میدونی درد یعنی چه؟
درد یعنی اینکه نصف شبی یکی بیاد در مغازه واز تو پول گدایی کنه
درد یعنی اینکه یک معتاد بیاد ویک کاپشن سی هزار تومنی گرو بزاره واز تو دو هزار تومن بخواد که پول موادشو جور کنه
درد به این میگن که یه آدم کثافتی که باهاش رودر وایستی داری جلوی تو از انواع کثافت کاریهایی که کرده تعریف کنه در حالی که زن وبچه داره وتو نتونی بگی برو گم شو
درد به این میگن که تو زندگیت آدمهای فقیری رو دیده باشی که غذاشون رو از آشغالهای دم در خونه مردم پیدا می کنند
درد به این می گن که تو زندگیت صبح تا شب روزهای تکراری رو سر کنی وهیچ وقت نتونی به اون ارزوهایی که می خوای برسی
درد به این می گن که هیچ وقت کسی نباشه که حرفت رو اونطور که دلت می خواد بفهمه
درد به این می گن که تمام زندگیت از نبودنی زجر بکشی وهیچ وقت معنی تمام بودن را احساس نکنی
درد یعنی همین درد یعنی من یعنی تو یعنی همه آدمهای اطرافمان
درد یعنی اینکه از پیرمردهایی که هر روز از جلوی چشممان رد می شوند هیچ درسی نمی گیریم
ما نمونه زنده دردیم روزی به دنیا می آییم روزهای تکراریمان را سپری می کنیم کار می کنیم برای دیگران وآرزوهایمان را می کشیم
وسپس در یک افق دور در یک صبح زود زمستانی بدون آنکه دیگرانی در کنارمان باشند می میریم درد یعنی همین
درد یعنی همین
درد دارم درد دارم درد
درد یعنی اینکه نصف شبی یکی بیاد در مغازه واز تو پول گدایی کنه

درد یعنی اینکه یک معتاد بیاد ویک کاپشن سی هزار تومنی گرو بزاره واز تو دو هزار تومن بخواد که پول موادشو جور کنه

درد به این میگن که یه آدم کثافتی که باهاش رودر وایستی داری جلوی تو از انواع کثافت کاریهایی که کرده تعریف کنه در حالی که زن وبچه داره وتو نتونی بگی برو گم شو

درد به این میگن که تو زندگیت آدمهای فقیری رو دیده باشی که غذاشون رو از آشغالهای دم در خونه مردم پیدا می کنند

درد به این می گن که تو زندگیت صبح تا شب روزهای تکراری رو سر کنی وهیچ وقت نتونی به اون ارزوهایی که می خوای برسی

درد به این می گن که هیچ وقت کسی نباشه که حرفت رو اونطور که دلت می خواد بفهمه

درد به این می گن که تمام زندگیت از نبودنی زجر بکشی وهیچ وقت معنی تمام بودن را احساس نکنی

درد یعنی همین درد یعنی من یعنی تو یعنی همه آدمهای اطرافمان

درد یعنی اینکه از پیرمردهایی که هر روز از جلوی چشممان رد می شوند هیچ درسی نمی گیریم

ما نمونه زنده دردیم روزی به دنیا می آییم روزهای تکراریمان را سپری می کنیم کار می کنیم برای دیگران وآرزوهایمان را می کشیم

وسپس در یک افق دور در یک صبح زود زمستانی بدون آنکه دیگرانی در کنارمان باشند می میریم درد یعنی همین

درد یعنی همین

درد دارم درد دارم درد