منشا احساس‌هاي بد چيست؟

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
بسياري فكر‌مي‌كنند عليرغم هر نوع رفتاري‌كه دارند، نتايج رفتارها هم بايد به دلخواه آنها باشد.
و خلاصه مثل هميشه، قاعده بازي فراموش مي‌شود.
واقعيت اين است كه احساس‌ "خوب نبودن" بي‌دليل سراغ ما نمي‌آيد و خاستگاه آن و احتمالا تداوم‌اش قابل شناسايي است.

روند درمان‌هاي رفتاري - شناختي نشان مي‌دهد افرادي كه دچار اختلالات رواني مثل افسردگي يا مشكلات شخصيتي هستند به نوعي خودبيني و تصور نادرست از خود گرايش دارند. اين تصورات ممكن است برآمده از تجربيات گذشته باشد كه با موقعيت واقعي فرد نيز مطابقت ندارد. [تاثير سلامت عاطفي بر احساس، افكار و رفتار ما]

اما در مجموع مي‌توان گفت منشا اين تصورات نادرست كه احساس "خوب نبودن" را در انسان برمي‌انگيزد؛ شامل اين موارد است:

- افكار دو بخشي و قطبي‌شده (صرفا مثبت يا منفي‌ديدن مسايل)

- عموميت دادن در سطح وسيع به موردهايي كه تعميم آنها بسيار نادرست است

- بي‌اطلاعي و عدم آگاهي از كيفيت‌هاي واقعي و ظاهري مسايل

- تكريم و تجليل بسيار و بزرگ سازي موارد و همچنين جنبه شخصي‌دادن به آنها.

اين مقوله بسيار مهم است كه فرد به خود اجازه دهد موارد كوچكي را كه چه بسيار اتفاقي پيش‌آمده، به عنوان يك ويژگي شخصي ديگران و يا خود به حساب آورد. اين دقيقا همان خودبيني است كه به اختلالات رواني فرد دامن مي‌زند.

ترسيم يك نتيجه منفي، زماني كه اطلاعات دقيق و پشتيباني كننده براي دريافت سريع واقعيت‌ها وجود ندارد؛ تمركز تنها بر مدارك و نشانه‌هاي منفي يك موقعيت؛ غفلت از انواع چاره‌ها و راه‌هاي مثبت براي حل مشكلات و عدم توجه به جنبه‌هاي بهتر يك پايان و فرجام ، همگي باعث شكل‌گيري احساس‌هاي بد در انسان مي‌شوند. [گفت و گو به جاي مشاجره]

براي مثال، زن 48 ساله‌‌اي كه يك دختر 23 ساله دارد مي‌گويد همسرم همه روز، بيرون از خانه است و زماني هم كه در خانه است، زياد صحبت نمي‌كند، و اگر كوچكترين اشتباهي از دخترم سرزند، مرا مقصر مي‌داند. من احساس بدي نسبت به ازدواج و زندگي‌ام دارم. نمي‌توانم عصبانيت خود را كنترل كنم.

روانشناسان و متخصصان روان‌‌ ‌درماني بر اين باورند كه عصبانيت يك عكس‌العمل طبيعي به اين نوع شرايط است. چرا كه به نظر مي‌رسد وضعيت زندگي اين خانم، راكد، بي‌ثمر و بدون شور و عشق زندگي است؛ به گونه‌اي كه عصبانيت و احساس منفي را در او برمي‌انگيزد.

اما آيا امكان مطالعه كردن يا به دست آوردن شغل با معنايي كه به زندگي اين خانم مفهوم مثبتي ببخشد وجود ندارد؟ افرادي هستند كه گرچه شغل و حرفه پرمنفعتي را دنبال نمي‌كنند اما براي معنا‌بخشي به زندگي خود و ايجاد احساس خوب، حتي اگر شده دو روز در هفته در سازمان‌هاي خيريه براي كمك به ديگران كار مي‌كنند.

زيرا اين نوع فعاليت‌ها نه تنها باعث مي‌شود فرد با مردم در تماس باشد بلكه احساس مفيد بودن را در آنها برمي‌انگيزد.[آيا من به "خود" قوي‌تري نياز دارم؟]

بي‌ترديد، افراد بويژه زنان در سن يائسگي، گاهي براي كمك به خودشان نياز به مصرف دارو دارند. اما صرفا مصرف دارو، بهترين راه‌حل براي تغيير موقعيت زندگي‌شان محسوب نمي‌شود. [چگونه در زندگي تغيير ايجاد كنيم]

در واقع اين روش، تنها آسانترين راه است و تغييرات و تحولات اساسي را با معنا دار كردن زندگي مي‌توان ايجاد كرد.
منبع: تالار پارسی
 

ar ebrahimzadeh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
با تشکر از مطلب بالا
می خواستم بطور خلاصه نظر خود را در این زمینه بگویم حس بد از نگرش و بینش بد و منفی به زندگی نشات می گیرد .مثلاً بعضی ها بجای رنگ و بو دادن به زندگی خود از طریق تلاش برای پیشرفت مدام از آفرینش خود شکایت می کنند در حالیکه این امر چه خوب و چه بد بالاخره اتفاق افتاده و ما توان و اجازه برگشت به زمان گذشته را نداریم به قول یکی از اندیشمندان پذیرفتن و همزیستی با ناگزیرهای خلقت یکی از بهترین میانبر ها برای خوشبختی است . یا بعنوان مثالی دیگر می بینیم فردی با اوضاع حتی خوب مالی و ذهنی در کشوری مثل آمریکا که غنی از انواع امکانات است به کارتن خوابی بیمصرف تبدیل می شود و فردی بسیار فقیر هم از نظر مالی و هم از نظر امکانات محیط زندگی تاریخ ساز می شود . البته این مطلب صرف دنیای بیرون نیست و حتی در زندگی روزمره و خانوادگی هم رخ می دهد بعنوان مثال در مورد همین ازدواج:
ما (اگر آدمهای منطقی باشیم) اجازه داریم حداقل در آن واحد با یک نفر زندگی کنیم و این یک نفر مطمئناً برگزیده ترین جنس خود نیست همانطور که ما نیستیم پس انتظار ایده ال بودن از او توقع بس احمقانه و منفی گرایانه است (در حالی که در ذهن خود این انتظار را مترقی هم می پنداریم) . با این فکر نادرست چه زندگی ها که به هم نخورده و چه دوستی ها که به دشمنی منتهی نشده.
پس بیائیم با واقع نگری هم احساسات بد را از خود دور نگه داریم و هم در آن واحد حس خوب را جایگزین آن کنیم . چون احساسات بد در اندازه مساوی چندین برابر بیشتر حجم ذهن را اشغال نموده و از پویایی آن و بهمان منوال از پویایی زندگی می کاهند.
درود به افکار مثبت و ذهن های خالی از منفی نگری
 

Similar threads

بالا