ویلیام شکسپیر

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
غزل شماره3

غزل شماره3

خداحافظ تو خيلي عزيزتر و گران تر از آني كه از آنمن باشي و به احتمال قوي تو قدر و قيمت خود را مي داني .امتياز و سند ارزش تو به توحق مي دهد خود را آزاد كني سند و همه سهامي كه در تو دارم منقضي مي گردد پس چگونهترا نگه دارم مگر با عطاي خود تو و براي آن همه دولت و ثروت حق و شايستگي منكجاست؟در من دليل و موجبي براي ذريافت چنين هديه اي عالي و زيبا نيست بنابراينامتياز و انحصار من دوباره به تو برگردانيده مي شود .تو خودت را به من دادي در وقتيكه به ارزش خودت آگاه نبودي يا درباره من كه اين هديه را به او عطا كردي در اشتباهبودي پس عطاي بزرگ تو كه بر اشتباه و سوء تفاهم بنا شده حالا كه تو تشخيص و قضاوتبهتري پيدا كرده اي دوباره به خانه خود برمي گردد.بنابراين من تو را داشتم مثل خوابو خيالي كه آدمي را مي نوازدو مي فريبد.در خواب سلطانم در بيداري هيچ چنين نيست.
Farewell! thou art too dear for my possessing,And like enough thou know's st thy estimate:The charter of thy worth gives thee releasing;My bonds in thee are all determinate .For how do I hold thee but by thy granting?And for that riches where is my deserving ?The cause of this fair gift in me is wanting,And so my patent back again is swerving.They self thou gavest , thy own worth then not knowing,or me to whom thou gavest it esle mistaking;so thy great gift ,upon misprison growing,
Comes home again ,on better judgement making.Thus have I had thee ,as a dream doth flatter ,In sleep a king, but waking no such matter.
 

samiyaran

عضو جدید
ياد ِ دوست

ياد ِ دوست

هر زمان كه از جور ِ روزگار
و رسوايي ِ ميان ِ مردمان
در گوشه ي تنهايي بر بينوايي ِ خود اشك مي ريزم،
و گوش ِ ناشنواي آسمان را با فريادهاي بي حاصل ِ خويش مي آزارم،

و بر خود مي نگرم و بر بخت ِ بد ِ خويش نفرين مي فرستم،
و آرزو مي كنم كه اي كاش چون آن ديگري بودم،
كه دلش از من اميدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بيشتر است.

و اي كاش هنر ِ اين يك
و شكوه و شوكت ِ آن ديگري از آن ِ من بود،

و در اين اوصاف چنان خود را محروم مي بينم
كه حتي از آنچه بيشترين نصيب را برده ام
كمترين خرسندي احساس نمي كنم.

اما در همين حال كه خود را چنين خوار و حقير مي بينم

از بخت ِ نيك، حالي به ياد ِ تو مي افتم،

و آنگاه روح ِ من
همچون چكاوك ِ سحر خيز
بامدادان از خاك ِ تيره اوج گرفته
و بر دروازه ي بهشت سرود مي خواند

و با ياد ِ عشق ِ تو
چنان دولتي به من دست مي دهد
كه شأن ِ سلطاني به چشمم خوار مي آيد
و از سوداي مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم.
 

DOZI

اخراجی موقت
ویلیام شکسپیر میگه :

زمانی که فکر می کنی تو 7 تا آسمون 1 ستاره هم نداری

یکی یه گوشه دنیا هست که واسه دیدنت لحظه شماری می کنه...
 

marybel

عضو جدید
ویلیام شکسپیر

واقعیت های جالب از زندگی ویلیام شکسپیر

زمانی که هرکدام از ما ممکن است احساس کنیم که در مورد زندگی و نحوه گذران آن توسط ویلیام شکسپیر معروف می دانیم، تازه متوجه می شویم که چه رمز و رازهایی در حول زندگی این شاعر و نمایشنامه نویس بزرگ وجود داشته است که ما از آن بی خبر هستیم. اطلاعات زیر نمونه ای از آنهاست.
- ویلیام شکسپیر هرگز هیچ کدام از نمایشنامه های خود را به چاپ نرساند و حتی آنها بعد از مرگش در 25 آوریل سال 1616 ، پیدا شدند. - دلیل اینکه هیچکس باور نمی کند که وی نمایشنامه های به این زیبایی نوشته این است که همه خانواده وی بی سواد بودند. - با وجود اینکه هزارها تصویر از ویلیام شکسپیر در جهان وجود دارد، هیچکسی دقیقا نمی داند که آیا وی شبیه عکس نقاشی خود است یا خیر و آیا این تصویر در زمان زنده بودن وی طراحی شده است یا نه؟ - کلیه فرزندان ویلیام شکسپیر مرده اند و هیچ مرجع زنده ای از گذشته وی وجود ندارد. - ویلیام شکسپیر اولین کسی بود که واژه (ترور) را اختراع کرد. - ویلیام شکسپیر اولین نمایشنامه خود را در 25 سالگی نوشت، با وجود اینکه هرگز به دانشگاه نرفته بود. -زمانی که بسیاری از مردم آگاهی های لازم را نداشتند شکسپیر نویسنده و کارگردان نمایشنامه های خود بود. -ویلیام شکسپیر اولین سرمایه داری بود که در سن 18 سالگی توانست سرمایه اولیه خود را 2 برابر کند. -در وصیت نامه شکسپیر تخت خانه خود را به همسرش و مابقی ثروت هنگفت خود را به اولین فرزندش سوزانا بخشید. - در کلیه نوشته های شکسپیر مبانی بحث بر انگیز مبارزه با تبعیض نژادی وجود دارد که از دید بسیاری از تماشاگران پنهان مانده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

sara12345

عضو جدید
به جای تاج گلی که بعد از مرگم سر قبرم می آوری
شاخه ای از همان را امروز به من بده


:gol:
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
آنچه از «شکسپیر» نمی‌دانستید

آنچه از «شکسپیر» نمی‌دانستید

خبرگزاری ایسنا: بیش از چهار قرن از زمان حیات شکسپیر می‌گذرد، اما شاهکارهای او همچنان بارها و بارها در دنیای هنرهای تصویری و نمایشی مورد اقتباس قرار می‌گیرند. بحث‌های جنجالی بسیاری حول محور زندگی این نویسنده‌ی بزرگ رنسانسی وجود دارد.


در هفته‌ای که گذشت، سراسر انگلیس و دیگر کشورهای جهان 450 سالگی «ویلیام شکسپیر»، شاعر و نمایشنامه‌نویس بزرگ تاریخ ادبیات انگلیس را جشن گرفتند. به همین بهانه نگاهی داریم به 10 نکته کمتر گفته‌شده از زندگی خالق نمایشنامه‌هایی چون «هملت»، «شب دوازدهم»، «مکبث» و «اتللو».

ما دو «شکسپیر» داشتیم

«ادموند»، برادر ویلیام شکسپیر هم که شش سال از وی کوچکتر بود و ‌هم به عنوان بازیگر در لندن کار می‌کرد، نتوانست مثل برادرش در این حرفه موفقیت کسب کند. ادموند در سن 27 سالگی درگذشت و مراسم ختم پرهزینه‌ای برای وی در کلیسای «سن ساویور» برگزار شد.



شکسپیر، شاعری ثروتمند

او که در حوزه‌های بازیگری، نمایشنامه‌نویسی و سرمایه‌داری کمپانی‌های تئاتر فعال بود، ‌در سن 33 سالگی مالک «نیو پِلِیس»، دومین عمارت بزرگ استراتفورد شد. طبق وصیت‌نامه‌ خالق «مکبث»، 300 پوند که تنها بخشی از سرمایه‌ی او بود به «جودیث» دختر دومش رسید. اگر این مبلغ را به پول امروزی تبدیل کنیم، حدود 50 هزار پوند می‌شود. این در حالی است که «توماس دکر» همکار نمایشنامه‌نویس شکسپیر تمام عمرش را به خاطر بدهکاری در مسیر بین این زندان و آن زندان سرگردان بود.

شکسپیر دست‌تنها نبود

در دورانی که این شخصیت بزرگ ادبی زندگی می‌کرد،‌ همکاری در نگارش نمایشنامه‌ها امری عادی تلقی می‌شد، تا جایی که گاه سه یا چهار نویسنده در نگارش متن یک اثر همکاری داشتند. گرچه شکسپیر به انفرادی کار کردن علاقه داشت،‌ بخش‌هایی از آثار روی متعلق به نویسنده‌ای دیگر است.

او «تیمون آتِنی» را با «توماس میدلتون» نوشت و «هنری هشتم» حاصل همکاری شکسپیر و «جان فلچر» است. علاوه بر این، گفته می‌شود بخش‌هایی از نمایشنامه ماندگار «مکبث» که به دیالوگ‌های جادوگرها مربوط می‌شود را هم میدلتون به نگارش درآورده است.

شکسپیر، بنیانگذار انگلیسیِ امروز

با این که دانشجویان ادبیات انگلیسی، زبان شکسپیر را ثقیل و شاعرانه‌ می‌دانند،‌ بخش وسیعی از زبان انگلیسی که در حال حاضر مورد استفاده قرار می‌گیرد را نویسنده‌ی «رام کردن زن سرکش» خلق کرده است. او اولین نویسنده‌ای بود که بعضی واژه‌ها را در زبان انگلیسی ابداع کرد. انگلیسی‌زبان‌ها کلماتی همچون radiance، bloodstained ،eyeball ،assassination و lackluster را به شکسپیر مدیون هستند. عباراتی چون «به درد سر افتادن‌»، «رسیدن روزهای خوب‌»، «سرما خوردن‌»، «شکستن یخ» و... را نیز این شاعر و نمایشنامه‌نویس شهیر وارد زبان انگلیسی کرده است.

غزلیات شکسپیر ریشه در زندگی وی ندارند

اطلاعات ما در این زمینه قطعیت 100 درصدی ندارد، اما می‌دانیم که سرودن مجموعه غزل در آن دوران بسیار مُد بوده است. «اسپنسر»، «سیدنی» و بسیاری از دیگر شعرای هم‌عصر شکسپیر در سرودن این‌گونه شعر دستی داشتند. غزل در دوره رنسانس نوعی نمایش مهارت‌های تکنیکی محسوب می‌شد و شعرا لزوما عاشق‌پیشه نبودند. ممکن است جوان زیبا و بانوی تاریک غزل‌های شکسپیر ریشه در واقعیت داشته باشند، اما به نظر می‌رسد بیشتر بُعد دراماتیک شخصیت او خالق این شخصیت‌ها و ماجراها بوده است.

دختر شکسپیر بی‌سواد بود!

ویلیام شکسپیر و «آن هاتوی» سه فرزند داشتند که تنها دو دخترشان به نام‌های «سوزانا» و «جودیث» زنده ماندند. سوزانا می‌توانست نامش را امضا کند، اما خواهر کوچک‌ترش کاملا بی‌سواد بود. سوادآموزی در آن دوران مهارتی مفید در زمینه‌ تجارت و کسب‌وکار به حساب می‌آمد که عمدتا در انحصار مردان بود. شکسپیر مرد زمانه‌ی خود بود و در آن روزگار، تحصیلات ارزشی برای زنان به شمار نمی‌رفت.

شکسپیر به آیندگان اهمیت نمی‌داد

حداقل در مورد نگه‌داری نمایشنامه‌هایش می‌توان چنین گفت که او اهمیتی به حفظ و چاپ آن‌ها نمی‌داد. هفت سال از مرگ شکسپیر گذشته بود که انجمن‌های هنرهای نمایشی اولین نسخه‌ چاپی نمایشنامه‌های او را منتشر کردند. شکسپیر در زمان حیاتش علاقه‌ای به جمع‌آوری و چاپ کارهایش نداشت و دلیل آن شاید این بود که وی نمایشنامه‌هایش را دارای ارزش ادبی نمی‌دانست. زمانی که «بن جانسون» نمایشنامه‌هایش را به چاپ رساند‌، مردم خندیدند و گفتند: چطور می‌توانی نمایشنامه‌هایی سطح پایین را آثارت بدانی؟

شکسپیر وارثی نداشت

«همنت» تنها پسر شکسپیر بود که در 11 سالگی درگذشت. «سوزانا» فرزندی نداشت و تمام بچه‌های «جودیث» در کودکی از دنیا رفتند. هیچ‌یک از سه برادر او ازدواج نکردند. نسل نویسنده‌ی صاحب‌نام انگلیسی با گذشت 25 سال از مرگ وی از بین رفت.

دویست سال انتقام از شکسپیر!

زمانی که پس از انقلاب سال 1660 سالن‌های تئاتر بازگشایی شدند، انگلیس‌ها هر بلایی خواستند بر سر آثار شکسپیر آوردند؛ نمایشنامه‌ها را به چند بخش تقسیم کردند‌، آن‌ها را به آثار موزیکال و پانتومیم تبدیل کردند و حتی عناصر تراژیک آن‌ها را حذف و اثر را با پایان‌بندی شاد خاتمه دادند. در سال 1681 ناوم تیت - نویسنده - «شاه لیر» را با ازدواج «کوردلیا» و «ادگار» به پایان رساند. قرن نوزدهم بود که خیال هواداران شکسپیر دوباره به آسودگی رسید.


برترین ها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بهتر است نتوانند شما را درک کنند و بمیرید ..!
تا اینکه
زندگی تان را به توضیح دادن بگذرانید ...



ویلیام شکسپیر




 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من
تو
را همچون خوابی در خاطر دارم

خوابی زیبا هنگامی که چون پادشاهی می خوابم
و
وقتی بیدار می شوم تو را در بر ندارم

( ویلیام شکسپیر )


 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در رابطه‌ی دونفره ، زمانی که دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند ، حتما یکی از آن‌ها همه‌ی حرف‌های دلش را نمی‌گوید .
« شکسپیر»
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگی کوتاه است ...

پس به زندگی‌ات عشق بورز ،

خوشحال باش و لبخند بزن ،

و فقط برای خودت زندگی کن !

زندگی این است ...

👤 ویلیام شکسپیر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
✔مهم نیست انسان،

برای کسی که دوستش دارد ،

غرورش را از دست بدهد ....

اما فاجعه است اگر به خاطر حفظ غرور،

کسی را که دوست دارد از دست بدهد...

👤شکسپیر
 
بالا