پاسخ به سئوالات تاريخي

آريائي

عضو جدید
دوستان و عزيزان درود
اين جستار به منظور پاسخ گوئي به سئوالات تاريخي دوستان عزيز ايجاد گرديده لطفا هر گونه سئوال در خصوص تاريخ ايران عزيز
آثار باستاني
و......
را در اين جستار مطرح بفرمائيد تا با كمك دوستان پاسخ مناسب داده شده و به اطلاعات هم بيفزائيم/
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز.
در مورد (به تیس) سردار ایرانی که همراه با آریوبرزن با اسکندر گجستک جنگیدند اطلاعاتی میخواستم...
هزاران سپاس:gol:
 

آريائي

عضو جدید
بهتیس قهرمان دژ غزه

بهتیس قهرمان دژ غزه

ستاره خانم درود:gol:
در خصوص سئوال شما...
چند منبع در دسترس را قرار مي دهم در صورتي كه دوستان مطالب ديگري داشته باشند لطفا اضافه كنند.
.............................................
سوريه فلسطين تسليم شد* بجز غزه كه بدست باتيس دژبندي شده بود، و پادگاني از مزدوران عرب داشت،زيرا غزه در اين زمان پايان خط دريائي داد و ستد ادويه از راه پتراي نبطي بود. خود شهر غزه دو ميل و نيم از دريا فاصله داشت و شن ژرفي آن را از كرانه جدا مي كرد، آن شهري بزرگ با ديوارهاي استوار كنار كوه بلندي بود كه ويرانه هاي پيشينيان كهن تري را مي پوشانيد.
نخست اسكندر فرمان داد تا ديواري در برابر ديوار طرف جنوبي شهر بسازند،پس از آنكه زخمي شد،او ديوارسازي گرداگرد شهر را به انجام رسانيد، و آن ديوار يك چهارم ميل پهنا و دويست و پنجاه پا بلندي داشت. ماشين ها و تونل هايي كه براي دفاع به كار مي رفت كاري از پيش نبرد، سرانجام از ديوارها بالا رفتند و دروازه ها را گشودند پادگان از جنگ دست برنداشت و سربازان در پاسگاه خود همه مردند با وحشيگري معمول(اسكندر-م) زن ها و بچه هائي را كه گرفتار شده بودند به بردگي فروخته شدند.

*توضيح نويسنده:
داستان ديدن كردار كردن اسكندر از اورشليم و گرامي داشتن مهين پريستار يدوع(Joseph.Ant.xi.322ff.) تاريخي نيست

منبع: تاريخ شاهنشاهي هخامنشي
ا.ت.اومستد دانشگاه شيكاگو
ترجمه: دكتر محمد مقدم
انتشارات اميركبير ص703
................................................................
لغت نامه دهخدا
باتیس . (اِخ ) به تیس . نام کوتوال غزه (قلعه ای بکنار دریای مغرب بمسافت 150 میل در جنوب صور) هنگام محاصره ٔ نیروی اسکندر که نسبت بشاه خود بسیار صادق و باوفا بود و با ساخلو کمی خندق ها و استحکامات وسیع را حفظ کرد. (ایران باستان ج 2 ص 1347).
.......................
باعث تعجب اينه كه لغت نامه دهخدا ظاهرا فيل**** شده چون با آي پي بازش كردم
 
آخرین ویرایش:

آريائي

عضو جدید
بهتیس قهرمان دژ غزه

بهتیس قهرمان دژ غزه

اينم نتيجه يه جستجوي اينترنتي كه البته از يه وبلاگ مي باشد و چون متاسفانه منبعي درج نكرده بود نتوانستم صحت آن را بررسي كنم "اما خب خيلي حماسي نوشته"::gol:
بهتیس قهرمان دژ غزه " يا همان باتيس"
بهتيس يكي از سرداران بزرگ ايراني است كه در جنگ با اسكندر مقدوني . حماسه دژ غزه را افريد و خود را در صف پوران نيك اين خاك اهورايي جاي داد.
پس شكست ايران از اسكندر .سپاه مقدونيه به قصد تصرف شهر غزه كه در كنار درياي مديترانه بود رهسپار شدند‌‌‍(چون ايراني ه در نبرد هاي گرانيك 334 ق.م و ايسوس 333‍) شكست خورده بودند .
همان طور كه ميدانيد غزه در حال حاضر يكي از شهرهاي فلسطين است واين كشور نيز يكي از ايا لات ايران ان سامان بودو بهتيس نيز فرمانده دژ نظامي شهر غزه بود
ايران با وجود سپاه اندك در برابر سپاه بي شمار اسكندر جانانه از دژ دفاع كردند و تحت فرماندهي به تيس
در حدود 2 ماه سپاه اسكندر را پشت دژ نگاه داشتند. و اينكه طي اين دو ماه 2 بار جان اسكندر به خطر افتاد
و سپاه او تلفات فراوان دادند. پس از فتح غزه با توجه به اينكه 2 بار جان او در جريان محاصره 2 ماه به خطر ا فتاد او براي ادامه جنگ با ايران ناچار شد ‍امين تاس را به مقدونيه فرستد تا نيروي تازه بياورد.
در جنگ غزه اسكندر و به تيس شخصا در صفوف جنگ بودند و با اينكه سپاهيان سردار ايراني زخم هاي بسيار داشتند. حاضر به تسليم دژ نبود.
اما سر انجام بدليل خون بسيار و زخم هاي شديد سرانجام بيهوش شد و با همين حال به دست دشمن افتاد.
و بدين صورت به اسارت دشمن در امد .در زمان اسارت نيز حاضر به كرنش نسبت به اسكندر نشد و خشم او را بر انگيخت .او نيز در عوض دستور داد تا پاشنه هاي پاي او را سوراخ كرده و تسمه هاي چرمي را از ان بگذرانند. و تسمه را به ارابه بستند و او را به دور غزه گردانند تا او جان باخت .
پس از اين عمل دلخراش مرگ به تيس ‍332 ق م اسكندر كه احساس مي كرد اين عمل نا جوانمردانه سردانش را ناراحت كرده است در تبرئه خود گفت:
‍(من از دودمان اشيل هستم .و او نيز با هكتور چنين كرد)


منبع
 
آخرین ویرایش:

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون آریایی عزیز...مطلبتون خیلی خوب بود...
من این اسمو تو کتاب اگر یک روز تو را میدیدم هوشنگ یحیی ابادی دیدم...قبلش نمیشناختمش...هزاران سپاس:gol::gol::gol:
 

آريائي

عضو جدید
بتيس قهرمان دژ غزه

بتيس قهرمان دژ غزه

ستاره خانم اينم شرحي ديگر از بتيس سردار نامي ايران از كتاب تاريخ ايران باستان

به نقل از فرهنگ لغت دهخدا:
بتیس . [ ب ِ ] (اِخ ) ۞ نام نگهبان شهر غزه از طرف داریوش سوم پادشاه ایران که در برابر اسکندر مقدونی مقاومت شدید کرد. غزه قلعه ای بود در کنار دریای مغرب به مسافت 10 میل در جنوب صور، آریان گوید: دژبان این قلعه در این وقت (زمان حمله ٔ اسکندر 332 ق .م .) خواجه ای بود بتیس ۞ نام . این شخص نسبت بشاه خود بسیار صادق و باوفا بود و با نگهبانان ، خندق ها و استحکامات وسیع را حفظ میکرد... در این جنگ اسکندر جوشن خود را پوشید و به صفوف اول شتافت و مشغول جنگ شد. در این موقع عربی که یکی از سپاهیان غزه بود شمشیر خود را در پشت پنهان کرد و چنین وانمود که از قلعه فرار کرده است و میخواهدبه اسکندر پناهنده شود و همینکه به اسکندر نزدیک شدبه زانو درآمد. اسکندر به او گفت بلند شو و در صف سپاهیان من درآی ، ولی او در این حال با تردستی شمشیر را به دست گرفت و خواست ضربتی به سر اسکندر وارد آورد، اسکندر سر خود را عقب برد و ضربت را رد کرد و با شمشیر دست عرب را انداخت ... در این گیرودار تیری از طرف نگهبانان شهر به جوشن اسکندر آمد که آن را درید و به شانه ٔ او فرونشست . طبیب اسکندر فوراً حاضر شد وتیر را از گوشت بیرون کشید، و خون فوران کرد زیرا تیر به عمق نشسته بود. خون اسکندر جاری شد و بر اثر این حال اسکندر از پای درآمد و نزدیکانش او را در آغوش کشیدند و به اردو بردند. بتیس دژبان غزه چون احوال اسکندر را چنین دید پنداشت که او کشته شده است ، به شهر درآمد و مژده فتح را منتشر ساخت ، اسکندر منتظر التیام زخم خود نشد و امر به تسخیر قلعه داد و با زدن نقب بالاخره شهر گشوده شد. بتیس با نهایت دلاوری و شجاعت جنگ کرد و با وجود اینکه زخمهای زیاد برداشته بود دست از جدال نکشید ولی از کثرت زخمها و خونی که ازاو میرفت بی حال شد و به دست دشمن افتاد. اسیر را نزد اسکندر بردند و او در حالی که از شادی در پوست نمی گنجید به کوتوال دلیر چنین گفت : «بتیس » تو چنان نخواهی مرد که میخواستی ، و باید حاضر شوی آنچه را که برای رنج و تعب اسیری میتوانند اختراع کنند تحمل کنی » کوتوال شیردل در اسکندر خیره نگریست و ساکت ماند و اسکندر در این حال رو به مقدونیها کرد و گفت : ببینید این مرد چقدر لجوج است ، آیا زانو بزمین زده یا کلمه ای که دلالت بر اطاعت کند گفته است ؟ اما من بخاموشی او خاتمه خواهم داد و اگر نتوانم بهیچ وسیله او را بحرف آورم ، لااقل ناله هایش خاموشی او را قطع خواهد کرد.
چون بتیس به تهدیدات اسکندر وقعی ننهاد و باز خاموش ماند، اسکندر حکم کرد پاشنه های پای او را سوراخ کردند و تسمه ای از چرم ازین سوراخها گذرانیدند، بعد رشته ها را به ارابه ای ، و ارابه را به اسبهائی بستند و دور شهر کشیدند تا بتیس جان داد.

منبع:از ایران باستان ص 1351
 
بالا