کسی که مبتلا به گناه و معصیت است، هر چند بخواهد اعمالش را توجیه کند؛ اما به هر حال خود را آلوده و ظلمانی می بیند. شیطان برای این که کار را یکسره کند و او را در سراشیبی سقوط قرار دهد در گوشش چنین نجوا می کند: «تو که غرق در گناه و معصیتی، نمازت چه ارزشی دارد؟! بهتر است نماز را رها کنی تا کار عبث و بیهوده انجام نداده و گناه دیگری در پروندۀ اعمالت نبینی!»
همان گونه که ملاحظه می فرمایید شیطان به جای آن که گناه جوان را از او بگیرد، در صدد است تا از آب گل آلود ماهی گرفته و با تارک الصلاة کردن جوان، خیمۀ دینش را ویران کند و او را به یکباره در تباهی سقوط اندازد. چنین جوانی اگر هم نمی تواند گناه خود را کنار گذارد، هرگز نباید دست از نمازش بکشد.
روزی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: «جوانی است که پشت سر شما نماز می خواند؛ اما اهل فساد و فحشا است!» حضرت نفرمودند: نمازش ارزشی ندارد؛ بلکه فرمودند: «نمازش کمکش می کند تا از این گناه رهایی یابد.» دیری نپایید که جوان دست از گناه خود کشید و توبه کرد.
(بحارالأنوار، ج۷۹، ص۱۹۸٫) دقّت بفرمایید که این جوان در آن شرایط نمی توانسته نمازی عارفانه و با حضور قلب بخواند؛ اما در عین حال همین نماز هم چنان ارزشی دارد که میتواند وی را از گناه و معصیت بیرون بیاورد.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی مهدی الامم
از همسر امام جعفر صادق(علیه السلام) سوال کردند که حرف آخر امام چه بود؟ او گریه کرد و گفت: امام(علیه السلام) در آن ساعت آخر، همه خویشاوندان را خواست، ما گفتیم: که چه وصیتی می خواهد بکند. همه که جمع شدند، یک جمله فرمود و از دنیا رفت. فرمود: شفاعت ما اهل بیت(علیهم السلام) نمی رسد به کسی که نماز را سبک بشمارد.