همه چیز از کوروش بزرگ !

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منشور حقوق بشر کوروش
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین استکه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایرانساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خطمیخی بابلی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوقبشر» در جهان شناخته میشود۱۲۳، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بودهاست.در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسیدر بابل در میانرودان، هورمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار،استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشتههایی به خطمیخی بود.۴ جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمترعرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلینوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش ازمیلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدنشهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابلقرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایرانباستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود.

از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آنرا از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانهکوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوحاستوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزهبریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
.
ساخت منشور

کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس ازتسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی راآزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک کهکهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت.او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال وجان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شدهبودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنینقوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.

به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالیننگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
جایگاه

این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود۲ و در سال ۱۹۷۱میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیازمندمنبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداریمیشود۶.
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتحبابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی بهانجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردمبابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید ازنیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههایاصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگرداندهاست. پس از آن، کوروش میگویدکه چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیرپادشاههای بابل بودند به میهنشان برگرداندهاست. در این نوشته اشارهٔمستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهشمنابع تاریخی مشخص شدهاست که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتحبابل بوده است۷۸۹۱۰.

برگردان این منشور چنین است:خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ -آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)،شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
خط ۲. ... همهٔ جهان.


از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظریناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.خط ۳. ...مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.


«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است.این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه»دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شدهاست.آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران،۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» میداند. از سوی دیگر«کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار میآوردند و «کاشـّو /کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ«کاس» برای رنگ آبی در گویشهای محلی بکار میرود. برای نمونه در گیلان،مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب میکنند. همچنین برای آگاهی از پیونداَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به :مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲خط ۶. او کارناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهاییناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب درزنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش«مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.


گمان میرود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای«جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگیهای دیگر مردوک شباهتهاییبا «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی میشدهاست. همانگونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» میشناخته اند؛ از او با نامآریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد میکردهاند که به معنای «بزرگ ترین سرور»بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند استخط ۸.او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزارمیداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود میکرد ... همهٔ مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.


منظور آبادانی و فراوانی و آرامشخط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا بهوضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی میرفت،توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجوپرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش»پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهانیاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورشدرآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر«سیاه سر» (همهٔ انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.


در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر میدانند. اما به نظرمیآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش ازمیلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق میشدهاست.خط ۱۴. کورش باراستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردارنیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.


ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی،سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بودهاست. نک به : بارتل ل.واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتیمنظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان میداند.خط ۱۶. لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود.او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید)شاه را به دست کورش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلیفرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشاناو را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایییافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامیداشتند.
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.


از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود. استرابونقل میکند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود«کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او«اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بودهاست. نک به :جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹خط ۲۱. پسر«کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ«کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش -بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل»(بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی میدارند و باخرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابلشدم؛


«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه»خوانده میشدهاست. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارشاو، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخهرودوت»(کتاب یکم) تایید شدهاست. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنیدبه : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.خط ۲۳. همهٔ مردمگامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریارینشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمندو گرامی داشتم.


پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔگزنفون نیز تایید شدهاست. گزنفون اظهار میدارد که مردمان همهٔ کشورها بارضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتابیکم)خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برایصلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری کهدر خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرماندادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیکمن خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح وآشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگپادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریایپایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔپادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)


۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)،«زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ -ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) کهویران شده بود را از نو ساختم.خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی کهبسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خودبازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههایخود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگیفرا خواندم.


با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما اوهمچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بودهاست که هر کس در پرستشخدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانیبا سختگیری و خشونتهای بی شمار و اعمال سلیقههای شخصی در تحریف آیینزرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.خط ۳۳. هم چنینپیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ بهبابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود،خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،


گشایش و بازسازی نیایشگاهها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناختهشدهاست. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده،آمدهاست : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و«اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔW. Eilers در کتاب شناسیخط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستارزندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند.بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو راگرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»


در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه»(اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یااهورامزدا و بهشت برین است.خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردمبابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعهای آرام فراهمساختم.


صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران …


از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافتهای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» بهآن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.خط ۳۸. ...باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) رااستوار گردانیدم ...
خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه !
قرار بود این منشور در ازای مبلغ هنگفتی برای شش هفته در ایران به نمایش گذاشته شود ولی نشد!!!!
وقتی سد سیوند کم کم دارد آرامگاه کوروش کبیر را نابود میکند و مسئولانساکتند پس مسئولان موزه به این نتیجه رسیدند اگر منشور را به ماقرض!!ندهند بهتر است.
منبع سایت آریاییها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مورخینی که ادعا دارند ذوالقرنین همان کوروش کبیر است دلایل عمده زیر را مطرح می کنند:


ارتباط کوروش و دوشاخ

برجستهکاری کوروش در پاسارگاد که دو شاخ(از نشانههای ذوالقرنین) را در بالای سر کوروش نشان میدهد.
بدلی از مجسمه کوروش بالدار با کلاهخود دوشاخ که فتوحات سه گانه وی در بالای آن قرار دارد
نقاشي از روي انسان بالدار بر درگاه يكي از كاخهاي كوروش بزرگ كه توسطهنرمند گرامي آقاي جليل ضياءپور ترسيم گرديده است. در این تصویر دوشاخ کهاز معنای واژهٔ ذوالقرنین برمیآید به خوبی نشان داده شده است.
نقش دوشاخ عیلامی که نشان میدهد داشتن دوشاخ از گذشته در ایران رواج داشته است.

در قرن نوزدهم میلادی در نزدیکی استخر در کنار نهر مرغاب مجسمه ای ازکـوروش کشف شد که تقریبا به قامت یک انسان است، و کوروش را در صورتی نشانمی دهد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد، و تاجی به سردارد که دو شاخ همانند شاخ های قوچ در آن دیده می شود. ایـن مـجـسـمـه کـهنـمـونـه بسیار پر ارزشی از فن حجاری قدیم است آنچنان جلب توجه دانشمندانرا نمود که گروهی از دانشمندان آلمانی فقط برای تماشای آن به ایران سفرکردند. از تـطـبـیـق مـنـدرجـات کتاب مقدس بـا مـشـخـصـات ایـن مـجـسـمـهایـن احـتـمـال در نظر این مورخین کاملا قوت گرفت که نامیدن کوروش به ذوالقرنین (صـاحـب دو شاخ ) از چه ریشه ای مایه می گرفت، و همچنین چرا مجسمهسنگی کورش دارای بـالهـایی هـمـچون بال عقاب است، و به این ترتیب بر گروهیاز دانشمندان مسلم شد که شخصیت تاریخی ذو القرنین از این طریق کاملا آشکارشده است. همچنین کوروش دو شاخ گاو را نماد و نشانه هخامنشیان ساخته ومجسمههای فراوانی از سر گاو و دوشاخ در بیشتر مناطق ایران و عراق از آندوره به جا ماندهاست و تصویری نیز نقش شده به تازگی پیدا شده با فردی باکلاه خود همانند شاخ قوچ این پیکر میتواند به کوروش و یا یکی از شاهانپارسی باشد. برداشت مفسران درباره نسبت دادن ذو القرنین به اسکندر و یامردی از قبیله عرب در یمن بدلایل مختلفی اعم از معنی و سیاق آیات قران ودوم تاریخ یونان و ایران، قابل پذیرش بهنظر نمیرسد.در آثار و تندیسهای کشفشده نیز آنچه تا کنون بدست آمده که تاج با شاخ و یا تاج خروس باشدتندیسهای و یا سکههایی است از دوره عیلامی و هخامنشی.

دادگری کوروش

سنگ نوشته های نقش رستم، منشور حقوق بشر کوروش بزرگ، و مورخین دورانباستان شخصیت و صفاتی از کوروش بیان می کنند که با ذوالقرنین قرآن کاملاتطابق و سازگاری دارد. سنگ نوشته های نقش رستم و منشور حقوق بشر کوروشکاملا مشهور و شناخته شده هستند به همین دلیل از نقل آنها صرف نظر می کنمو در این نوشتار بیشتر به نظرات مورخین دوره باستان در مورد کوروش کبیر میپردازم:

هـردوت مـورخ یـونـانـی مـیـنـویـسـد: کـوروش فـرمـان داد تـا سـپاهیانشجز به روی جنگجویان شمشیر نکشند، و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کنداو را نکشند، و لشگر کوروش فرمان او را اطاعت کردند بطوری که توده ملت،مصائب جنگ را احساس نکردند. هرودت در ادامه می نویسند: کورش پادشاهی کریمو سخی و بسیار ملایم و مـهـربـان بـود، و مـانـنـد دیـگـر پـادشـاهـان بـهانـدوخـتـن مال حرص نداشت بـلکـه نـسـبـت بـه کـرم و عـطـا حـریـص بـود،ستمدیدگان را از عدل و داد برخوردار می ساخت و هر چه را متضمن خیر بیشتربود دوست می داشت.

مـورخ دیـگـر ذی نـوفـن مـی نـویـسـد: کـوروش پـادشـاهی عـاقـل ومـهـربـان بـود و بـزرگـی مـلوک بـا فضائل حکما در او جمع بود، همتی فائقو وجـودی غـالب داشـت، شـعـارش خـدمـت انـسـانـیـت و خـوی او بذل عدالتبود، و تواضع و سماحت در وجود او جای کبر و عجب را گرفته بود.

جالب اینکه این مورخان که کوروش را این چنین توصیف کرده اند از تاریخنویسان بیگانه بودند نه از قوم یا ابناء وطن او، بلکه اهل یونان بودند ومی دانیم مردم یونان به نظر دوسـتـی بـه کـوروش نـگـاه نمی کردند، زیرا بافتح لیدیا به دست کوروش شکست بزرگی برای ملت یونان فراهم گشت.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انطباق لشکرکشی های کوروش با لشکرکشی های سه گانه ذوالقرنین

از همه گذشته کوروش سفرهایی به شرق غرب و شمال انجام داد کـه در تاریخزندگانیش به طور مشروح آمده است، و با سفرهای سه گانه ای که در قرآن ذکرشده قابل انطباق می باشد.

نخستین لشکر کشی کوروش به کشور لیدیا که در قسمت شمال آسیای صغیر قرارداشت صورت گرفت، و این کشور نسبت به مرکز حکومت کوروش جنبه غربی داشت. اگرنـقـشه ساحل غربی آسیای صغیر را جلو روی خود بگذاریم خواهیم دید که قسمتاعـظـم سـاحـل در خـلیـجـک هـای کـوچـک غرق می شود، مخصوصا در نزدیکیازمیر که خلیج صورت چشمهایی به خود می گیرد. قـرآن مـی گـویـد ذو القـرنیندر سفر غربیش احساس کرد خورشید در چشمه گل آلودی فرو میرود. این صحنه همانصحنه ای بود که کورش به هنگام فرو رفتن قرص آفتاب (در نظر بیننده ) درخلیجک های ساحلی مشاهده کرد. (بعضی گمان کرده بودند منظور قرآن این است کهخورشید در گل و لای غروب می کند!)

دومین لشکرکشی کوروش به جانب شرق بود، چنانکه هردوت می گوید: این هجومشرقی کـوروش بـعـد از فـتـح لیدیا صـورت گـرفـت، مخصوصا طغیان بعضی ازقبایل وحشی بیابانی کوروش را به این حمله واداشت. قرآن لشکرکشی دومذوالقرنین را اینطور تشبیه می کند: (حـتـی اذا بـلغ مـطـلع الشـمـسوجـدهـا تـطـلع عـلی قـوم لم نـجـعـل لهـم مـن دونـهـا سـتـرا) که اشـارهبـه سـفر کوروش به منتهای شرق است که مشاهده کرد خورشید بر قومی طلوع میکند که در برابر تابش آن سایبانی ندارند اشاره به اینکه آن قوم بیابانگردو صحرانورد بودند.

سومین لشکرکشی کوروش بـه سـوی شمال، به طرف کوههای قفقاز بود، تا به تنگهمیان دو کوه رسید، و برای جلوگیری از هـجـوم اقوام وحشی با درخواست مردمیکه در آنجا بودند در برابر تنگه سد محکمی بنا کرد. ایـن تـنـگه در عصرحاضر تنگه داریال نامیده می شود که در نقشه های موجود میان ولادی کیوکز وتفلیس نـشان داده می شود، در همانجا که تاکنون بازماندههای دیوار آهنیموجود است، این دیـوار هـمـان سـدی اسـت کـه کـوروش بـنـا نـموده زیرااوصافی که قرآن در باره سد ذو القرنین بیان کرده کاملا بر آن تطبیق می کند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کوروش کبیر(افتخار هر ایرانی)

كورشكبير پسر كمبوجيه، نوه ي كورش اول و نبيره ي چيش پيش از دودمان هخامنش جدبزرگ، پادشاه پارسيان و شاهزاده اي پارسي بود كه با اتحاد دو قوم پارس وماد و اصلاح ميانه آنها كشور ايران و امپراطوري هخامنشي را بنيان نهاد وبدين گونه موفق به تاسيس بزرگترين دولت جهاني و مردمي گرديد. بنابراين اونخستين كسي است كه توانست به تاسيس يك شاهنشاهي در جهان دست يابد و لقبكبير را از تاريخ دريافت كند.
"كاسان دادن" دختر "فرناسپ" از خاندان هخامنشي يگانه همسر كورش بود كه درزمان پادشاهي كورش در گذشت و گويند كورش پس از آن هرگز همسري اختيار نكردهاست. هئوتسيا،آتوسا، كمبوجيه و برديا حاصل ازدواج كورش و كاسان دان ميباشند و از اين ميان هئوتسيا همان است كه همسر داريوش كبير شد و كمبوجيهفاتح مصر.
طبق روايت گزنفون در "كورش نامه" (كورش يگانه پادشاهي است كه مردمان همه ي كشورها پادشاهي و اقتدار او را پذيرفته بودند.)
همچنين آنچه را كه فيثاغورث در سياحت نامه در توصيف كورش روايت كردهبيانگر فضائل ، كمالات و مردم داري كورش است. او چنين مي نگارد: ( ... درمراسمي كورش با تني چند از روستائيان برخوان نشست و چنين گفت: من همتايشمايم. ما توشه و زاد خود وابسته به شما وام داريم . پايداري دولت ازدسترنج شماست اما شما بي جنب و جوش ما خويشتن داري نتوانيد كرد و بر جاياستوار نتوانيد بود. همواره مانند برادر يگانه و مهربان زندگي كنيم.)
اين شاه توانمند پارسي كه به واسطه ي سخاوت و خوش قلبي سرشارش همه او راپيشواي خود مي دانستند پس از مرگ نيز نام نيكش بر زبانها جاري شد به گونهاي كه ما ايرانيان او را " پدر" مي ناميم و حتي يونانيان كه خاطره ي خوشياز دولت هخامنشي ندارند از او به عنوان" سرور و قانونگذار" ياد مي كنند ونوشته هاي هرودوت و گزنفون حكايت از محبوبيت كورش در نظر يونانيان دارد.
به گفته ي هرودوت: ( كورش پادشاهي بزرگوار و بخشنده بود و همچون پادشاهانديگر به جمع مال و منال حريص نبود و در فنون جنگي بسيار ماهر بود.)
از دلايل محبوبيت كورش در نظر ملل مختلف اين است كه او به هنگام فتحسرزمين هاي مختلف نه تنها به عقايد و مذاهب و آداب و سنن آنان خدشه ايوارد نكرد بلكه با به رسميت شناختن مذاهب و خدايان آنها، موجبات آزادي وآرامي مردم را فراهم ساخت. او عقيده داشت كه هر كس خودش مي تواند خداي خودو دين خود را انتخاب كند همانگونه كه زرتشت فرموده.
كورش در تمام فتوحاتش فقط پادشاهان زورمند را كنار مي گذاشت و آنگاه بدونكوچكترين تغييري در ساختار حكومت وروند کار موسسات وابسته، خود حكومت رادر دست مي گرفت و به آن گونه كه خوشايند طبع ساكنان آنها بود رفتار مي كردو چون موجبات رفاه و رضايت مردم را فراهم مي ساخت از سوي آنان حمايت مي شدو مخالفي نداشت مگر عده اي آشوبگر و جاه طلب كه آن هم دور از دسترس كورشبر عليه او قيام مي كردند و البته طولي نمي كشيد كه سركوب مي شدند.
نوشته هاي اكثر مورخان حكايت از هوشياري، زيركي و انديشمندي كورش دارد.گزنفن از هوشياري ، مهرباني و نبوغ شاهي كورش سخن مي راند و او را به لحاظداشتن ملكات و فضائل با حكما برابر مي داند.

استاد گرانقدر باستاني پاريزي نيز در وصف قدرت واقتدار
پادشاه آرياها حق مطلب را به خوبي ادا مي كند و چنين سخن مي راند:
( كورش توانست با ايجاد مركزيت وقدرت در سرزمين ايران و تحكيم موقعيت نژادآريايي و منكوب ساختن دشمنان چنان پايه اي براي حكومت بريزد كه نه تنهاخود و اعقابش- يعني خاندان هخامنشي- بيش از دويست سال حكومت مقتدر داشتهباشند، بلكه اگر امروز هم پس از 2500 سال هنوز سرزمين آرياها در دنياي پرتلاطم سياست و قوانين آكل و ماكول، در برابر نظريات شمال و تكانهاي شرق وتلاطم هاي جنوب و انقلابات غرب و به طوركلي هند و ترك و كرد و عرب و امثالآن خود را محفوظ داشته است و اگر امروز به حق خاطره 2500 سال قائميت خودرا جشن مي گيريم و به ياد بود آن مراسمي بر پاي مي داريم ازيمن اراده ياوست.)
همچنين در متني ديگر كه به دستور كورش در بابل نگاشته شده كورش اظهار مي دارد:
( مردوك، همه ي سرزمين ها را بازديد كرد، تا كسي را كه مي بايست پادشاهيعادل شود پادشاهي كه تابع قلب خويش باشد را دريافت، دست او را گرفت و ويرا به نام
" كورش انشاني" خواند و پادشاهي همه ي جهان را به نام او كرد. همه يمردمان شمال را به اطاعت از او واداشت ، همه ي مردمان سيله مو را واداشتتا عدل وداد او را احساس كنند و سپس مردوك به كورش راه بابل را نشان دادتا او به بابل برود، پس سپاه كورش با همراهي مردوك بدون هيچ گونه نزاعيوارد بابل شد...)
خلاصه اينكه اين پادشاه نابغه ي پارسي، اين فاتح نيرومند و انديشمندبارواج و انتشار انديشه هاي اخلاقي – فرهنگي و آزادي خواهانه توانست بهگونه اي در ميان مردم و در دل آنها نفوذ كند كه هيچ كس قدرت سرپيچي از حكماو و نقض قوانين او را در خود نمي يافت.
او تنها پادشاهي است كه عمر خود را وقف يك پارچه كردن تمدن بين ملل مختلفكرد و همه كوشش و تلاش خود را براي به دست آوردن عزت،اقتدار و امنيت وسربلندي پارسيان به كار بست. او با ادغام تمدن ها و هضم آنها در تمدنپارسي به تمام ملت ها همزيستي، تفاهم و برابري را آموزش داد به گونه اي كهامروزه پس از دو هزار و پانصد سال هنوز بشر نتوانسته بدان دست يابد. پسكاملاً به جاست كه او را بينانگذار حقوق بشر مي شناسند و البته ما هم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خلاصه ای زندگی کوروش بزرگ شاهنشاه پارس


تبار کوروش از جانب پدرش به قوم آریایی پارس* می رسد که برای چند نسل برانشان , در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش برسفالینۀ استوانه شکلی محل حکومت آن*ها را نقش کرده است. بنیاد*گذار سلسلۀهخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود 700 می*زیسته است. پس از مرگاو, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانشکوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هرکدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن*ها حکومتکردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد ودختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت , گزنفون , و کتزیاس درباره چگونگیزایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصینقل کرده*اند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده*اند,بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانتو پرسی سایکس , و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوتبرگرفته*اند. بنا به نوشته هرودوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدرآب خارج شد که همدان و کشور ماد] و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاکتعبیر خواب خویش را از مغ* ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدیدخواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیمبگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکیبرای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول بهزناشویی داد.
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که ازشکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاهماد ، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند،تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیاچیره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رودخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساسخوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده*ی دخترش رابه یکی از بستگانش هارپاگ ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد ودستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا رابا همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش،هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با اوخوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین اوگردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پسکوروش را به یکی از چوپان*های شاه به* نام میترادات (مهرداد) داد و از ازخواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمه*ی ددانگردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبرشد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند وبجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رهاسازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش راپذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستیکوروش را به گردن گرفت.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی ازفرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خودبه نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهایخود را به دسته*های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه*ای تعیین نمود ودستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاهبود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزندآرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیهکنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر اورا تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و ازکوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارایبزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق بامن است, زیرا همه آن*ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از منفرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات میباشم, اختیار با توست."
آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیادآورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سناین کودک برابری می کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این بارهدستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویتطفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است ومادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور دادزیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.

چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکارکرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد وچون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسشآژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخداد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستورتو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم"


هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضدآژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشیکند و او را شکست بدهد. با شکست امپراتوری ایرانی ماد بوسیله پارسها کهکشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد بهانتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خودنگه داشت. کوروش به این شیوه پادشاهی ماد و پارس را به دست گرفت و خود راپادشاه ایران اعلام نمود و اتحاد این دو تیره آریایی ایران را بنا کرد .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاهماد و پارس نامید ، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود ، خردمندانه ازکرزوس ، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروشنیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید . اما کرزوس در کمال کم خردی به جایقبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر باشتاب سپاهیانش را از رود هالسی ( قزل ایرماق امروزی در کشور ترکیه ) کهمرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه ، ازهمدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژ سارد که آن را تسخیر ناپذیر می پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره های آن سقوط کردو کرزوس،شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم وهمسایگی یونان یان رسانید . نکته قابل توجه رفتار کوروش پس از شکست کرزوساست . کوروش، شاه شکست خورده لیدی] را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایانعمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماهلشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند . پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیرفرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت ، هریو ( هرات )، رخج، مرو ، بلخ ، زرنگیانا ( سیستان ) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند ) را مطیع خود کرد . هدف اصلی کوروش از لشکر کشیبه شرق تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود و گرنه در سمت شرق ایران آنروزگار حکومتی که بتواند با کوروش به معارض بپردازد وجود نداشت . کوروش بازیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران ، وسعت سرزمین های تحت تابعیت خود را دوبرابر کرد . حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی درحق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس « نابونید » پادشاهبابِل،* همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزدمردم بابِل از یک سو و نیز پیش بینی های پیامبران بنی اسرائیل دربارهازادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بابِل بدون مدافعه در 22 مهرماه سال 539 ق.م سقوط کرد وفقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند ، پادشاه محبوس گردیدو کوروش طبقعادت در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (538ق.م ) هنگامی کهاو در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد . با فتح بابِلمستعمرات آن یعنی سوریه ، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و بهحوزه حکومتی اضافه شدند رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بینباستان شناسان و حتی حقوقدانان دارد . او یهود یان را آزاد کرد و ضمنمسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل درفتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود ، کمک های بسیاری از نظرمالی و امکانات به آنا ن نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستوربازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوانمنجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است.اسکندر پس از رسیدنبه ایران و پارسه همگی را به آتش کشید و ویران نمود ولی پس از رفتن بهآرامگاه کوروش بزرگ هرگونه صدمه زدن به آرامگاه کوروش را ممنوع نمود و بهوصیت وی که در آنجا حک شده بود عمل کرد و آن را سالم گذاشت و رفت تا برایایندگان باقی بماند . خود اسکندر که دشمن ایرانیان بود نیز کوروش را الگویو رهبری بزرگ می پنداشت . به باور بسیاری از حقوق دانان کهن آمریکایی وانگلیسی کتاب کوروپدیا - کوروش بزرگ سرلوحه بنیان گذاران آزادی و دموکراسیغربی در جهان بوده است . در جهان امروز یونسکو کورش بزرگ - اسکندر مقدونیو سزار را سه ابر مرد جهان معرفی کرده اند . ولی به راستی موج تبلیغاتگسترده غربیان برای سزار و اسکندر یونانی کجا و گمنامی کوروش بزرگ از آسیاکه الگو و سرور اسکندر و سزار بوده است کجا ؟ اسکندری گویی اینکه ازدیدگاه بزرگی و دانش جهانگشایی برترین روزگار خود بوده ولی فساد اخلاقی وزندگی آلوده اش بر همگان آشکار است . حال آنکه شخصی مانند کوروش بزرگ ازهمه لحاظ بر سزار و اسکندر برتری داشته است و نامش در قرآن به نامذوالقرنین و در تورات به نام کوروش فرستاده خداوند آمده است ولی هرگز سخنیاز او در ایران نشده است . تندیسی شایسته و بایسته این ابر مرد جهان درایران وجود ندارد . فیلم و مستند جهانی شایسته وی ساخته نشده است . نامشبرای آغاز سال آورده نشده است . فقط ملت ایران بودند که هنوز پس از هزارانسال از درگذشت وی در هنگام آغاز جشن ملی نوروز با سبدها و دسته های گلراهی آرامگاه ابدی وی در پاسارگاد می شوند تا ادای احترام کرده باشند و بامنش - کردار و ایران دوستی او پیمانی دوباره بسته باشند . امروزه تندیساین بزرگ مرد ایران زمین در سازمان ملل متحد , آمریکا , استرالیا برپا استو به زودی در تاجیکستان , هند , آلمان و اسرائیل نیز نصب خواهد می شود .شادی روان پاک این ابر نیک منش جهان را از یزدان پاک خواستاریم . .
 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
♥کوروش بزرگ پدر ایران زمین♥

♥کوروش بزرگ پدر ایران زمین♥

ممکنه یه قسمتاییش تکراری باشه اما بنظر من ارزشه هزاران بار تکرارو داره باتوجه به این که از کتا تاریخم حذفش کردن:|
تقدیم به شما:gol:
من با هيچكــــس بر سر آيين و باوری كه دارد نمی جنگم . . . چرا كه خـــدای هر كس همانيست كه خـــرد او می گويد . . .


"كــــــــوروش بزرگ "









من برای صلح کوشیدم...



 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید
افراد درباره ی رفتار و عملکرد خود فکر میکنند ، نه رفتار و عملکرد شما

♥ ♥ کوروش بزرگ ♥ ♥




[[451167888263156]][[45116788
1596490]][[451167884929823]][[451167878263157]]
[[451167891596489]][[451167981596480]][[451167974929814]][[451167978263147]]
[[451167988263146]][[451167984929813]][[451168088263136]][[451168078263137]]
[[451168091596469]][[451168084929803]][[451168081596470]][[451168178263127]]
[[451168191596459]][[451168181596460]][[451168188263126]][[451168184929793]]
[[451168298263115]][[451168301596448]][[451168291596449]][[451168294929782]]


این کد رو تو قسمت چت فیسبوک کپی کنید تا عکس زیبای کوروش بزرگ آشکار بشه





خانه های ویران را آباد کردم و مردم را به همبستگی فرا خواندم باشد که دلها شاد گردد...

"درود بر کوروش بزرگ"

 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
ما ایرانی هستیم و افتخار می کنیم که
بزرگمان کوروش بزرگ و داریوش بزرگ و دلیرمان آریوبرزن
و کمانگیرمان آرش کمانگیر و شاعرمان فردوسی و …..می باشد
پس گذشتگان فراموش شدنی نیستند....

درود بر کوروش بزرگــــــــ
درود بر داریوش بزرگــــــــ
درود بر آریوبرزن
درود بر فردوسی
درود بر ایران و ایران زمین




قسم به خاک پاکت
قسم به آسمانت تا آخرین نفس من همیشه با تو هستم سر زمین من
دنیایی من توی تو ,
ای غرور من رویایی من توی تو ,
ای شکوه من کعبه من توی تو ,
سرزمین من آخر هر کلامی واژه جاودانی,
جان پناه عاشقانی سرزمین من
من عاشق تو هستم
من تو را می پرستم
بوسه میزنم بر گل سبزهایت
سجده میکنم بر اوج قله هایت
تکیه میزنم بر کوه صخره هایت
ای غرور من سرزمین من ...
وطن يعنی چه آباد و چه ويران ...
وطن يعنی همين جا...
يعنى ايـــران ...
"ایــــران همیشه جاوید"





منشور حقوق بشر کوروش یا استوانهٔ کوروش بزرگ لوحی از گل پخته‌ است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ هخامنشی پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی نگاشته شده‌است.
پس از تسخیر بابل، در بابل بر تخت پادشاهی نشست و ادیان بومی را آزاد اعلام کرد. برای جلب محبت مردم میانرودان (بین‌النهرین)، مردوک که بزرگترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.
کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد. به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورهای وی روی یک لوح استوانه‌ای سفالین نگاشته شد و در معبد مردوک قرار گرفت.
نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگاران بابلی و نیمهٔ پایانی آن سخنان و دستورهای کورش به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌است. این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نمایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر بابل باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می‌شود.

این منـــشور یکی از بزرگترین نشــــانه‌های روحیـــهٔ بردباری در فرهـنگ ایــــرانی است..../.


 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
جانم فدای سرزمینم ...




من بت پرست نیستم...
من سجده بر عشق می کنم...
من سجده بر پروردگاری می کنم که کوروش را آفرید تا انسانیت را به من بیاموزد...





کوروش بزرگ: دودمانتان در آرامش،زندگی هاتان دراز و آینده تان روشن تر از امروز باد،این آرزوی من است...


 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
شهبانو کاساندان،همسر کوروش بزرگ



کاساندان همسر کوروش دوم،از تبار هخامنشی بود.او خواهر اوتاناس (Otanes) و دختر فرناسپ (Pharnaspes) هخامنشی بود. حاصل ازدواج او و کوروش 5 فرزند بود؛ کمبوجه، بردیا، آتوسا،آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشده(Herodotus, 2.1, 3.2, 3.88.2).

بنا بر نوشته هرودوت(2.1)،کوروش او را بشدت دوست می داشت و هنگامی که او فوت کرد دستور داد تا تمام اتباع شاهنشاشی برای او عزاداری بزرگی برپا کنند.این گزارش در سالنامه نبونید(III.23; Grayson, p. 111) آمده است که وقتی همسر پادشاه فوت کرد،در بابل از 27 آدار تا 3 نیسان(21-26 مارچ سال 538) عزاداری عمومی برپا شد.بسیار محتمل است که مرگ کاساندان باعث آن عزاداری باشد.

بویس حدس می زند او در بنایی که به آن زندان سلیمان می گویند،در پاسارگاد به خاک سپرده شده باشد.
 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
خواشا به بحث 30یا30 کشیده نشه این تاپیک فقط برای یاد آوری و قدر دانی از بزرگ مردانی ایرانیه
 

aidin_wowo

عضو جدید
هرچی عکس ار توی FB پیدا کردی اینجا گذاشتی ؟

دمت گرم .
کوروش همیشه بزرگترین مرد تاریخ بوده و هست . درسته که بعضی ها میخوان واقعیت رو وارونه نشون بدن و شاید بشه مجمسمه و عکس و آثارش رو از دید افراد پنهان کرد ولی کوروش بزرگ همیشه در قلب امثال من وجود داره و هیچ وقت فراموشش نمیکنم و تا اونجایی که بتونم فرمایشات گهربارش رو توی زندگیم به کار میگیرم و میدونم که دستیابی به سعادت بغیر از پیروی کردن از کارهای نیک این بزرگمرد امکان پذیر نیست .
 

Ʀ/\/ŏŁĐ₳

عضو جدید
هرچی عکس ار توی FB پیدا کردی اینجا گذاشتی ؟

دمت گرم .
کوروش همیشه بزرگترین مرد تاریخ بوده و هست . درسته که بعضی ها میخوان واقعیت رو وارونه نشون بدن و شاید بشه مجمسمه و عکس و آثارش رو از دید افراد پنهان کرد ولی کوروش بزرگ همیشه در قلب امثال من وجود داره و هیچ وقت فراموشش نمیکنم و تا اونجایی که بتونم فرمایشات گهربارش رو توی زندگیم به کار میگیرم و میدونم که دستیابی به سعادت بغیر از پیروی کردن از کارهای نیک این بزرگمرد امکان پذیر نیست .

عیبش چیه داداش؟ خیلیا هستن که نه ف ب میرن نه قند شکن دارن گفتم واسه اونا بزارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجموعه زیر سخنانی است که منتسب به این پادشاه اسطیری ایران می باشد:
  1. دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
  2. خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم راتوانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.
  3. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.
  4. آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولتاست .
  5. وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکرمی کنند، نه رفتار و عملکرد شما.
  6. سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد.
  7. اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را میگیرید که همیشه می گرفتید .
  8. افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوتانجام می دهند.
  9. پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری باچند نفر.
  10. کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .
  11. کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .
  12. انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .
  13. همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل درباشد.
  14. تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .
  15. دشوارترین قدم، همان قدم اول است .
  16. عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .
  17. آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .
  18. وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آننخواسته اید .
  19. من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد
  20. من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دادگری کوروش

سنگ نوشته های نقش رستم، منشور حقوق بشر کوروش بزرگ، و مورخین دورانباستان شخصیت و صفاتی از کوروش بیان می کنند که با ذوالقرنین قرآن کاملاتطابق و سازگاری دارد. سنگ نوشته های نقش رستم و منشور حقوق بشر کوروشکاملا مشهور و شناخته شده هستند به همین دلیل از نقل آنها صرف نظر می کنمو در این نوشتار بیشتر به نظرات مورخین دوره باستان در مورد کوروش کبیر میپردازم:

هـردوت مـورخ یـونـانـی مـیـنـویـسـد: کـوروش فـرمـان داد تـا سـپاهیانشجز به روی جنگجویان شمشیر نکشند، و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کنداو را نکشند، و لشگر کوروش فرمان او را اطاعت کردند بطوری که توده ملت،مصائب جنگ را احساس نکردند. هرودت در ادامه می نویسند: کورش پادشاهی کریمو سخی و بسیار ملایم و مـهـربـان بـود، و مـانـنـد دیـگـر پـادشـاهـان بـهانـدوخـتـن مال حرص نداشت بـلکـه نـسـبـت بـه کـرم و عـطـا حـریـص بـود،ستمدیدگان را از عدل و داد برخوردار می ساخت و هر چه را متضمن خیر بیشتربود دوست می داشت.

مـورخ دیـگـر ذی نـوفـن مـی نـویـسـد: کـوروش پـادشـاهی عـاقـل ومـهـربـان بـود و بـزرگـی مـلوک بـا فضائل حکما در او جمع بود، همتی فائقو وجـودی غـالب داشـت، شـعـارش خـدمـت انـسـانـیـت و خـوی او بذل عدالتبود، و تواضع و سماحت در وجود او جای کبر و عجب را گرفته بود.

جالب اینکه این مورخان که کوروش را این چنین توصیف کرده اند از تاریخنویسان بیگانه بودند نه از قوم یا ابناء وطن او، بلکه اهل یونان بودند ومی دانیم مردم یونان به نظر دوسـتـی بـه کـوروش نـگـاه نمی کردند، زیرا بافتح لیدیا به دست کوروش شکست بزرگی برای ملت یونان فراهم گشت.
 
بالا