کریستن مستشرق نامدار دانمارکی در مقدمه ی کتاب خود می نویسد:
...از زمان های بسیار قدیم،ایرانیان جامعه دودمانی تشکیل داده بودند طایفه و کشور.قوم ایرانی خود را آریا می نامید و اصطلاح نژادی و جغرافیایی ایران از آن است. در ایران غربی اساس و قاعده ی دودمانی تا حدی در زیر قشری که از تمدن بابلی اخذ و اقتباس شده بود،پنهان بود.شاهنشاهی هخامنشیان دنباله ی سلطنت آشور و بابل و عیلام به شمار می رفت.روش سیاسی این سلسله، همان بود که پادشاهان بابل و ماد داشتند و بعد در نتیجه ی کاردانی و کفایت و تدبیر سیاسی کورش و داریوش به کمال رسید.اما تشکیلات دودمانی معذلک از میان نرفته و در سرزمین ماد ها و نیز در پارس باقی بود. آثاری از آن در کتیبه ی مزار داریوش،در نقش رستم،پیداست که در آن داریوش خود را از حیث نسب،پسر ویشتاسب و از لحاظ دودمانی،هخامنشی و از جهت طایفه،پارسی و از حیث ملیت،آریایی می نامد.
ایران هخامنشی هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود.هرودوت به خطا است که امتیازات این دودمانها را اجرا شرکت آنها در قتل گومات(بردیای دورغی)می داند.
علاوه بر این حلقه،از بزرگان نسبی در شاهنشاهی هخامنشی، یک سلسله از گماردگان (گمارده،گماشته یعنی مقطع و تیودار) نیز وجود داشتند.مثلا در آسیای صغیر خاندانهای کهنی از امرا تحت ریاست و فرمان شاه سلطنت می کردند،ولی شهربانان در کار آنها نظارت موثری داشتند.کسانی هم که به دودمانهای بزرگ منسوب نبودند از پارسی و مادی و حتی یونانیان تبعید شده از وطن،ممکن بود بر اثر عطای شاهنشاه،صاحب اراضی و عنوان «امارت»شوند.روابط این تیولداران با شهربانان برای ما واضح نیست،همینقدر معلوم است که کمابیش امتیازاتی داشته اند،چنانکه می توانسته اند مالیات رعایای خویش را پس از وصل،به خود اختصاص دهد.
زندگی اجتماعی در عصر ودایی
«عصر ودایی عصری است که آریایی های ایرانی و هندی با هم می زیستند و یا تازه از هم جدا شده و هنوز آداب و رسوم یکدیگر را فراموش نکرده بودند. این عصر را نام کتاب ودا که قدیمی ترین کتب آریایی است عصر ودایی نامیده اند...آیین زندگی در عصر ودای بر اساس خانواده و عشیره و قبیله بود...خانواده هسته ی مرکزی تشکیلات اجتماعی آریایی بود که ریاست آن را پدر خانواده داشت که حامی و نگهبان اهل خانه خود بود و مادر بانوی خانواده شمرده می شد. پس از خانواده،عشیره یا گوترا قرار داشت و گوترا به معنی محل حفاظت گاوهاست وچون آریاها در شرایط شبانی زیست می کردند خانواده هایی که برای نگاهداری گاوهای مشترک داشتند گشتی نامیده می شودند.از اجتماع چند گشتی یک گرامه تشکیل می شد که معنی آن «مجموعه» است.و«ویسه» یا «ویس پارتی»می خواندند. مجموعه چند ویس را یک جانه یا قبیله بزرگ می خواندند و رئیس آن را «راجان» یعنی شاه می نامیدند»
یه عقیده شرق شناسان روسی:
پیش از فتوحات پارس سازمان اجتماعی قبیله های ایرانی بر پایه ی «جماعت عشیرتی» (ویس) قرار داشت که پیر عشیره در رأس آن بود.خانواده (که پدر رئیس آن بود)جزو جماعت عشیرتی شمرده می شود.دسته ای از جماعت های عشیرتی«زانتو» را تشکیل می دادند و قبیله رئیس و یا پیشوایی را شاخص می داده که در آن باره در اوستا،کتاب دین زرتشتی،آمده است. در این دوران بود که در داخل عشیره قشرهایی به وجود آمد و از میان دیگر اعضای عشیره که عامه ی مردم را تشکیل می دادند کاهنان و اعیان که قشر علیای آن شمرده می شدند،پدید آمدند.به اضافه شکی شکی نیست که بردگان نیز وجود داشتند ولی عده آنان اندک بود وبیشتر کارهای خانگی را انجام می دادند.
پس از آنکه در دوره ی هخامنشیان حوزه ی قدرت پارسان وسعت گرفت،وضع طبقات مختلف بیش از پیش مشخص گردید.
داریوش بزرگ چه در امر تمرکز و اتحاد کشور خویش و چه در مورد سازمان دادن آن،به قشرهای عالیه،به توانگران و اعیان و روحانیان و کاهنان متکی بود..در آن زمان روحانیان و کاهنان در جامعه از لحاظ سیاسی و اقتصادی نیروی بزرگی شمرده می شدند و داریوش به منظور جلب مساعدت ایشان،اقدامات فراوان برای حفظ مبانی رفاه و آسایش کاهنان به عمل آورد و املاک و عواید معابد را از ورشکستگی محفوظ می داشت ،مثلا یکی از ساتراپهای آسیای صغیر را توبیخ کرد که چرا از زارعینی که منتسب به رب النوع«آپولون» بوده اند،عوارض دریافت داشته وامر کرده است که اراضی شخصی او را شخم بزنند.گواهی «اودزاگورسنت»کاهن نیز درباره حمایتی که داریوش از وی و اموال معبدی که او اداره می کرده،نموده است در منابع موجود محفوظ مانده.پارسیان در دستگاه دولت و کشور وضع خاصی داشتند و خراج نمی پرداختند.در نظر پارسیان آزاد،حمل سلاح و یا اشتغال به کشاورزی و یا دامداری به یک اندازه موجب احترام و شرافتمندانه بود.در جامعه ی ایرانی کار اجباری بردگان وجود داشت و از آنان برای انجام امور گوناگون استفاده می کردند،مثلا پارسیان کار ساختمانی انجام نمی دادند..شاه که به لشکریان متکی بود...کار ساده و ناچیز کشاورزی را تحقیر نمی کرد و از آن رویگردان نبود.
اصول ملوک الطوایفی عهد هخامنشی و سازمان دودمانی آن،چنانچه خواهیم دید،در عصر اسکندر و سلوکیها و در عصر اشکانیان نیز محفوظ ماند و تغییر اساسی در آن پدید نیامد.در طی این دوره طولانی رؤسای خانواده ها،رئیس تیره و رؤسای تیره،رئیس قبیله را انتخاب می کردند.زندگی مردم از شبانی و زراعت تأمین می شد و با تکامل وسایل تولیدی همراه با گله داری و زراعت زندگی شهری نیز آغاز گردید و کم کم بر قدرت ونفوذ رؤسای قبایل افزوده گردید و قدرت پول جای قدرت خون را گرفت و وضع بی آلایش قدیم رو به فراموشی رفت.مطالعات گرانباری دکترگریشمن در دوره ما قبل تاریخ ایران در تپه سیلک معرف تکامل تدریجی زندگی مردم در نجد ایران است.به عقیده ی باستان شناس نامرده با هجوم اقوام خارجی در طرز زندگی بومی تغییرات شگرفی حاصل می شود.
استعمال متناوب آجر خام و سنگهای خشکی که با آنها دیوارها را می ساختند،فنون ساختمانی است که تاآن زمان در نجد ایران شناخته نبود؛فاتحان میبایست آن را از جای دیگر ..در طی مهاجرت به تدریج آموخته باشند.این طرز بنا کردن در زمینی مسطح، که روی آن باید قصر و اقامتگاه های نجبا ساخته شود،مستلزم گروهی کارگر،بنا،آجرچین،عمله و سنگ کن بود.بنابراین،امیر عده ای را استخدام می کرد که برای او،و بعضی نجبا مستلزم رکاب و نگهبانان خاص وی کار می کردند.
سپس دکتر گریشمن می گوید،در این جامعه،بموجب آثار و قبوری که از آنها به یادگار مانده،دو طبقه ی توانگر و فقیر زندگی می کردند.در قبور طبقه ثروتمندان زینت آلات سیمین با اسلحه و ابزار مختلف دیده می شود در حالی که در قبور طبقه ی دیگر تزیینات مختصر آهنی وجود دارد و حتی بعضی قبور،که شاید متعلق به سکنه ی بومی مغلوب بود، فاقد تخته سنگ و هرنوع آلات زینتی است.
در نتیجه مبارزه دایمی رؤسای قبایل جدید با یکدیگر و با امرای محلی،عده ای از امرا که مقام و موقعیت مهمتری به دست اوردند با بزرگان و ملتزمین خود به روستاییان حکومت می کردند واز آنها برای شکار کردن و صید ماهی و تربیت اغنام،مالیات می گرفتندو در زمین های اختصاصی امرا عده ای کارگر برده مشغول کار بودند.علاوه بر این،روستاییان مجبور بودند بر حسب دستور امرا،برای ایجاد جاده ها،قنوات ،پلها واستحکامات ،بیگاری کنند.در مواردی که مالیات و عوارض،مخارج روزافزون خود را تأمین می کردند.
جامعه به چندین طبقه تقسیم می شد:امیر،نجبا،آزاد مردان،مالک زمین و کسانی که چیزی نداشتند و درآخر بردگان.در این عهد از پیش نشانه هایی از ستیز ی آینده بین طبقات غیر مالک و روستاییان بر ضد نجبا دیده می شود.
وضع ایران در طی سالهای نخستین هزاره اول ق.م.می بایست بسیار شبیه به وضع یونان،آنچنان که«اومیروس»(هومر)شرح داده،باشد. در این در ساری امرا و بزرگان قرن نهم و هشتم ق.م.به نظر می رسد که غلامان و کنیزان(بردگان)و از همه انواع پیشه وران آزاد هم بودند ولی بسیاری بندرت از آنان استفاده می شود.مازاد عواید محدود را می فروختند و آنها را بدون شک در وهله ی اول عبارت بود از محصولات فلاحتی و تربیت اغنام بسیار.
همچنین آن زمان عهدی بود که ممالک کوچک شروع به توسعه نمودند و دانشمندان عموما معتقدند که روستاییان این عصر از آزادی در ایران استفاده ی بیشتر می کردند تا در بین النهرین با مصر.فلاحت تمایل به تقسیم املاک را به واحدهای کوچک تر و خرده مالکی که نشنه ی پیشرفت حقیقی در وضع موجود شرق قدیم در عهد مفرغ بود،نشان می دهد.
هنگامی که پارسیان قدم به خاک ایران گذاشتند با سازمان ملوک الطوایفی وسیعی که در ایران بود،روبرو گردیدند.آنها ضمن فراگیری بسیاری از مظاهر تمدن ایران در هنرهای خود را نیز به آنها آموختند.
مقارن تشکیل حکومت مادها،اهن بیش از پیش در فعالیتهای تولیدی به کار می رود،شهرها وسعت می یابد و صنوف و پیشه وران هر یک موقعیت خاص پیدا می کند.روی کاذآمدن حکومت هخامنشی و بسط قدرت فرمانروایان این سلسله در منطقه وسیعی از آسیای غربی،و ایجاد داههای امن در خشکی و دریا بیش از پیش وضع طبقات و حدود قدرت و اختیارات سیاسی و اقتصادی آنها را مشخص نمود.
در حماسه ی ملی ایران،که مطلقا ارزش تارخی ندارد،ضمن توصیف تاریخ افسانه ای «پیشدادیان»به وضع طبقات اشاره شده و بنا بر مندرجات آن«هوشنگ»پسر«کیومرث» از سنگ و فولاد آتش پدید آورد و «جسن سده» را به یادگار این کشف بزرگ بر قرار داشت و پسرش «طهمورث» دیوان را امنیت جانی داد؛بدان شرط که فن نوشتن را به او بیاموزند.
نبشتن مراو را بیاموختند دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی چه پارسی
در شاهنامه «جمشید»پادشاه بزرگی است که آلت جنگ و فن نوشتن و بافتن را اختراع کرد،طرز استفاده از حیوانات را به مردم آموخت و طبقات چهارگانه ی روحانی ونظامی ،فلاح،و پیشه ور را به وجود اورد.آقای علی پاشا صالح مترجم تاریخ ادبی ایران،توضیح می دهد که طبقات چهارگانه فوق را گروه نیساریان،گروه بسودی یا نسودی (کشاورزان) وگروه اهنوخوشی یا اهتوخوشی(دست ورزان و کارگران)نیز نوشته اند.
...از زمان های بسیار قدیم،ایرانیان جامعه دودمانی تشکیل داده بودند طایفه و کشور.قوم ایرانی خود را آریا می نامید و اصطلاح نژادی و جغرافیایی ایران از آن است. در ایران غربی اساس و قاعده ی دودمانی تا حدی در زیر قشری که از تمدن بابلی اخذ و اقتباس شده بود،پنهان بود.شاهنشاهی هخامنشیان دنباله ی سلطنت آشور و بابل و عیلام به شمار می رفت.روش سیاسی این سلسله، همان بود که پادشاهان بابل و ماد داشتند و بعد در نتیجه ی کاردانی و کفایت و تدبیر سیاسی کورش و داریوش به کمال رسید.اما تشکیلات دودمانی معذلک از میان نرفته و در سرزمین ماد ها و نیز در پارس باقی بود. آثاری از آن در کتیبه ی مزار داریوش،در نقش رستم،پیداست که در آن داریوش خود را از حیث نسب،پسر ویشتاسب و از لحاظ دودمانی،هخامنشی و از جهت طایفه،پارسی و از حیث ملیت،آریایی می نامد.
ایران هخامنشی هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود.هرودوت به خطا است که امتیازات این دودمانها را اجرا شرکت آنها در قتل گومات(بردیای دورغی)می داند.
علاوه بر این حلقه،از بزرگان نسبی در شاهنشاهی هخامنشی، یک سلسله از گماردگان (گمارده،گماشته یعنی مقطع و تیودار) نیز وجود داشتند.مثلا در آسیای صغیر خاندانهای کهنی از امرا تحت ریاست و فرمان شاه سلطنت می کردند،ولی شهربانان در کار آنها نظارت موثری داشتند.کسانی هم که به دودمانهای بزرگ منسوب نبودند از پارسی و مادی و حتی یونانیان تبعید شده از وطن،ممکن بود بر اثر عطای شاهنشاه،صاحب اراضی و عنوان «امارت»شوند.روابط این تیولداران با شهربانان برای ما واضح نیست،همینقدر معلوم است که کمابیش امتیازاتی داشته اند،چنانکه می توانسته اند مالیات رعایای خویش را پس از وصل،به خود اختصاص دهد.
زندگی اجتماعی در عصر ودایی
«عصر ودایی عصری است که آریایی های ایرانی و هندی با هم می زیستند و یا تازه از هم جدا شده و هنوز آداب و رسوم یکدیگر را فراموش نکرده بودند. این عصر را نام کتاب ودا که قدیمی ترین کتب آریایی است عصر ودایی نامیده اند...آیین زندگی در عصر ودای بر اساس خانواده و عشیره و قبیله بود...خانواده هسته ی مرکزی تشکیلات اجتماعی آریایی بود که ریاست آن را پدر خانواده داشت که حامی و نگهبان اهل خانه خود بود و مادر بانوی خانواده شمرده می شد. پس از خانواده،عشیره یا گوترا قرار داشت و گوترا به معنی محل حفاظت گاوهاست وچون آریاها در شرایط شبانی زیست می کردند خانواده هایی که برای نگاهداری گاوهای مشترک داشتند گشتی نامیده می شودند.از اجتماع چند گشتی یک گرامه تشکیل می شد که معنی آن «مجموعه» است.و«ویسه» یا «ویس پارتی»می خواندند. مجموعه چند ویس را یک جانه یا قبیله بزرگ می خواندند و رئیس آن را «راجان» یعنی شاه می نامیدند»
یه عقیده شرق شناسان روسی:
پیش از فتوحات پارس سازمان اجتماعی قبیله های ایرانی بر پایه ی «جماعت عشیرتی» (ویس) قرار داشت که پیر عشیره در رأس آن بود.خانواده (که پدر رئیس آن بود)جزو جماعت عشیرتی شمرده می شود.دسته ای از جماعت های عشیرتی«زانتو» را تشکیل می دادند و قبیله رئیس و یا پیشوایی را شاخص می داده که در آن باره در اوستا،کتاب دین زرتشتی،آمده است. در این دوران بود که در داخل عشیره قشرهایی به وجود آمد و از میان دیگر اعضای عشیره که عامه ی مردم را تشکیل می دادند کاهنان و اعیان که قشر علیای آن شمرده می شدند،پدید آمدند.به اضافه شکی شکی نیست که بردگان نیز وجود داشتند ولی عده آنان اندک بود وبیشتر کارهای خانگی را انجام می دادند.
پس از آنکه در دوره ی هخامنشیان حوزه ی قدرت پارسان وسعت گرفت،وضع طبقات مختلف بیش از پیش مشخص گردید.
داریوش بزرگ چه در امر تمرکز و اتحاد کشور خویش و چه در مورد سازمان دادن آن،به قشرهای عالیه،به توانگران و اعیان و روحانیان و کاهنان متکی بود..در آن زمان روحانیان و کاهنان در جامعه از لحاظ سیاسی و اقتصادی نیروی بزرگی شمرده می شدند و داریوش به منظور جلب مساعدت ایشان،اقدامات فراوان برای حفظ مبانی رفاه و آسایش کاهنان به عمل آورد و املاک و عواید معابد را از ورشکستگی محفوظ می داشت ،مثلا یکی از ساتراپهای آسیای صغیر را توبیخ کرد که چرا از زارعینی که منتسب به رب النوع«آپولون» بوده اند،عوارض دریافت داشته وامر کرده است که اراضی شخصی او را شخم بزنند.گواهی «اودزاگورسنت»کاهن نیز درباره حمایتی که داریوش از وی و اموال معبدی که او اداره می کرده،نموده است در منابع موجود محفوظ مانده.پارسیان در دستگاه دولت و کشور وضع خاصی داشتند و خراج نمی پرداختند.در نظر پارسیان آزاد،حمل سلاح و یا اشتغال به کشاورزی و یا دامداری به یک اندازه موجب احترام و شرافتمندانه بود.در جامعه ی ایرانی کار اجباری بردگان وجود داشت و از آنان برای انجام امور گوناگون استفاده می کردند،مثلا پارسیان کار ساختمانی انجام نمی دادند..شاه که به لشکریان متکی بود...کار ساده و ناچیز کشاورزی را تحقیر نمی کرد و از آن رویگردان نبود.
اصول ملوک الطوایفی عهد هخامنشی و سازمان دودمانی آن،چنانچه خواهیم دید،در عصر اسکندر و سلوکیها و در عصر اشکانیان نیز محفوظ ماند و تغییر اساسی در آن پدید نیامد.در طی این دوره طولانی رؤسای خانواده ها،رئیس تیره و رؤسای تیره،رئیس قبیله را انتخاب می کردند.زندگی مردم از شبانی و زراعت تأمین می شد و با تکامل وسایل تولیدی همراه با گله داری و زراعت زندگی شهری نیز آغاز گردید و کم کم بر قدرت ونفوذ رؤسای قبایل افزوده گردید و قدرت پول جای قدرت خون را گرفت و وضع بی آلایش قدیم رو به فراموشی رفت.مطالعات گرانباری دکترگریشمن در دوره ما قبل تاریخ ایران در تپه سیلک معرف تکامل تدریجی زندگی مردم در نجد ایران است.به عقیده ی باستان شناس نامرده با هجوم اقوام خارجی در طرز زندگی بومی تغییرات شگرفی حاصل می شود.
استعمال متناوب آجر خام و سنگهای خشکی که با آنها دیوارها را می ساختند،فنون ساختمانی است که تاآن زمان در نجد ایران شناخته نبود؛فاتحان میبایست آن را از جای دیگر ..در طی مهاجرت به تدریج آموخته باشند.این طرز بنا کردن در زمینی مسطح، که روی آن باید قصر و اقامتگاه های نجبا ساخته شود،مستلزم گروهی کارگر،بنا،آجرچین،عمله و سنگ کن بود.بنابراین،امیر عده ای را استخدام می کرد که برای او،و بعضی نجبا مستلزم رکاب و نگهبانان خاص وی کار می کردند.
سپس دکتر گریشمن می گوید،در این جامعه،بموجب آثار و قبوری که از آنها به یادگار مانده،دو طبقه ی توانگر و فقیر زندگی می کردند.در قبور طبقه ثروتمندان زینت آلات سیمین با اسلحه و ابزار مختلف دیده می شود در حالی که در قبور طبقه ی دیگر تزیینات مختصر آهنی وجود دارد و حتی بعضی قبور،که شاید متعلق به سکنه ی بومی مغلوب بود، فاقد تخته سنگ و هرنوع آلات زینتی است.
در نتیجه مبارزه دایمی رؤسای قبایل جدید با یکدیگر و با امرای محلی،عده ای از امرا که مقام و موقعیت مهمتری به دست اوردند با بزرگان و ملتزمین خود به روستاییان حکومت می کردند واز آنها برای شکار کردن و صید ماهی و تربیت اغنام،مالیات می گرفتندو در زمین های اختصاصی امرا عده ای کارگر برده مشغول کار بودند.علاوه بر این،روستاییان مجبور بودند بر حسب دستور امرا،برای ایجاد جاده ها،قنوات ،پلها واستحکامات ،بیگاری کنند.در مواردی که مالیات و عوارض،مخارج روزافزون خود را تأمین می کردند.
جامعه به چندین طبقه تقسیم می شد:امیر،نجبا،آزاد مردان،مالک زمین و کسانی که چیزی نداشتند و درآخر بردگان.در این عهد از پیش نشانه هایی از ستیز ی آینده بین طبقات غیر مالک و روستاییان بر ضد نجبا دیده می شود.
وضع ایران در طی سالهای نخستین هزاره اول ق.م.می بایست بسیار شبیه به وضع یونان،آنچنان که«اومیروس»(هومر)شرح داده،باشد. در این در ساری امرا و بزرگان قرن نهم و هشتم ق.م.به نظر می رسد که غلامان و کنیزان(بردگان)و از همه انواع پیشه وران آزاد هم بودند ولی بسیاری بندرت از آنان استفاده می شود.مازاد عواید محدود را می فروختند و آنها را بدون شک در وهله ی اول عبارت بود از محصولات فلاحتی و تربیت اغنام بسیار.
همچنین آن زمان عهدی بود که ممالک کوچک شروع به توسعه نمودند و دانشمندان عموما معتقدند که روستاییان این عصر از آزادی در ایران استفاده ی بیشتر می کردند تا در بین النهرین با مصر.فلاحت تمایل به تقسیم املاک را به واحدهای کوچک تر و خرده مالکی که نشنه ی پیشرفت حقیقی در وضع موجود شرق قدیم در عهد مفرغ بود،نشان می دهد.
هنگامی که پارسیان قدم به خاک ایران گذاشتند با سازمان ملوک الطوایفی وسیعی که در ایران بود،روبرو گردیدند.آنها ضمن فراگیری بسیاری از مظاهر تمدن ایران در هنرهای خود را نیز به آنها آموختند.
مقارن تشکیل حکومت مادها،اهن بیش از پیش در فعالیتهای تولیدی به کار می رود،شهرها وسعت می یابد و صنوف و پیشه وران هر یک موقعیت خاص پیدا می کند.روی کاذآمدن حکومت هخامنشی و بسط قدرت فرمانروایان این سلسله در منطقه وسیعی از آسیای غربی،و ایجاد داههای امن در خشکی و دریا بیش از پیش وضع طبقات و حدود قدرت و اختیارات سیاسی و اقتصادی آنها را مشخص نمود.
در حماسه ی ملی ایران،که مطلقا ارزش تارخی ندارد،ضمن توصیف تاریخ افسانه ای «پیشدادیان»به وضع طبقات اشاره شده و بنا بر مندرجات آن«هوشنگ»پسر«کیومرث» از سنگ و فولاد آتش پدید آورد و «جسن سده» را به یادگار این کشف بزرگ بر قرار داشت و پسرش «طهمورث» دیوان را امنیت جانی داد؛بدان شرط که فن نوشتن را به او بیاموزند.
نبشتن مراو را بیاموختند دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چه تازی چه پارسی
در شاهنامه «جمشید»پادشاه بزرگی است که آلت جنگ و فن نوشتن و بافتن را اختراع کرد،طرز استفاده از حیوانات را به مردم آموخت و طبقات چهارگانه ی روحانی ونظامی ،فلاح،و پیشه ور را به وجود اورد.آقای علی پاشا صالح مترجم تاریخ ادبی ایران،توضیح می دهد که طبقات چهارگانه فوق را گروه نیساریان،گروه بسودی یا نسودی (کشاورزان) وگروه اهنوخوشی یا اهتوخوشی(دست ورزان و کارگران)نیز نوشته اند.
آخرین ویرایش: