به نام خدا
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز
به لطف یکی از دوستان در تالار، مجبور شدم راجع به موضوعی تحقیق کنم... در حال وبگردی بودم که با ”پایگاه شناخت رهبری" آشنا شدم، در این سایت به مطلبی برخوردم که راجع به دکتر شهید (مهدی) ادواردو آنیلی بود... من تا اون زمان راجع به این شهید حتی یک کلمه هم نخونده و نشنیده بودم... ولی مطمئنا آشنایی با زندگی و سرگذشت شهید آنیلی یکی از بهترین اتفاقهای زندگی من بوده و هست... دیدم در تالار راجع به زندگی شهید ادواردو آنیلی مطلبی وجود نداره، این بود که تصمیم گرفتم از ایشون هم یاد کنم. ان شاء الله که خدا قبول کنه...
البته این مطلب با همفکری و همکاری چند دوست در تالار فراهم اومده، حالا ازشون نامی نمیبرم شاید راضی نباشند... خدا خیرشون بده... واقعا ممنونم دوستان.
نیویورك، منزل سناتور آنیلی، 6 ژوئن 1954
اولین فرزند خانواده مطرح و صاحب نفوذ آنیلی متولد میشود. آنها برای او اسم ادواردو را انتخاب میكنند. پدرش سناتور جیووانی آنیلی یك مسیحی كاتولیك و مادرش پرنسس مارلا كاراچولو، یهودی بود. خانواده آنیلی كه از آنان بهعنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام برده میشود، ثروتمندترین و پرنفوذترین خانواده ایتالیا هستند كه هفت كارخانه اتومبیل سازی، چندین بانك خصوصی، باشگاه ورزشی یوونتوس و... بخشی از سرمایه عظیم آنان است.
رم، لندن، نیویورك
ادواردو تحصیلات ابتدایی و مقدماتی خود را در ایتالیا گذراند و پس از آن به كالج آتلانتیك در انگلستان عزیمت كرد. بعد از آن هم برای ادامه تحصیلات به ایالات متحده رفت. با این كه زمینه خانوادگی برای او اقتضا میكرد تا در رشتههای مهندسی یا اقتصاد ادامه تحصیل دهد، اما ادواردو گمشدهای داشت كه باید آن را در جایی دیگری میجست. به همین خاطر، رشته ادیان را برگزید و مطالعات خود را به شناخت ادیان مختلف اختصاص داد.

كتابخانه دانشگاه پرینستون، 1974
در یكی از روزهای دوران دانشجوییاش در آمریكا هنگامی كه در كتابخانه قدم میزد، با كتاب تازهای مواجه شد؛The Holy Quran. آن را برداشت و مقداری از آن را مطالعه كرد. احساس عجیبی به او دست داد. او آن لحظه نمیدانست كه این كتاب آیندهاش را بهكلی دگرگون خواهد کرد. از آن جاییكه پدرش كاتولیك و مادرش یهودی بودند، زمینه حقیقتجویی و تفحص در مورد ادیان و مكاتب در وی ایجاد شده بود.
مركز اسلامی نیویورك، 1974
بعد از مطالعه بخشهای زیادی از قرآن، فهمید گمشده خود را در جملات نورانی آن یافته است. در حالی که 20 سال سن داشت، به مركز اسلامی نیویورك مراجعه و اعلام كرد كه میخواهد مسلمان شود. همان جا هم شهادتین را بر زبان جاری کرد و آنان هم نام هشام عزیز را برای وی انتخاب كردند.
رم، سفارت جمهوری اسلامی ایران، 1980
ادواردو شبكههای تلویزیونی ایتالیا را بالا پایین میكرد كه برنامهای به چشمش جالب آمد؛ مناظرهای بین نمایندگانی از ایران، عراق، آمریكا و ایتالیا كه در آن محمدحسن قدیری ابیانه - رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا- سخنش را با نام خداوند قویتر از ناوهای آمریكا شروع كرده بود. تا انتهای مناظره را با دقت و علاقه تماشا كرد. خیلی خوشحال بود كه در تلویزیون ایتالیا سخنی از خدای قدرتمند شنیده است. چند روز بعد با موتورگازی دربان منزلشان به سفارت ایران در رم رفت. چون یكشنبه بود و روز تعطیل، با در بسته سفارت مواجه شد اما آنقدر اصرار كرد كه عاقبت قدیری ابیانه شخصا به استقبالش رفت و از همینجا باب آشنایی بیشتر او با ایران و انقلاب اسلامی فراهم شد.
دکتر قدیری ابیانه در این باره می گوید: يك هفته بعد از پخش مناظره ادواردو آمد منزل ما، با يك موتورسيكلت گازي دست دوم، بدون اينكه خودش را معرفي كند؛ به نگهبان در منزل ما كه ايتاليايي بود، گفته بود ميخواهم آقاي "قديري " را ببينم. در آن زمان من خيلي مشغله داشتم. براي همين گفتم به او بگوييد فردا به سفارت بيايد تا با هم صحبت كنيم. ولي چون ممكن بود در آنجا او را بشناسند، نميخواست به آنجا بيايد. بنابراين پيغام داد به قديري بگوييد خداوند هر در بستهاي را ميگشايد و من به محض گرفتن اين پيغام گفتم، او را به داخل راهنمايي كنيد. به استقبالش رفتم. او جوان قدبلندي بود. خواستم خودش را معرفي كند. گفت من ادواردو آنيلي هستم. من بدون آنكه انتظار جواب مثبتي داشته باشم، پرسيدم شما با آن خانواده معروف آنيلي نسبتي داريد؟ گفت بلي، من پسرش هستم. گفتم تو اگر واقعا پسر آنيلي هستي پس چرا با اين موتور دست دوم آمدهاي؟ گفت اين مال نگهبانمان است و من با اين آمدهام تا شناخته نشوم. من مصاحبه شما را ديدم و مسلمان هستم. گفتم چه زمان مسلمان شدي؟ گفت چهار سال قبل. شرح مسلمان شدنش را گفت. ميخواست كه با هم دوست باشيم. از آن به بعد هر وقت كه به شهر رم ميآمد - منزلش در شهر تورينو بود - به من هم سر ميزد. بعد از چند جلسه كه با هم بوديم، شيعه شد. وقتي برايش راجع به تشيع توضيح دادم، خوشش آمد. بعد از شيعه شدن و ذكر شهادتين در نزد آقاي فخرالدين حجازي، نام او را "مهدي " گذاشتيم.
تهران، جماران، بیت امام خمینی (ره)،6 فروردین 1360
ادواردو كه بهشدت به انقلاب اسلامی ایران علاقهمند شده، در اولین سفرش فرصت پیدا میكند تا به اتفاق فخرالدین حجازی به دیدار امام خمینی برود. در همین دیدار است كه حضرت امام (رحمتالله علیه) در حضور آیتالله خامنهای، حاج سیداحمد آقا و آیتالله هاشمی رفسنجانی پیشانی ادواردو را میبوسند.
زمین چمن دانشگاه تهران، صف اول نماز جمعه، 7 فروردین 1360
ادواردو پس از دیدار با امام، این بار به نماز جمعه تهران میرود تا در صف اول به امامت آیتالله خامنهای نماز بخواند. تصاویری از آن نماز كه بعدها با تلاش بسیار از آرشیو بیرون كشیده شد، خیلی كمك كرد كه اثبات كند ادواردو مسلمان و شیعه بوده است.


تورینو، ویلای بزرگ آنیلیها، دهه 80 میلادی
در ابتدای مسلمان شدن ادواردو، خانوادهاش تصور میكردند كه این اقدام وی، حاصل شور و نشاط جوانی است و پس از مدتی به حال سابق برمیگردد؛ اما با گذشت زمان، ادواردو بر ایمان و عقیده خود پافشاری بیشتری میكند و برای اعتلای اسلام و انقلاب اسلامی از هیچ كوششی دریغ نكرده، حتی خانواده خود را نیز به اسلام دعوت میكند. او امام خمینی را بهعنوان مرجع خود پذیرفته و از حكم اعدام سلمان رشدی دفاع میكند. با تلاش فراوان او، فیلم مستندی درباره اسلام تهیه میشود كه از شبكه اول ایتالیا به پخش میرسد و... همه این اقدامات باعث میشود كه روز به روز سختگیری و فشار خانواده بر وی بیشتر شده و كمكم ویلای مجلل آنیلیها، به زندانی مخوف برای او تبدیل شود كه حتی اجازه تردد عادی و خروج بدون اجازه را هم ندارد.
رم، شورای رهبری فیات، اواخر دهه 80
شورای رهبری فیات جلسهای برای انتخاب جانشین سناتور آنیلی تشكیل داده است تا مدیر پس از مرگ او مشخص شود. در آن جلسه اكثریت اعضا، ادواردو را به دلیل عقاید مذهبی، برای تصدی این سمت نامناسب تشخیص دادند. اما به هر ترتیب او وارث اصلی و قانونی بود و برای كنار گذاشتن و حذف او از این ثروت عظیم، باید بهانههایی تراشیده میشد تا میتوانستند توجیهی برای افكار عمومی داشته باشند.
كنیا، سواحل مالیندی، اكتبر 1990
ادواردو به جرم حمل 300 گرم هروئین در این شهر ساحلی قاره آفریقا دستگیر میشود. خبر بهسرعت در رسانههای ایتالیا و خارج از آن منتشر میشود كه فرزند ارشد جیووانی آنیلی به جرم حمل مواد دستگیر شد. همین كافی است تا زمینهها برای كنار گذاشتن او مساعدتر شود. اگرچه خبر اندكی بعد تكذیب شود.
سوئیس، بیمارستان روانی، اوایل دهه 90
مسلمان شدن ادواردو و احتمال اعتیاد او بهانههای مناسبی بود تا خانواده ادعا كنند او بیماری روحی و روانی دارد و باید تحت درمان باشد. لذا او را در یك بیمارستان روانی در مرزهای سوئیس بستری كردند؛ بیمارستانی كه همه پزشكان و پرستاران آن، یهودی بودند. در آن بیمارستان وی احساس عدم امنیت میكرد و در این باره به یكی از دوستان صمیمیاش گفته بود: «صهیونیستها مرا خواهند كشت و اجازه نمیدهند كه این ثروت به یك مسلمان برسد.»
رم، شورای رهبری فیات، 1997
«جیووانی اومبرتو» پسر عموی مسیحی ادواردو كه به جای او به عنوان وارث آنیلیها انتخاب شده بود و ادورادو هم از انتخابش راضی بود، بر اثر سرطان ناشناختهای درگذشت. شورای رهبری فیات تشكیل جلسه داد و بلافاصله « جان لاپو الكان»خواهرزاده یهودی ادواردو را به جانشینی برگزید. این اقدام ادواردو را بسیار ناراحت كرد و ضمن ابراز مخالفت، اجازه نداد نام خانوادگی «آنیلی» را بر خواهرزاده یهودیش بگذارند. این بهترین نشانه بود بر پیشبینیای كه ادواردو از نقشه صهیونیستها برای تصاحب اموال خاندانش داشت.

بزرگراه تورینو - ساوونا، پل رومانو، 15 نوامبر 2000
ادواردو برای انجام كارهای روزمره از منزل خارج شد. قبل از بیرون رفتن به آشپز خانواده، سفارش غذای مورد علاقهاش را داد؛ غذایی كه از گوشت حلال تهیه شده باشد. اما ساعتی بعد پیكر بیجان او در حاشیه رودخانه زیر پل بزرگ رومانو پیدا شد؛ در حالیكه خودروی او هم روی پل رها شده بود. در همان روز هم با اصرار اطرافیان بدون كالبدشكافی در مقبره خانوادگی آنیلی بهعنوان یك مسیحی به خاك سپرده شد. همان روز رسانههای ایتالیا و از جمله روزنامههای پرتیراژ پدرش اعلام كردند كه ادواردو خودكشی كرده است؛ چراكه او مدتها بود كه معتاد و منزوی شده بود. علیالظاهر پرونده ادواردو بسته میشود اما این آغازی بر یك پایان است.
دکتر قدیری ابیانه می گوید:
من به ادواردو گفته بودم كه اينها نميگذارند ثروت خانوادهات به دست تو برسد و بلايي سرت خواهند آورد؛ چراكه يهوديهايي مثل شوهرخواهرش، براي بهدست آوردن آن ثروت نقشه كشيده بودند. خودش هم ميگفت كه ميدانم اين كار را با من خواهند كرد؛ منتها نخواهند گفت كه به قتل رسيده، بلكه آن را يك حادثه تصادفي يا خودكشي يا بيماري اعلام ميكنند. يكي از كارهايي كه خانواده با او كردند اين بود كه او را به يك مركز رواني بردند در شمال ايتاليا (در مرز سوئيس) كه ويژه فوقالعاده ثروتمندها بود و تمام اعضاي آن مركز هم صهيونيست بودند. او خودش تعريف ميكرد كه تنها نگراني من اين بود كه توانايي مغزي من را از بين ببرند و به اين ترتيب بهدليل نداشتن سلامت عقلي، طبق قانون اموال خانوادهام بهدست من نرسد. او ميگفت قبلا ديدهام كه چنين كاري را با فرد ديگري كردهاند؛ بنابراين از آنجا فرار كرد. البته معتقد بود تا زمانيكه پدرش زنده است، او مانع انجام سوءقصد به جان وي خواهد شد. او را زماني به قتل رساندند كه اخبار بيماري بحراني پدرش در اوج بود و نگران اين بودند كه اگر پدرش فوت كند، كنترل موضوع از دستشان خارج شود و براي همين او را زودتر كشتند. كسي كه آشپز ادواردو بود، ميگويد صبح روزي كه او به قتل رسيد، به وي حتي سفارش نوع غذاي ناهارش را داده بود. اينجا اين نكته وجود دارد كه كسي كه قصد خودكشي داشته باشد، سفارش غذا براي دو يا سه ساعت بعدش را نميدهد و البته دلايل ديگري هم براي اثبات عدم خودكشي او وجود دارد كه قابل بررسي است. برخي اسناد آن در مستند ايراني كه ساخته شد، آمده است.
یک خاطره از زبان دکتر قدیری ابیانه درباره شهید آنیلی:
شهید آنیلی طی سفری که به ایران داشتند، به مشهد، براي زيارت امامرضا رفت. وقتي يكي از دوستان او را به يك شهربازي كه بهتازگي در آنجا ساخته شده بود برد، ادواردو به او گفت كه مراقب باشيد كه مشهد جنبه مذهبي خودش را حفظ كند؛ چراكه لاييكها براي آنكه جنبه مذهبي شهرهاي مذهبي را بگيرند، مراكز تفريحي متعددي در آنجا ساختند؛ بهطوري كه در اذهان جنبه تفريحي اين شهرها برجستهتر از جنبه مذهبي آن شد. مراقب باشيد مشهد هم دچار اين بحران نشود. در آنجا بهشدت تحت تأثير زيارت قرار گرفته بود و ميگفت كه من وجود امام رضا را حس ميكردم. وقتي از او پرسيدم از امام رضا چهچيزي خواستي؟ گفت: خواستم كه از خدا بخواهد كه قلب پدرم را نسبت به من مهربان كند.
سخن پایانی از زبان دکتر قدیری ابیانه:
خيليها از من ميپرسند ادواردو در اسلام چه ديده بود كه مسلمان شد؟ من به شما ميگويم اگر كسي اسلام را بشناسد و مسلمان نشود، امري عجيب است.
در مكزيك من به شيوه خودم سخنراني ميكردم؛ چون مسيحيت و پس ذهن آنها را ميدانم و ميشناسم. نبود جلسهاي كه ما در مورد اسلام صحبت كنيم و در آن جلسه كسي مسلمان نشود. آنقدر خرافات در مسيحيت و يهوديت آمده كه اگر يك نفر اسلام را بشناسد، عجيب است مسلمان نشود. معتقدم اگر ما اسلام را آنطور كه واقعا هست به مردم جهان نشان دهيم، شاهد گرايش فوجفوج مردم به اسلام خواهيم بود. چرا قرآنسوزي را پيشنهاد ميدهند؟ براي اينكه در مقابل منطق قرآن كم ميآورند. در مسيحيت آموزهها به مردم بر اساس فكر و تفكر آموخته نميشود و ميگويد بدون تفكر و ترديد بپذير و الا گناه كردهاي.
توصيهام به خوانندگان اين است كه خوشبختي را در ثروت و موقعيت اجتماعي و شهرت و اين چيزها دنبال نكنند؛ اينها سرابي بيش نيست. قدر ايمان خودشان و مملكت و نظام اسلامي خودشان را بدانند و در مسير اسلام حركت كنند.
ممنونم از شما بابت توجه تون... واقعا نمیشه درباره شهید آنیلی به این اختصار سخن گفت... باید مفصل تر و بهتر از تفکرات ایشون صحبت شه تا فیض کامل برد... پس دوستان خوبم، اگه مطالبی دارید ازتون تقاضا میکنم که ارسال کنید تا همه بتونیم بهره واقعی رو ببریم...
درضمن یک مستند از سرگذشت شهید آنیلی ساخته شده ولی متاسفانه من ندیدمش... اگه دوستان جایی رو سراغ دارید که میشه تهیه یا دانلود کرد معرفی کنید... بازم ممنون... در پناه حق