منشور حقوق بشر کوروش
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین استکه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایرانساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خطمیخی بابلی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوقبشر» در جهان شناخته میشود۱۲۳، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بودهاست.در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسیدر بابل در میانرودان، هورمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار،استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشتههایی به خطمیخی بود.۴ جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمترعرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلینوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش ازمیلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدنشهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابلقرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایرانباستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آنرا از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانهکوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوحاستوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزهبریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
.
ساخت منشور
کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس ازتسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی راآزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک کهکهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت.او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال وجان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شدهبودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنینقوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.
به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالیننگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
جایگاه
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود۲ و در سال ۱۹۷۱میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیازمندمنبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداریمیشود۶.
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتحبابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی بهانجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردمبابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید ازنیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههایاصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگرداندهاست. پس از آن، کوروش میگویدکه چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیرپادشاههای بابل بودند به میهنشان برگرداندهاست. در این نوشته اشارهٔمستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهشمنابع تاریخی مشخص شدهاست که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتحبابل بوده است۷۸۹۱۰.
برگردان این منشور چنین است:خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ -آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)،شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
خط ۲. ... همهٔ جهان.
از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظریناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.خط ۳. ...مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است.این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه»دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شدهاست.آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران،۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» میداند. از سوی دیگر«کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار میآوردند و «کاشـّو /کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ«کاس» برای رنگ آبی در گویشهای محلی بکار میرود. برای نمونه در گیلان،مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب میکنند. همچنین برای آگاهی از پیونداَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به :مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲خط ۶. او کارناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهاییناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب درزنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش«مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
گمان میرود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای«جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگیهای دیگر مردوک شباهتهاییبا «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی میشدهاست. همانگونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» میشناخته اند؛ از او با نامآریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد میکردهاند که به معنای «بزرگ ترین سرور»بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند استخط ۸.او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزارمیداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود میکرد ... همهٔ مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
منظور آبادانی و فراوانی و آرامشخط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا بهوضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی میرفت،توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجوپرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش»پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهانیاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورشدرآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر«سیاه سر» (همهٔ انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.
در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر میدانند. اما به نظرمیآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش ازمیلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق میشدهاست.خط ۱۴. کورش باراستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردارنیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی،سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بودهاست. نک به : بارتل ل.واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتیمنظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان میداند.خط ۱۶. لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود.او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید)شاه را به دست کورش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلیفرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشاناو را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایییافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامیداشتند.
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.
از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود. استرابونقل میکند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود«کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او«اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بودهاست. نک به :جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹خط ۲۱. پسر«کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ«کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش -بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل»(بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی میدارند و باخرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابلشدم؛
«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه»خوانده میشدهاست. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارشاو، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخهرودوت»(کتاب یکم) تایید شدهاست. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنیدبه : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.خط ۲۳. همهٔ مردمگامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریارینشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمندو گرامی داشتم.
پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔگزنفون نیز تایید شدهاست. گزنفون اظهار میدارد که مردمان همهٔ کشورها بارضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتابیکم)خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برایصلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری کهدر خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرماندادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیکمن خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح وآشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگپادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریایپایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔپادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)
۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)،«زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ -ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) کهویران شده بود را از نو ساختم.خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی کهبسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خودبازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههایخود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگیفرا خواندم.
با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما اوهمچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بودهاست که هر کس در پرستشخدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانیبا سختگیری و خشونتهای بی شمار و اعمال سلیقههای شخصی در تحریف آیینزرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.خط ۳۳. هم چنینپیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ بهبابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود،خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
گشایش و بازسازی نیایشگاهها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناختهشدهاست. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده،آمدهاست : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و«اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔW. Eilers در کتاب شناسیخط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستارزندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند.بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو راگرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه»(اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یااهورامزدا و بهشت برین است.خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردمبابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعهای آرام فراهمساختم.
صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران …
از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافتهای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» بهآن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.خط ۳۸. ...باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) رااستوار گردانیدم ...
خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه !
قرار بود این منشور در ازای مبلغ هنگفتی برای شش هفته در ایران به نمایش گذاشته شود ولی نشد!!!!
وقتی سد سیوند کم کم دارد آرامگاه کوروش کبیر را نابود میکند و مسئولانساکتند پس مسئولان موزه به این نتیجه رسیدند اگر منشور را به ماقرض!!ندهند بهتر است.
منبع سایت آریاییها
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین استکه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایرانساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خطمیخی بابلی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوقبشر» در جهان شناخته میشود۱۲۳، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بودهاست.در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسیدر بابل در میانرودان، هورمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار،استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشتههایی به خطمیخی بود.۴ جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمترعرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلینوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش ازمیلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدنشهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابلقرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایرانباستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آنرا از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانهکوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوحاستوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزهبریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
.
ساخت منشور
کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس ازتسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی راآزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک کهکهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت.او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال وجان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شدهبودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنینقوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.
به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالیننگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
جایگاه
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود۲ و در سال ۱۹۷۱میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیازمندمنبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداریمیشود۶.
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتحبابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی بهانجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردمبابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید ازنیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههایاصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگرداندهاست. پس از آن، کوروش میگویدکه چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیرپادشاههای بابل بودند به میهنشان برگرداندهاست. در این نوشته اشارهٔمستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهشمنابع تاریخی مشخص شدهاست که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتحبابل بوده است۷۸۹۱۰.
برگردان این منشور چنین است:خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ -آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)،شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
خط ۲. ... همهٔ جهان.
از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظریناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.خط ۳. ...مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است.این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه»دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شدهاست.آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران،۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» میداند. از سوی دیگر«کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار میآوردند و «کاشـّو /کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ«کاس» برای رنگ آبی در گویشهای محلی بکار میرود. برای نمونه در گیلان،مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب میکنند. همچنین برای آگاهی از پیونداَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به :مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲خط ۶. او کارناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهاییناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب درزنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش«مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
گمان میرود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای«جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگیهای دیگر مردوک شباهتهاییبا «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی میشدهاست. همانگونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» میشناخته اند؛ از او با نامآریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد میکردهاند که به معنای «بزرگ ترین سرور»بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند استخط ۸.او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزارمیداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود میکرد ... همهٔ مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
منظور آبادانی و فراوانی و آرامشخط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا بهوضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی میرفت،توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجوپرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش»پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهانیاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورشدرآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر«سیاه سر» (همهٔ انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.
در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر میدانند. اما به نظرمیآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش ازمیلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق میشدهاست.خط ۱۴. کورش باراستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردارنیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی،سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بودهاست. نک به : بارتل ل.واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتیمنظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان میداند.خط ۱۶. لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود.او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید)شاه را به دست کورش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلیفرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشاناو را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایییافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامیداشتند.
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.
از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود. استرابونقل میکند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود«کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او«اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بودهاست. نک به :جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹خط ۲۱. پسر«کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ«کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش -بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل»(بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی میدارند و باخرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابلشدم؛
«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه»خوانده میشدهاست. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارشاو، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخهرودوت»(کتاب یکم) تایید شدهاست. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنیدبه : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.خط ۲۳. همهٔ مردمگامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریارینشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمندو گرامی داشتم.
پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔگزنفون نیز تایید شدهاست. گزنفون اظهار میدارد که مردمان همهٔ کشورها بارضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتابیکم)خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برایصلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری کهدر خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرماندادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیکمن خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح وآشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگپادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریایپایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔپادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)
۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)،«زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ -ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) کهویران شده بود را از نو ساختم.خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی کهبسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خودبازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههایخود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگیفرا خواندم.
با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما اوهمچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بودهاست که هر کس در پرستشخدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانیبا سختگیری و خشونتهای بی شمار و اعمال سلیقههای شخصی در تحریف آیینزرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.خط ۳۳. هم چنینپیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ بهبابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود،خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
گشایش و بازسازی نیایشگاهها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناختهشدهاست. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده،آمدهاست : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و«اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔW. Eilers در کتاب شناسیخط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستارزندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند.بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو راگرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه»(اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یااهورامزدا و بهشت برین است.خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردمبابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعهای آرام فراهمساختم.
صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران …
از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافتهای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» بهآن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.خط ۳۸. ...باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) رااستوار گردانیدم ...
خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه !
قرار بود این منشور در ازای مبلغ هنگفتی برای شش هفته در ایران به نمایش گذاشته شود ولی نشد!!!!
وقتی سد سیوند کم کم دارد آرامگاه کوروش کبیر را نابود میکند و مسئولانساکتند پس مسئولان موزه به این نتیجه رسیدند اگر منشور را به ماقرض!!ندهند بهتر است.
منبع سایت آریاییها