هر هزار سال‌ یك‌ بار...(داستانی زیبا .از دستش ندهید)

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر هزار سال‌ یك‌ بار فرشته‌ها قالی‌ جهان‌ را در هفت‌ آسمان‌ می‌تكانند،
تا گرد و خاك‌ هزار ساله‌اش‌ بریزد و هر بار با خود می‌گویند: "این‌
نیست‌ قالی‌ای‌ كه‌ قرار بود انسان‌ ببافد، این‌ فرش‌ فاجعه‌ است با
زمینه‌ سرخ‌ خون‌ و حاشیه‌های‌ كبود معصیت، با طرح‌های‌ گناه‌ و نقش‌
برجسته‌های‌ ستم"
. فرشته‌ها گریه‌ می‌كنند و قالی‌ آدم‌ را می‌تكانند و
دوباره‌ با اندوه‌ بر زمین‌ پهنش‌ می‌كنند.
رنگ‌ در رنگ، گره‌ در گره، نقش‌ در نقش، قالی‌ بزرگی‌ است‌ زندگی، كه‌ تو
می‌بافی‌ و من‌ می‌بافم‌، همه‌ بافنده‌ایم، می‌بافیم‌ و نقش‌ می‌زنیم،
می‌بافیم‌ و رج‌ به‌ رج‌ بالا می‌بریم، می‌بافیم‌ و می‌گسترانیم. دار
این‌ جهان‌ را خدا برپا كرد، و خدا بود كه‌ فرمود: "ببافید" و آدم‌
نخستین‌ گره‌ را بر پود قالی زندگی‌ زد و هر كه‌ آمد، گره‌ای‌ تازه‌ زد و
رنگی‌ ریخت‌ و طرحی‌ بافت و چنین‌ شد كه‌ قالی‌ آدمی‌ رنگ‌ رنگ‌ شد؛
آمیزه‌ای‌ از زیبایی و نازیبایی، سایه‌ روشنی‌ از گناه‌ و صواب.
گره‌ تو هم تا ابد بر این‌ قالی‌ خواهد ماند، طرح‌ و نقشت‌ نیز، و هزاران
سال‌ بعد، آدمیان‌ بر فرشی‌ خواهند زیست‌ كه‌ گوشه‌ای‌ از آن‌ را تو
بافته‌ای. كاش‌ گوشه‌ای‌ را كه‌ سهم‌ توست، زیباتر ببافی:gol::gol::gol:
برگرفته از وبلاگ راز سر به مهر

 
بالا