.jpg)
.gif)
همه خانه هایی که از این پس طی فصلهایی با عنوان معماری قرن بیستم آمریکا به حضورتان معرفی میکنیم بناهایی هستند که در داخل مرزهای ایالات متحد آمریکا ساخته شده اند و بنا به تعریف ما هم آمریکایی و هم مدرن به شمار می آیند. صفت مدرن در مورد این خانه های می توانند مناقشه برانگیز باشد، چه با تغییر و تحول بی وقفه ای که در سلیقه عموم مردم از اواسط قرن بیستم از نسلی به نسل دیگر و در تلقی آنها از واژه «مدرن» پدید آمده باید گفت آنچه برای یک نسل مدرن به شمار می آید برای نسلهای بعدی کلاسیک می شود و این داستان تا به روزگار ما تداوم یافته است. به رغم وجود چنین
نوساناتی در سبک و نگرش به سبکهای هنری، هنوز چیزی وجود دارد که به زعم ما می تواند خصیصه خانه های آمریکایی به شمار آید. ما در طی مقاله هایی که از این پس به حضورتان تقدیم خواهیم کرد درصدد بر آمده ایم تا وجود این خصیصه را در خانه های عالی سرتاسر قاره آمریکای شمالی نشان دهیم. خانه آمریکایی از یک نظر که بنگریم در طول پنج دهه گذشته تغییر اندکی به خود پذیرفته، و به لحاظ آماری که بررسی کنیم، متوجه می شویم که خانه آمریکایی خانه ای است که معمولاً سازنده و ساکنان آن یکی هستند. البته در مجموعه معرفی شده چنین نمونه ای نخواهید یافت. ما لفظ «مدرنیته» را
اندکی دستکاری کردیم تا ببینیم کدامیک از خانه های آمریکای شمالی را باید در مقوله مورد نظر بگنجانیم. صرف نظر از مرزهای کشوری پارامترهای دیگری هم وجود داشتند که آنها را هم مد نظر قرار دادیم از جمله اینکه به این واقعیت توجه نشان دادیم که این خانه ها که برخی از آنها را با استفاده از عکسهای جدید معرفی میکنیم هنوز مسکونی هستند.
.jpg)
در مواردی قائل به استثنا شدیم و اگر خانه ای نوسازی شده بود یا به دلیل خاصی امکان معرفی آن وجود نداشت، از تصاویر موجود برای این کار استفاده کردیم. علاوه بر این ، خانه مدرنی که ما قصد معرفی آن را داریم می باید معیارهای دیگری را نیز دارا باشد . برخی از این خانه های مدرن عینی تر و بیرونی تر از مابقی خانهها هستند . نمونه ای از این وضعیت را می توان در مورد خانه هایی مشاهده کرد که معماران قَدَر آنها را ساخته اند، البته ما در این مجموعه از توجه به معماران جوانتر غافل نمانده ایم .
دومین نکته ای که باید بدان توجه می کردیم این بود که هر خانه دارای میزان مشخصی از پیچیدگی و عمق شاعرانه است که بدان هویت خاص آن را می بخشد. بی شک آگاهی از چنین عنصری در حکم معیاری درونی و ذهنی است ، اما خود به حذف برخی از معیارهای اصیل و خصیصه هایی در معماری مدرن منجر میشد که آنها را پیشتر به عنوان اسطوره های معماری مدرن شناخته بودیم.
این عناصر را به دلیل فقدان وجه معنایی شان در مجموعه حاضر لحاظ نکردیم. البته این پیشداوری مانع از آن نشد که خانه های ساده ای که پیچیدگی شاعرانه شان در دقت در کاربرد مواد و بیان تکتونیک (معمارانه) تشکیل می داد را نیز مد نظر قرار دهیم، که از جمله آنها می باید به خانه ی شیشه ای فیلیپ جانسن اشاره کرد.قصد ما به هر حال این بود که مراحل تحول و معیارهای ارزشی به کار رفته در خانه های مدرن آمریکایی در قرن بیستم را دنبال کنیم. ما این کار را با گمبل هاؤس ساخت برادران گرین که یکی از بهترین نمونههای هنر کالیفورنیاییست آغاز کردیم، که به نظر ما نمونه ای است که به خوبی حفظ شده و سبک دوران تحویل قرن را نیز به خوبی نمایش می دهد. این خانه را باید وامدار خانه شینگل دهه 1880 کالیفورنیا دانست که عموماً به عنوان پدربزرگ مدرنیته بومی در معماری آمریکا به شمار میآید. خواستیم تا نشان دهیم که فرانک لوید رایت تا چه اندازه بر شکل گیری مفهوم خانه در سرتاسر قرن
.jpg)
بیستم در آمریکا تأثیر گذاشته است. او این تأثیر را نه تنها از طریق خصلت دائماً متغیر آثارش مثلاً در خانه های استورر و استورجس و در خانه آبشار که از نظر تأثیری که بر دستیارانش رودلف شیندلر و ریچارد نیوترا داشته بر کل معماری آمریکایی اعمال کرده است. این مسیر پیموده شده توسط او ما را به بررسی میراث غنی مکتب معماری کالیفورنیای جنوبی رساند که از چارلز ایمز در اواسط قرن بیستم آغاز شد و از طریق کریگ الؤود به معماران معاصر کالیفورنیایی از جمله پیتر دو برتویل رسید. دشوار است بتوان چنین مسیر پیوسته ای در سواحل جنوب و شرق را دنبال کرد. در هر دو ساحل یادشده بورژوآزی و ثروتمندان جدید منحصراً به معماری نئوکولونیال (نواستعماری) و دیگر سبکهای التقاطی دلبستگی نشان می دادند، بهخصوص طی سه دههی آغازین قرن بیستم می شد این دو نوع گرایش عمده را در آنها تشخیص داد.
لیتل مربوط به سال 1913 بازدیدی به عمل آورید تا نسبت به صحت این مدعا مطمئن شوید. طبقه مشتریان یادشده همچون شاهزادگان با جلال و جبروت در برج عاجهایی که رایت برایشان ساخته بود مأوا می گزیدند، آن هم به سبکی یادآور اشراف پروس در اوایل قرن نوزدهم. از این نظر خانه های مدرن آمریکایی همیشه انگیزه های قدرتمندی برای ارضای درونیات اشخاص داشته اند. این خانه های در بهترین حالت وعده ای قطعی از امید و آرزو در سطح فردی و در سطح ملّی می داده اند، به خصوص از این نظر که این خانه های تلاشی بودند بیش از تواناییها و بالقوگیهای به کار رفته در دنیای قدیم. معماران مهاجری که از نیمهی دوم دههی 1930 به ایالات معماران مهاجری که از نیمه دوم دهه 1930 به ایالات متحد آمریکا وارد می شدند سهم عمده ای در تغییر ذائقهی معماری ساحل شرقی آمریکا ایفا کردند.
این تغییر در نحوه پذیرش یک سلیقهی وارداتی خود را در نمایشگاه بین المللی سبک که در موزه هنر مدرن به مدیریت آلفرد بار، فیلیپ جانسن، و هنری راسل هیچکاک، برجسته می ساخت. این نمایشگاه نقشی محوری در دعوت از شخصیتهای مهمی همچون والتر گروپیوس، میس وان در روهه، و مارسل برویر برای مهاجرت به آمریکا داشت که سرانجام خود را در مدارس و مؤسسات آمریکایی در حال آموزش یافتند. در کل قصد داریم که آثار و دستاوردهای این نسل بخصوص را به رغم وجود گسستهایی چند در آن نشان دهیم: این گسستها انواع متعدد دارند، مثلاً اینکه هیچ خانه ای از برویر وجود ندارد، او تنها دستیار و همکار والتر گروپیوس در ساخت خانهی گروپیوس، لینکلن، ماساچوستس، بود. سبک معماری مدرن بهواقع در دهههای 1930 و 1940 در ساحل غربی آمریکا، به خصوص در خانههایی که تحت نظارت عالیه برنامه خانه سازیِ جان انتنزا ساخته می شدند، شکوفا شد و به بار نشست. سبک «تهاجمی» موسوم به «سنّت نوین» در اواسط دههی 1960 به ساحل شرقی بازگشت، و نمایندگان عمده اش را پیتر آیزنمن، مایکل گریوز، چارلز گوآثمی، جان هِجاک، و ریچارد مایر تشکیل می دادند. . این گروه موسوم به «معماران سفید» بودند که به مجادله با معماران خاکستری وارد شدند
که شاملبودند بر فارغالتحصیلان مدرسه معماری کان در فیلادلفیا، و در میان آنها از همه مهمتر چارلز مور، رابرت ونچوری، و ریمالدو جورگولا .
این نوع معماری مدرنیستی ملایم آمریکا با نوشته های انتقادی و تأثیرگذار کسانی همچون رابرت استرن و وینسنت اسکالی جای پای خود را در این عرصه محکم ساختند. پیشداوری مرا از اینجا بیابید که در مجموعهای که معرفی خواهم کرد نمایندگان مکتب «سفید» را بیش از نمایندگان مکتب «خاکستری» خواهید یافت. درعین حال که تلاش داشتیم تا از موضع گیریهای بومی، و محلی احتراز کنیم به کارها و آثار ریکاردو لگورتا و فرانک گیری هم پرداختیم، تا روندی یکسره متفاوت و بدیع که در معماری معاصر آمریکایی پیموده می شود را نیز تحت پوشش مطالعه و بررسی خود قرار دهیم. پانزده سال گذشته شاهد برآمدن و پیدایی جلوه هایی یکسر بدیع در میان نسل جوانتر معماران آمریکایی بوده ایم که گرایشهای مختلف موجود در سبک معماری خانه های آمریکایی را به نحوی در طول سالهای باقیمانده قرن بیستم تداوم بخشیده و گسترش داده اند.
مارک ماک و استیون هاُل روایتهای مختلفی از پریمیتیویسم جدید را ارائه داده اند. ماک خود را وامدار آدولف لوس و هاُل خود را مرهون تلاشهای کارلو اسکارپا می داند.
.jpg)
.jpg)
.jpg)
استاد معماری اهل مکزیک، لوئیس بارّاگان هم تأثیر خود را بر این نسل از معماران جوان نهاده است و این نکته را میتوان با توجه به خانههایی که ماک طی سالهای اخیر یعنی از 1985 تا 1995 ساخته و به خصوص خانههایی که استنلی سایتوویتز در سان فرانسیسکو ساخته به رأی العین مشاهده کرد. از میان خانههای سایتوویتز خانه دِه ناپولی یک نمایش تمام عیار از قدرت بیانی این نسل از معماران است. یکی دیگر از موارد بسط هنر معماری مدرن در آمریکا همین گرایش اخیر در ترکیب سبک میس وان در روهه و خانه های موسوم به مدولار است که با جدیت و رسمیت به کار رفته در معماری محله پنجم نیویورک ملازم و همراه شده است. در میان آثار شاخص این سبک نوپدید باید به ساختههای ران کروک، در شیکاگو در دههی 1980، و نیز خانه ای که دیوید راکؤود برای والدین اش در پورتلند، اورگان، در اواخر دهه 1980 ساخته
مورد استفاده واقع می شوند، یا اینکه آنها را باید به عنوان آثاری محیطی در نظر گرفت که هدف از ساخت آنها ایجاد محیطی خاص در فضایی ویژه بوده است؟ این مسئله به نوبه خود بستگی دارد تا اندازه ای به اینکه فضای جزئی چگونه از جزئیات بهره برگرفته، و تا اندازه ای منوط به این امر است که فضای مسکونی چه جهان بینی ای را در خود منعکس ساخته است. امروزه معمارانی که گرایش زیبایی شناسی دارند همچون فرانک گیری، اریک اوؤن ماس، فرانک ایزرائل، و ثورن مِین، به حادترین صورت خود این مسائل را مطرح میسازند. . همزمان با طرح این پرسشها در ساحل شرقی ایالات متحد آمریکا، سایمون آنگرز و تام کینزلو در جهتی یکسر مخالف گام برمی دارند، یعنی به بیان بهتر به سمت احداث خانه ای Tـ شکل که بیش از هر تلاش دیگری تاکنون قصد داشته تا خانه مسکونی را به یک اثر هنری ناب تبدیل کند.