هر کی سوتی داده تعریف کنه!

shafted

عضو جدید
سلام کوتاه بگم
توی اموزشگاه با 7-8 از همکارای خانم(که همشون در سطح جهانی بودن!!!!!!)صحبت میکردم
یهو برگشتم گفتم:
چند روز پیش داشتیم با فلانی سرپایی را میرفتیم:biggrin::biggrin::biggrin:
(دیدم همشون دارن میخندن فکر کردم متوجه شدم که ادم وقتی راه میره خوب سرپا راه میره دیگه!!!روی زمین که نمیشینه راه بره:biggrin:)
 

shafted

عضو جدید
من خودم کم سوتی میدم ولی یه دوست دارم خدای سوتیه یه بار:
اقا داشتیم رانندگی میکردیم توی شهر که یه زانتیا با سرعت اومد از کنارم رد شد. دوستم اومد بگه که ماشین پلیس نا محسوس بود گفتش: وحید ماشینرو دیدی!! از این پلیس نامرئیا بودا!!!:biggrin::biggrin:
 

vahid321

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه چیز دیگه هم هست که یکم بی تربیتیه!
مال چندین سال پیشه
یه بار خانم همسایمون داشته رو بند لباس پهن میکرده که یه همسایه دیگه میاد بهش میگه فلانی سریع بجنب تا شلوغ نشده دارن مرغ کوپنی میدن. اون بنده خدا هم سریع مانتوشو از رو همون بند رختا ورمیداره و سریع راهی میشه. تو راه میبینه که بعضیا دارن با حالت خاصی نگاش میکنن و میخندن. کمی جلوتر چندتا جوون سر موتور براش سوت میزنن و تک چرخ میزنن!
بعدا میفهمه که چندتا از لباس زیرا با گیره به پشت مانتوش وصلن!:biggrin:
 

hosein_t

عضو جدید
یه چیز دیگه هم هست که یکم بی تربیتیه!
مال چندین سال پیشه
یه بار خانم همسایمون داشته رو بند لباس پهن میکرده که یه همسایه دیگه میاد بهش میگه فلانی سریع بجنب تا شلوغ نشده دارن مرغ کوپنی میدن. اون بنده خدا هم سریع مانتوشو از رو همون بند رختا ورمیداره و سریع راهی میشه. تو راه میبینه که بعضیا دارن با حالت خاصی نگاش میکنن و میخندن. کمی جلوتر چندتا جوون سر موتور براش سوت میزنن و تک چرخ میزنن!
بعدا میفهمه که چندتا از لباس زیرا با گیره به پشت مانتوش وصلن!:biggrin:
OOOOOOOOOOOOOOOOHHHHHHHHHHHHHHHHHHHHHHHHH :eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek:
 

nersis-68

عضو جدید
سوتي من بد خفنه
توي يه اس ام اس به يكي از دوستام ميخواستم مدير انجمن علمي رشتمون كه خيليم با هم رودر واسي داشتيمو مسخره كنم كه از حواس پرتي واسه خودش replay كردم ،خودتون ديگه تا تهشو بخونيد
 

farane67

عضو جدید
همین امروز یه سوتی خفن دادم:
زیر نویس تلویزیون رو میخوندم به بابام گفتم اااااا نوشته مستند شوک "قسمت فود"(فکر کردم نود و نوشته فود) یهو دیدم بابام اینجوری شد:eek: نگو نوشته بود فست فود "fast food"
به خیال خودم داشتم از صدا وسیما سوتی میگرفتم:surprised::redface:
 

hosein_t

عضو جدید
وای امروز با یکی از دوستام داشتیم راجب به جمعه ی آخر سال حرف می زدیم قبل از اینکه شروع کنم اوله حرفاش گفت:راستی جمعه ی آخر سال امسال چند شنبه است؟؟وای من که دیگه داشتم می ترکیدم..
این همون تو مایه های نمیدونم اسب سفید رستم چه رنگیه و دیوان حافظ اثر کیه و این چیزا بود!
 

shafted

عضو جدید
سال سوم دبیرستان یه روز یکی از معلما نیومده بود سر کلاس و ما هم مثل زندونیای زندون الکاتراس داشتیم شلوغ میکردیم که یهو مدیر اومد تو کلاس و همه ساکت شدیم.
مدیر به دوستم که کنار من بود به شوخی گفت:
- علیرضا چرا شلوغ میکنی؟
علیرضا از مدیر معذرت خواهی کرد و مدیر گفت:
علیرضا نمیدونم تو به بابات رفتی یا بابات به تو رفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:biggrin:
 

shafted

عضو جدید
یه سری رفتم دم در خونه ی یکی از دوستام. زنگو زدم باباش ایفونو برداشت.
گفتم: سلام میبخشین صدرا خونس
بابای دوستم گفت: شما؟
گفتم: دوستشم بگین وحیدم.
((باباهه حواسش نبود که جلوی گوشیرو بگیره و بلند داد زد صدرا دوستت وحید دم در بگم خونه ای یا نه؟ صدای صدرارو شنیدم که گفت بگو خونه نیستم و بعد باباش میخواست که مثلا تابلو نشه که صدرا خونس تو ایفون به من گفت:
صدرا میگه که بگم خونه نیست!!!!!!!
((نخند ادامه داره)):biggrin:(در حال انفجار بودم به زور خودمو نگه داشتم باباش گفت:
-اگه امری دارین بگین هر وقت اومد خونه بهش میگم
گفتم: بگین فعلا بیاد دم در جزوشو بدم بهش
(باباهه بازم حواسش نبود و بلند داد زد : صدرا وحید جزوتو اورده!!!)
(مثل اینکه تازه دو هزاریه باباهه افتاده بود و برگشت توی ایفون گفت:
من چرا داد میزنم صدرا که خونه نیس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

tur

عضو جدید
یه بار بابام زنگ زد پیتزا سفارش بده آقاهه گفت نوشابه؟ بابا ازم پرسید نوشابه چه رنگ میخورین؟ منم گفتم صورتی( حواسم نبود!!)
بابامم گیج تر من گفت: آقا صورتی لطفا آقاهه پشت تلفن ترکید و گفت به دخترتون بگید خیلی پدرسوخته ای!!!:eek:
 

tur

عضو جدید
يه دفه كاپشنم روي ميز نور بود كلاس كه تموم شد استاد از كلاس رفت بيرون يه پسرا گفت خود شيريني و حال كنين كاپشن من و برداشت فكر كرد مال استاده و دوييد بره بده به استاد حالا من بدو وسط دانشگاه اون بدو كه آخر يه داد زدم گفتم وايسا ببينم كجا ميبريش خره:eek:!!!! خلاصه وايساد كلي شرمنده شد و خنديديم :redface:
 

kiowa

عضو جدید
سلام
1 سال پیش یکی از اقوام فوت کرد قرار بود من به چند تا از فامیلامون خبر بدم
به یکیشون زنگ زدم بعد از احوال پرسی خبر رو گفتم یهو حول شدم قبل از طرف خودم تسلیت گفتم بعدش از خودم تشکر کردم
شانس باهام بود کسی خونه نبود بعد از تلفن زدم زیره خنده:redface:
 

n_roshan

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ساعت 4 صبح بود ماه رمضان بود بیدار شدم که سحری بخورم اول رفتم که مسواک بزنم خمیر دندون زدم 2 بار جلو دهن و عقب دهن رو زدم دیدم دهنم طعم بدی میده.......گیج خواب بودم اون موقع فهمیدم بجای خمیر دندون کرم (افسون)توپی بود زده بودممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
 
آخرین ویرایش:

پترو

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار بابام زنگ زد پیتزا سفارش بده آقاهه گفت نوشابه؟ بابا ازم پرسید نوشابه چه رنگ میخورین؟ منم گفتم صورتی( حواسم نبود!!)
بابامم گیج تر من گفت: آقا صورتی لطفا آقاهه پشت تلفن ترکید و گفت به دخترتون بگید خیلی پدرسوخته ای!!!:eek:
واقعا که خیلی پدر سوخته ای!!!
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
والا ترم پیش بود و من کلا کلاسام از دوستام جدا شده بود ولی هم ساعت بودیم و قبل از اومدن استاد میرفتم سلام علیک و اینا میکردیم .
لازم به ذکره که ما خیلی عجیب قریب سلام علیک میکنیم با بروبچ یکی ندونه فک میکنه 4 ساله ندیدیم هم دیگرو :دی
خلاصه یه روز صبح تو جلسه اول سازه رفتم سره کلاسشون و دیدم مثه همیشه دور میز استاد جمع شدنو و صحبت میکنن .... رفتم جلو و شروع کردیم ...بههههههههههههه سلام جیگر چطوری باصفا و یکی یکی روبوسی کردیم رفتیم جلو و دیدم یه جدید بینشونه رفتم یکی زدم پشتش و دست دادم و روبوسی کردم ولی دیدم بروبچ یه جوری نگاه میکنن و طرف هم شوکه شده رنگ از رخسارش پریده !!! کسایی که نشسته بودن رو صندلی ها چشاشون داشت در میومد از کاسه !!
استاد بود !!! :دی ...
کفم برید رسما !!! سریعا کلاسو ترک کردم !! نمیدونم چرا اینقد جوان بود ؟!!! :دی
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا