روایتی دردناک و واقعی که برای خودم اتفاق افتاده
پنج شنبه هفته پیش: برای گردش به خارج از شهر رفتیم که اونجا سرما خوردم اما شبش قرص سرماخوردگی خوردم و فردا صبح تقریبا خوب شدم
جمعه هفته پیش:برگشت به خانه که دوباره در راه تب و لرز به سراغم امد
شنبه: حالام خوب بود و سر کار بودم اما کمی احساس ناراحتی میکردم
یکشنبه:احساس کردم فک سمت راست صورتم درد میکند و کمی متورم شده
دوشنبه: فکم از ناحیه لولایی چسبیده به جمجمه ورم کرده بود و شروع به درد کرده بود که در حال شیوع به اطرف گوش و گردنم میشد
سه شنبه: درد همچنان ادامه داشت و ورم بیشتر میشد پیش یک دکتر عمومی رفتم معاینه کرد و گفت سرما باعث وروم استخوان شده غذای نرم بخور استراحت کن استامینوفن امپول دگزامتازون و ویتامین سی با اموکسی سیلین 250 نوشت
چهارشنبه:درد تسکین نیافت و ورم همچنان بیشتر شد درد در ناحیه چشم سمت راست به انها اضافه شد
پنج شنبه: صبح بیدار شدم دیدم در پیشانیم جوشهای ریز اما به اندازه یک سکه در 3-4 جا لانه کرده اند
عصر روز تعطیل رفتیم بیمارستان یکی از اشناهای نزدیک تا دکتر دید گفت احتمال زیاد زونای چشمی گرفتی!!!! گفتم این پیست گفتند یک نوع بیماری آبله مرغان است که در بزرگسالان دیده میشه اما اجازه دهید با یک پزشک بالا دستم مشورت کنم
پزشک متخصص امد و نگاه کرد و گفت بله احتمالا 90% زونای چشمی است و باید همین الان بستری شوی!!!!!!
گفتم بابا بیخیال من چیزیم نیست فقط صورتم متورم شده و چند تا جوش ریز گرفتم
گفت نه باید همین امشب بستری شوی ما این امکانات را در این بیمارستان برای چشم نداریم برو به بیمارستان شفا و بستری شو خانمم تا اینها را شنید مثل فشفشه از جا پرید و گفت حتما باید بستری شوی!!!
رفتیم بیمارستان شفا پزشک نگاه کرد گفت نه چیزی نیست نیازی به بستری شدن نیست این جوش ها ویروسی هستند خانمم گفت زونا نیست گفت چرا ممکنه باشه این دارو ها را بخور خوب میشوی!!!
گفتم خدایا شکرت در این بیمارستان پر از چرک نخوابیدیم خانمم گفت بریم سراغ یک دکتر دیگر
رفتیم بیمارستان ابوالفضل دکتر نگاه کرد گفت دندانت مشکل دارد!!!!! گفتم اقای دکتر دندانهای من سالم است گفت باشه برو چک کنه
گفتم ممکنه زونا باشه اخه امروز 2 تا دکتر گفتن زونا است گفت اره شاید بعد دوباره معاینه کرد گفت چند تا دارو مینویسم اینها رو بخور خوب میشوی گفتیم این قرصها رو فلان دکتر داده نگاه کرد گفت نه اینها چیه داده!!!! اینو نخور اون یکی کمه اینهم بهش اضافه کن!!! اگر هم خواستی شنبه برو پیش دکتر مغز و اعصاب و یا گوش حلق بینی!!!!!
دارو داد هر 5 ساعت 2 عدد قرص یعنی هر روز یک بسته 10تایی و یک داروی دیگر هر رو 2 عدد به علاوه مسکن پماد و ...
چون دکتر قبلی هم همین دارو ها رو داده بود اما با چند داروی دیگر ما هم همین دارو ها رو گرفتیم و شروع کردیم به خوردن هر 5 ساعت 4 عدد قرص به عبارتی در روز 20 عدد قرص
شب دچار تب و لرز شدید شدم
جمعه: صبح بیدار شدم دیدم جوشها به سمت چشمم پیش روی کرده است (زونای چشم بیماری است خطرناک که اگر مهار نشود باعث زخم قرنیه و از کار افتادن قرنیه میشود) و روی پلکم جوش زده و داخل چشمم میسوزد و سرم به شدت درد میکنه
منم بیحال سر درد بدن درد جوشها مثل جوش ابله چرکین و مایع زرد رنگ از خودشان بیرون میکنند و قیافیه مان وحشتناک شده و چشمم میسوزه و نمیتونم بازش کنم
عصری عصبی شدم و گفتم الان زنگ میزنم به بیمارستان و چند تا فحش میدهم زنگ زدم گفتند اگر مورد شما حاد باشد به پزشک انکال زنگ میزنیم منم گفتم الان دارم میام اونجا
رفتیم بیمارستان منتظر بودیم برویم داخل
یک دختر 23-27 ساله امد و گفت ما در ماشین یک بیمار سکته ای داریم برانکادر میخواستم ان را بیاوریم تو
نگهبان هم گفت برانکادر انجا هست برو بردار!!!!! خواستم پا شم بگم بابا مریض اورژانسی داره چرا کمکش نمیکنین برای این مریض ثانیه هم مهمه چرا نشستی و حتی مسولین رو خبر نمیکنی!!
رفتم ان طرف دیدم نوشته اورژانس چشم (در حالی که به ما گفتن ما الان اورژانس چشم نداریم)رفتم داخل دیدم اقایی نشسته بهش گفتم اقا مورد من اورژانسیه من چی کار کنم میگه تا فردا صبح باید صبر کنی و صبح ساعت 5 هم باید بیایین و نوبت بگیرین!!! با خودم گفتم این مرتیکه اینجا چه غلطی میکنه
گفتم بابا تا فردا ممکنه من کور بشوم میگه چی کار کنیم کاری از دست ما بر نمی اید
رفتم پیش دکتر عمومی یک خانمی بود گفتم زونای چشمی دارم گفت با من بیا تا با یک دکتر دیگر هم مشورت کنم(چون مورد من بسیار حساس و حیاتی است)
پزشک را در بیمارستان نتوانست پیدا کند!!
زنگ زذ به یک دکتر متخصص چشم پزشک ان هم از اتاق اورژانس چشم تا ان مردک منو دید به خانم دکتر گفت من که به این اقا گفتم فردا بیاد خانم دکتر گفت نه مورد اینها اورژانسیه فلان دکتر رو بگیرید
چند تا دارو نوشت و در اخر من داروهامو به دکتر دادم گفتم من در 24 ساعت پیش انها رو خوردم گفت کی اینها رو برات نوشته؟؟ گفتم فلان دکتر گفت دوز خیلی خیلی بالایی داده من تعجب میکنم در 24 ساعت 20 قرص!!!!!!! گفت کم کن یک سوم کن چند تا دارو داد رفتم دارو خانه گرفتم خونه رسیدمدیدم داروخانه هم به جای پماد استریل چشمی پماد معمولی داده!!!
خدا لعنت کنه بر پدر و مادر کسی که تو کارشون اشتباهاتی میکنند که باعث میشه با جون و مال مردم بازی بشه
تو این خراب شده جون یک انسان با لاشه مرده سگ ولگرد هیچ تفاوتی نداره
اگر من کور بشم کی میخواهد به من جوابگو باشه؟ کدوم احمقی کدوم خر زداه ای میخواهد جوابگوی من باشه؟
پنج شنبه هفته پیش: برای گردش به خارج از شهر رفتیم که اونجا سرما خوردم اما شبش قرص سرماخوردگی خوردم و فردا صبح تقریبا خوب شدم
جمعه هفته پیش:برگشت به خانه که دوباره در راه تب و لرز به سراغم امد
شنبه: حالام خوب بود و سر کار بودم اما کمی احساس ناراحتی میکردم
یکشنبه:احساس کردم فک سمت راست صورتم درد میکند و کمی متورم شده
دوشنبه: فکم از ناحیه لولایی چسبیده به جمجمه ورم کرده بود و شروع به درد کرده بود که در حال شیوع به اطرف گوش و گردنم میشد
سه شنبه: درد همچنان ادامه داشت و ورم بیشتر میشد پیش یک دکتر عمومی رفتم معاینه کرد و گفت سرما باعث وروم استخوان شده غذای نرم بخور استراحت کن استامینوفن امپول دگزامتازون و ویتامین سی با اموکسی سیلین 250 نوشت
چهارشنبه:درد تسکین نیافت و ورم همچنان بیشتر شد درد در ناحیه چشم سمت راست به انها اضافه شد
پنج شنبه: صبح بیدار شدم دیدم در پیشانیم جوشهای ریز اما به اندازه یک سکه در 3-4 جا لانه کرده اند
عصر روز تعطیل رفتیم بیمارستان یکی از اشناهای نزدیک تا دکتر دید گفت احتمال زیاد زونای چشمی گرفتی!!!! گفتم این پیست گفتند یک نوع بیماری آبله مرغان است که در بزرگسالان دیده میشه اما اجازه دهید با یک پزشک بالا دستم مشورت کنم
پزشک متخصص امد و نگاه کرد و گفت بله احتمالا 90% زونای چشمی است و باید همین الان بستری شوی!!!!!!
گفتم بابا بیخیال من چیزیم نیست فقط صورتم متورم شده و چند تا جوش ریز گرفتم
گفت نه باید همین امشب بستری شوی ما این امکانات را در این بیمارستان برای چشم نداریم برو به بیمارستان شفا و بستری شو خانمم تا اینها را شنید مثل فشفشه از جا پرید و گفت حتما باید بستری شوی!!!
رفتیم بیمارستان شفا پزشک نگاه کرد گفت نه چیزی نیست نیازی به بستری شدن نیست این جوش ها ویروسی هستند خانمم گفت زونا نیست گفت چرا ممکنه باشه این دارو ها را بخور خوب میشوی!!!
گفتم خدایا شکرت در این بیمارستان پر از چرک نخوابیدیم خانمم گفت بریم سراغ یک دکتر دیگر
رفتیم بیمارستان ابوالفضل دکتر نگاه کرد گفت دندانت مشکل دارد!!!!! گفتم اقای دکتر دندانهای من سالم است گفت باشه برو چک کنه
گفتم ممکنه زونا باشه اخه امروز 2 تا دکتر گفتن زونا است گفت اره شاید بعد دوباره معاینه کرد گفت چند تا دارو مینویسم اینها رو بخور خوب میشوی گفتیم این قرصها رو فلان دکتر داده نگاه کرد گفت نه اینها چیه داده!!!! اینو نخور اون یکی کمه اینهم بهش اضافه کن!!! اگر هم خواستی شنبه برو پیش دکتر مغز و اعصاب و یا گوش حلق بینی!!!!!
دارو داد هر 5 ساعت 2 عدد قرص یعنی هر روز یک بسته 10تایی و یک داروی دیگر هر رو 2 عدد به علاوه مسکن پماد و ...
چون دکتر قبلی هم همین دارو ها رو داده بود اما با چند داروی دیگر ما هم همین دارو ها رو گرفتیم و شروع کردیم به خوردن هر 5 ساعت 4 عدد قرص به عبارتی در روز 20 عدد قرص
شب دچار تب و لرز شدید شدم
جمعه: صبح بیدار شدم دیدم جوشها به سمت چشمم پیش روی کرده است (زونای چشم بیماری است خطرناک که اگر مهار نشود باعث زخم قرنیه و از کار افتادن قرنیه میشود) و روی پلکم جوش زده و داخل چشمم میسوزد و سرم به شدت درد میکنه
منم بیحال سر درد بدن درد جوشها مثل جوش ابله چرکین و مایع زرد رنگ از خودشان بیرون میکنند و قیافیه مان وحشتناک شده و چشمم میسوزه و نمیتونم بازش کنم
عصری عصبی شدم و گفتم الان زنگ میزنم به بیمارستان و چند تا فحش میدهم زنگ زدم گفتند اگر مورد شما حاد باشد به پزشک انکال زنگ میزنیم منم گفتم الان دارم میام اونجا
رفتیم بیمارستان منتظر بودیم برویم داخل
یک دختر 23-27 ساله امد و گفت ما در ماشین یک بیمار سکته ای داریم برانکادر میخواستم ان را بیاوریم تو
نگهبان هم گفت برانکادر انجا هست برو بردار!!!!! خواستم پا شم بگم بابا مریض اورژانسی داره چرا کمکش نمیکنین برای این مریض ثانیه هم مهمه چرا نشستی و حتی مسولین رو خبر نمیکنی!!
رفتم ان طرف دیدم نوشته اورژانس چشم (در حالی که به ما گفتن ما الان اورژانس چشم نداریم)رفتم داخل دیدم اقایی نشسته بهش گفتم اقا مورد من اورژانسیه من چی کار کنم میگه تا فردا صبح باید صبر کنی و صبح ساعت 5 هم باید بیایین و نوبت بگیرین!!! با خودم گفتم این مرتیکه اینجا چه غلطی میکنه
گفتم بابا تا فردا ممکنه من کور بشوم میگه چی کار کنیم کاری از دست ما بر نمی اید
رفتم پیش دکتر عمومی یک خانمی بود گفتم زونای چشمی دارم گفت با من بیا تا با یک دکتر دیگر هم مشورت کنم(چون مورد من بسیار حساس و حیاتی است)
پزشک را در بیمارستان نتوانست پیدا کند!!
زنگ زذ به یک دکتر متخصص چشم پزشک ان هم از اتاق اورژانس چشم تا ان مردک منو دید به خانم دکتر گفت من که به این اقا گفتم فردا بیاد خانم دکتر گفت نه مورد اینها اورژانسیه فلان دکتر رو بگیرید
چند تا دارو نوشت و در اخر من داروهامو به دکتر دادم گفتم من در 24 ساعت پیش انها رو خوردم گفت کی اینها رو برات نوشته؟؟ گفتم فلان دکتر گفت دوز خیلی خیلی بالایی داده من تعجب میکنم در 24 ساعت 20 قرص!!!!!!! گفت کم کن یک سوم کن چند تا دارو داد رفتم دارو خانه گرفتم خونه رسیدمدیدم داروخانه هم به جای پماد استریل چشمی پماد معمولی داده!!!
خدا لعنت کنه بر پدر و مادر کسی که تو کارشون اشتباهاتی میکنند که باعث میشه با جون و مال مردم بازی بشه
تو این خراب شده جون یک انسان با لاشه مرده سگ ولگرد هیچ تفاوتی نداره
اگر من کور بشم کی میخواهد به من جوابگو باشه؟ کدوم احمقی کدوم خر زداه ای میخواهد جوابگوی من باشه؟