاي مي ماند كه عبارتند از :رقيه –كلثوم –زينب – طاهر – قاسم – فاطمه و ابراهيم (فرزند ماريه) . در بخش اول از تاريخچه زندگاني جده مسلمين يعني حضرت فاطمه مطالبي اورده شد پس در ادامه به معرفي ديگر شخصيتها از خاندان پيامبر پرداخته ميشود .
ابوسفيان به غير از جمانه دخت ابو طالب زن ديگري به نام هند داشت كه از ايندو فرزنداني به نام ام حبيبه – معاويه و يزيد(اين اون يزيد نيست كه با امام حسين جنگيد) به جاي مي ماند ام حبيبه زن پيامبر مي شود تا رابطه هند جگر خوار و پيامبر به مادر زن و داماد مبدل گردد و معاويه كه بني اميه را از او مي دانند پسري به نام يزيد داشت كه ماجراي عاشورا را بوجود اورد.امام علي هم پس از فاطمه دخت پيامبر و امامه (فرزند خواهر فاطمه) و خوله با ام حبيبه دختر برادر ابو سفيان تزويج مي كند كه رقيه كبري فرزند ايندو است و بعد از او امام علي با ام البنين كلابي ازدواج مي كند و صاحب چهار اولاد مي شوند به اسامي عباس(معروف به قمر بني هاشم) – جعفر – عثمان و عبدالله اكبر كه همگي به دست برادر ام البنين يعني شمر جان مي سپارند .در واقع فرزندان امام علي بدست دايي خودشان كشته ميشوند.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
ای کسانی که ایمان در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می گویید و (نیز) در حال جنابت(وارد نماز نشوید) مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید و اگر بیمارید یا د سفر یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا زنان را لمس کرده اید و آب نیافتید پس بر خاکی پاک تیمم کنید و صورت و دستهایتان را مسح کنید که الله بخشنده و آمرزنده است(سوره ی نسا آیه ی 43)
توضیح:
در این آیه قضای حاجت (مدفوع کردن) با لمس کردن زنان در یک رده آمده است و این لمس کردن ربطی به عمل جنسی ندارد زیرا قبل از آن جنابت ذکر شده و مقصود فقط همان بازی با زنان است که با قضای حاجت در یک رده قرار داده شده است.چیزی هم در مورد زنانی که مرد را لمس کرده اند گفته نشده است چون مردان پاک هستند و لمس آنها موجب تیمم و یا وضوی دوباره نمی شود
البته در طول تاریخ مفسران بزرگی در توجیه کل سوره ی نسا گفته اند که این آیات می تواند از القایات شیطان باشد که این خود افترایی است به مراتب بد تر از همین آیات
بهتره یه دقتی تو آیه بندازید
در قسمت اول میگه :
در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می گویید و (نیز) در حال جنابت(وارد نماز نشوید) مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید
تو این قسمت میگه در حال جنابت نماز نخونید تا غسل کنید. مگر اینکه راهگذا(مسافر) باشید.این یه حکمه.
در قسمت دوم هم میگه
اگر بیمارید یا د سفر یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا زنان را لمس کرده اید و آب نیافتید پس بر خاکی پاک تیمم کنید
که این قسمت یه حکم دیگه اول برا کسی که آب براش ضرر داره(مریض) بعد برا کسانی که مسافرن یا از قضای حاجت میان یا با زنان آمیزش جنسی داشتن اما آب پیدا نکردن. میگه که میتونید تیمم کنید.
اینکه دراین قسمت منظورش آمیزش جنسی هست قطعیه.چون قسمت اول قید مسافر بودن برای دلیلی بر غسل نکردن اورده و مسافرا رو جدا کرده. بعد تو قسمت دوم میگه اگه با زنان آمیزش کردید( در حال جنابت) آب پپیدا نکردید تیمم کنید.
در مورد لمس هم باید بهتون بگم سراسر قران از نظر بلاغت بسیار قویست.و دراینجا لمس کردن رو به زیبایی به جای آمیزش جنسی به کار برده.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
آها یه چیزی رو یادم رفت بگم.
اینکه میگید: در این آیه قضای حاجت (مدفوع کردن) با لمس کردن زنان در یک رده آمده است
در این جمله سه بار از کلمه "او" به معنی یا استفاده شده. اگه اینجوری باشه که شما میگید پس مسافر بودن رو هم با قضای حاجت یکی کرده. و ازاون طرف هم مریض بودن رو با مسافر بودن در یک رده قرار داده.
و یه چیز دیگه اینکه کلمه " غائط" بر خلاف مفهومیست که امروزه به کار میره و در اصل به معنى زمين گودى است كه انسان را از انظار دور مى دارد و افـراد بـيـابـان گرد و مسافر در آن زمان براى ((قضاى حاجت )) آنجا مى رفتند، تا از ديدگاه مردم دور باشند. بنابر اين معنى جمله چنين مى شود: ((اگر يكى از شما از مكان گودى آمده باشد...)) كه روى هم رفته كنايه از قضاى حاجت است و این هم عفت بیان رو در قران میرسونه
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادر ها بهترين مفسر براي فرزنداني هستند كه تازه زبان گشوده اند چون به غير از مادر كسي حرف فرزندان تازه زبان باز كرده را نميفهمد .
اصولا زماني در بيان موضوعي به مفسر نياز ميشود كه اصل كلام ناقص و نا رسا باشد اگر قران چنين است پس بايد به تفاسير رجوع كرد در غير اينصورت يعني اگر قران شيوا و بليغ است بايد تفسير مفسران قران را به زباله دان تاريخ ريخت.
این تفسیر یک ایراد دیگر هم دارد و آن تکرار یک حکم در یک ایه است.اگر منظور از لمس کردن به گفته ی شما همان امیزش است این مفهوم در قسمت اول بیان شده و نظر زیبا شناختی بیان مجدد آن با ایراد مواجه است و خلاف اصول بلاغتی است که نام بردید
 

Similar threads

بالا