نوشته های ماندگار

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آدم همیشه به خاطر نقطه ضعف هایش تو دردسر می افتد. مگس ها باید چیزهای چسبناک را خیلی دوست داشته باشند٬ شب پره ها شعله را٬
و آدم ها عشق را...!


خزه / هربر لوپوریه / مترجم: احمد شاملو



 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ضبط روشنه و خواننده داره می خونه: بگو در شبای تو چی می گذره/ بی من از شبای تو کی میگذره. تو لیوان رو تو دستت می چرخونی و زمزمه می کنی:
می دونی آخر هر عشق...ته تهش چیه؟ یا مرگه یا جدایی یا عادت...یه وقتایی هم نفرت...خیلی وقتا...
اونا که عشقشون با مرگ تموم میشه خوشبختن؛
اونا که عشقشون با جدایی تموم بشه غمگینن؛
اونا که به عادت برسن محتاجن، معتادن...؛
اونایی هم که عشقشون به نفرت برسه، بدبختن... از هر بیچاره یی بیچاره ترن...
تا حالا فکرشو کردی قراره ما به کدومشون برسیم؟
ساکت میشه، همه جا ساکت میشه. دیگه نه ضبط می خونه، نه هیچ صدای دیگه ای می آد. وقتی پای سکوت کر کننده می آد وسط، می دونی یه جای کار ایراد داره... اساسی ایراد داره. می گم: سخته...!


امشب نه شهرزاد / حسین یعقوبی


 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
عزیز خوب من! تو هرگز دیر مکن! حوادث اما اگر دیر کردند، چاره‌ای نیست ... صبور باش!


یار! نمی‌شود عمری نشست و حسرت خورد که:
«ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود، و آن حادثه، قدری پیش از آن، و آن یار كه می‌طلبیدم، زودتر به دیدارم می‌آمد و این مال، که حال به من تعلق گرفته است، پارسال می‌گرفت.» نمی‌شود یارا! اینها که حسرت خوردنی‌ست ابلهانه و باطل، حق آدمیان کم‌عقل است. باید دوید، رسید، حادثه‌ای دیر را در آغوش کشید و گفت: دیر آمدی ای نگار سرمست، زودت ندهیم دامن از دست.


تو هرگز دیر مکن یارا! بگذار که حوادث دیر کنند. اگر که ناگزیر، دیر کردنی هستند. تو هیچ راهی را به سوی رسیدن نبند؛ بگذار که راه‌بندان، اگر بیرون اراده‌ی توست، کار خودش را بكند. آنگاه تو بشتاب و بگو:
اگر من خطا کرده بودم، هرگز نرسیدن بسیار خوب‌تر از کمی دیر رسیدن بود، اما حال، دیر رسیدن، بهتر از هرگز نرسیدن است؛ چرا که تاخیر، خارج از اراده‌ی من و تو بوده است...!


بر جاده‌های آبی سرخ / نادر ابراهیمی


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک زندگی را چطور می شود اندازه گرفت؟ به طول سال ها؟ به مقدار پول؟ به ساعت های لذت عشق؟



عقد و داستان های دیگر / اسماعیل فصیح



 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

تو برای من هميشه دست نيافتنی بودی ..
حتی وقتی به من نزديک بودی ،
من تو را با علم به اين موضوع دوست داشتم !
.
.
.


اثر زیبایِ کريستين بوبن |برگرفته از کتابِ: فراتـــر از بودن







پ.ن:اثرِ زیبایی ِ پیشنهاد می کنم که مطالعه ش کنید.!

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
... به جای این فکرها که مدام در حال سنگین و سبک کردن شان هستیم بهتر است چیزهای واقعی توی سر داشت، این طوری می توان دست را دراز و آنها را احساس کرد...!



... فراموش کردن تدریجی دعوا راحت تر از این است که آسیب هایی را که وارد کرده ایم در سکوت بشماریم...!


قرار ملاقات / هرتا مولر / مترجم: مهرداد وثوقی



 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻋﻤﺪﺗﺄ ﺩﻭ ﺟﻮﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﯾﺎ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﺩﻭﺟﻮﺭ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ . ﯾﮏ ﺟﻮﺭﺵ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥﯾﻘﯿﻦ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺑﮑﻨﻨﺪ ; ﻭ ﯾﮏ ﺟﻮﺭﺵ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﻘﯿﻦ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽﺑﮑﻨﻨﺪ . ﺭﺍﺳﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻫﺮﺍﺱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﯽﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﯾﻤﺎﻧﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﻫﺮﺍﺱ ﻣﯽ شوند. ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ﺍﺯ ﭘﻮﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺭﺩ . ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺁﻥ ﻭﺣﺸﺖ دارد; ﻭﺣﺸﺖ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺩﺍرﺩ. ﺑﻌﻀﯽ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩر ﻗﯿﺪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ، ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽ یابند; ﻭﺑﻌﻀﯽ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯽ ﺍﯾﻤﺎﻧﯽ می بینند. ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻓﺮﺳﻨﮓ ﻓﺮﺳﻨﮓ ﻓﺮﺍﺭ می کند. ﻧﯿﻤﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎ هستند!

ﮐﻠﯿﺪﺭ


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

لحظاتی وجود دارند که تکرار آنها ممکن نیست..! |صفحه 289

«««««««««««««««««

انسان نه قادر به تکرار لحظات است و نه قادر به بیان آنهاست.| صفحه 289

»»»»»»»»

هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت،باید آنها را آنگونه که یک بار اتفاق افتاده اند،فقط تنها به خاطر آورد.|صفحه 290

.
.

برگرفته از کتاب عقاید یک دلقک|اثرِ :هاینریش بُل

پ.ن: و چه می کنند این لحظاتِ فراموش نشده با آدم ها.
کتاب جالبی بود.
اما خیلی جذاب نبود،به شخصه دوست داشتم .در تمامی قسمتهای کتاب از عقاید ، افکار و احساسات مردی صحبت میکنه که؛
یک فرد ساده، راستگو و هنرمند بوده.و البته عاشقِ وفادار...
و این قسمتهای داستان بود که منو به خودش جذب میکنه! و بالاخره امروز تمومش کردم.


:gol:
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

همیشه چشمان مَردُم غمگین تر از بقیه جاهایشان است|صفحه37


ـــــــــــــــــــــــــ

لحظاتی هست که آدم دیگر چیزی برای گفتن ندارد| صفحه 164

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زندگی، چیزی نیست که متعلق به همه باشد|صفحه178

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بچه هایی که هرویین می زنند به خوشبختی همیشگی عادت می کنند،
کارشان تمام است،
چون خوشبختی وقتی حس میشود که کمبودش را حس کنیم.|صفحه 73

.
.
.
برگرفته از کتاب: زندگی در پیشِ رو | اثر : رومن گاری

:gol:
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
مردم گمان مي كنند كه اگر كسي رنج مي‌برد براي اين است كه مثلاً معشوقش يك روز مرده است. و حال آن‌كه رنج حقيقي او جدي‌تر از اين است: رنج مي‌برد چون مي‌بيند كه غصه هم دوام ندارد. حتي درد بي معني است.

از کتاب کالیگولا /آلبر کامو



 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

گذشته ‏ی آدم‏ ها چیزی نیست که بشود فراموشش کرد.
حداقل من این طور نیستم.
هیچ وقت آدم فراموش کاری نبودم.

همیشه چیزی در گذشته‏ وجود دارد که بخواهی به آن برگردی.
حتی وقتی مثل الان سال ‏ها از آن روزها گذشته باشد.

خاطراتی که باید تک تک آن‏ها را مرور کنی تا برسی به امروز ؛
به امروزی که حالا شده تمام زندگی‏ ات.
از یک جایی به بعد، زندگی آدم ‏ها می ‏شود خاطرات‏ شان.
خاطراتی که می‏ شود با آن‏ها زندگی کرد.
.
.
علیرضا اسفندیاری | مکالمه ی غیر حضوری ...

:gol:

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


من فهرستی از آنچه در مدرسه به ما یاد نمیدهند را تهیه کرده ام :
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه کسی را دوست بداریم
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه در شهرت به درستی زندگی کنیم
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه در گمنامی ، از زندگی لذت ببریم
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه از کسی که دیگر دوستش نداریم جدا شویم
آنها به ما یاد نمیدهند که به آنچه در ذهن دیگری میگذرد فکر کنیم
آنها به ما یاد نمیدهند که به کسی که در حال مرگ است چه بگوییم
آنها به ما هیچ چیزی را که ارزش یاد گرفتن داشته باشد یاد نمیدهند ..


{ نیل گیمن }
جلد نهم از کتاب مرد ماسه ای

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
... دریافتم خوبی‌هایی که ممکن است داشته باشیم همیشه به کارمان نمی‌آید، چون کافی نیست که یک آدم، آدم خوبی باشد، باید دیگران هم خوب باشند تا این خوبی دردی دوا کند...!


داستان زندگی من | لائو شه |مترجم: الهام دارچینیان

 

D R E A M

کاربر بیش فعال
من از وقتی تو نوشته هایم را می خوانی، می نویسم.
از وقتی اولین نامه را نوشتم. نامه ای که نمی دانستم مفهومش چیست.
نامه ای که معنایش را تنها در چشمان تو می یافتم.
من هیچ گاه بیش از سه جمله ی اول این نامه چیزی ننوشته ام:
هیچ باوری نداشتن. منتظر چیزی نبودن. امید داشتن به آن که روزی اتفاقی بیفتد.
کلمه ها از زندگی ما عقب هستند.
تو همیشه از آن چه من انتظار داشتم، جلوتر بودی.
تو همیشه غیره منتظره بودی...!

غیر منتظره | کریستین بوبن | مترجم:نگار صدقی


 

D R E A M

کاربر بیش فعال
افسوس که انسان قدر سعادت را نمی‌داند، موقعی می‌فهمی که آن را از دست داده‌ای. آه که در عرض یک سال چه وقایعی رخ داده است. یادت می‌آید که من در شبانه‌روزی چقدر خوشحال بودم؟ آن وقت نمی‌دانستم که عاشق هستم. رفته رفته درک می‌کنی که موریانه‌ای دارد وجودت را می‌جود، روح و جسم تو را در خود می‌گیرد، می‌بینی کسی وجود دارد که برایت از هوایی که تنفس می‌کنی، واجب‌تر است.
... حالا زندگی‌ام در انتظار ورود پستچی خلاصه شده است. اغلب هم نامه‌ای دریافت نمی‌کنم. ولی من به هر حال، پر از امید انتظار آن ساعت را می‌کشم و بعد، وقتی آن لحظه خوب یا بد می‌گذرد، باز با همان امید سابق، به انتظار روز بعد، بر جا می‌مانم. اگر روزی حواسم به جای دیگری معطوف باشد و پستچی سر برسد، آن وقت معلوم می‌شود که از عشقم کاسته شده است...!

هیچ یک از آن‌ها بازنمی‌گردد | آلبا دِ سس پِدِس | مترجم: بهمن فرزانه



 

D R E A M

کاربر بیش فعال
جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دورویی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید...!

ژان کریستف | رومن رولان | مترجم: م. ا. به‌آذین


 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمان آدم ها رو دگرگون ميکند
اما تصويري را که از آنها داريم
ثابت نگه مي دارد
هيچ چيز دردناک تر از اين تضاد
ميان دگرگوني آدم ها و ثبات خاطره ها نيست



مارسل پروست
از کتاب : در جستجوي زمان از دست رفته
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
گاهی راحت تر آن است که
با وجود اندوهی که در درونتان موج می زند لبخند بزنید
تا اینکه بخواهید به همه ی عالم
علت غمگینی خود را توضیح دهید !
:
:
:
همه نام‌ها
ژوزه ساراماگو



 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
ﻣﺎﻫﯽ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ :
ﻣﺮﮒ ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺳﺎﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻻﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﻦ
ﺑﯿﺎﯾﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ .
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﻮﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﺮﻭﻡ .

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ
ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﺎ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﺛﺮﯼ ﺩﺭ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .

:
:
:
ﻣﺎﻫﯽ ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ-صمد بهرنگی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عشق مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن، عاشق بودن بدهد؟ گاه عشق گم است، اما هست، هست، چون نیست.
عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟
نه،عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست! پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا!

گاه آدم، خود آدم، عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در تو می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی. بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده. شاید نخواهی هم. شاید هم بخواهی و ندانی. نتوانی که بدانی....!

جای خالی سلوچ | محمود دولت آبادی


 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار
اِنـزو : اه، 17 سالم بـود، خـیـلی عـاشقش بودم، سعی می کردم واسش بمیرم.
دو سـال بـعـد حتی نمی تونستم اسمش رو به یاد بیارم!
" زمـان، هـرچـیـزی رو پـاک می کـنـه. "

آبـیِ بـی کـران | کارگردان: لـوک بـسـون

The Big Blue |Director: Luc Besson | 1988

پ.ن: تشکر از نغمه ی عزیز و دوستان همیشه همراه برای " مهم " شدن تاپیک :gol:
اردی بهشت 94
 
آخرین ویرایش:

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز

... البته این جستجو به یک درد خورد. به درد فهمیدن این که هیچ چیز به اندازه تمایلی که یک موجود به موجود دیگر دارد، مثلا تمایل یک مرد نسبت به یک زن، یک زن نسبت به یک مرد، آزادی را تهدید نمی کند. نه بندها، نه زنجیرها، نه میله های آهنی، هیچ یک این چنین بندگی کورکورانه. این چنین ضعف ناامیدانه ای را پیش نمی آورند و بدبختی زمانی پش می آید که آدم به نام این کشش خود را در اختیار دیگری قرار دهد. این تنها به درد آن می خورد که حقوقمان، شایستگی مان و آزادی مان را فراموش کنیم.

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد - اوریانا فالاچی - زویا گوهرین




 

Similar threads

بالا