معماری و تزئینات

pinar

عضو جدید
مسئله رشد و ويژگي تزئينات معماري اسلامي مانند بيشتر مسايل هنر و فرهنگ اسلامي هيچگاه به طور كامل مورد بحث قرار نگرفته است ؛ تنها آثاري كه در اين مورد به رشته تحرير كشيده شده يا تنها به منطقه‌اي محدود پرداخته‌اند (مثل تحقيقات ل . ا. رمپل و ب. پ. دنايك در مورد آسياي مركزي) يا به بحث در مورد موضوعات و تكنيكهاي خاص نشسته‌اند (مثل تحقيق د. ويلبر در مورد تزئينات بدل‌چيني با استفاده از كاشيكاري يا تحقيق شفيعي در مورد طرحهاي گياهي شبيه كاسه گل ). حتي اين تحقيقات معدود ولي مفصل آنقدر زياد نبوده است كه ايجاد قواعد كلي را امكانپذير سازد. بنابراين نظريه‌هاي ارائه شده در اين كتاب نه تاريخچه‌ معماري وتزئينات است ـ كه ارائه آن با اطلاعات فعلي غير ممكن است ـ نه حتي اصول زيبايي شناسي تزئينات اسلامي است ، زيرا مباني نظري ما آنقدر اندك است كه نمي‌توان براساس آنها به مطالعه هنر اسلامي از لحاظ زيبايي شناسي پرداخت . اين نظريه‌ها تنها افكاري تصادفي است كه ممكن است به ايجاد نوعي ترتيب در توده اطلاعات موجود و آماده ساخكتن زمينه مباحثات و توضيحات بيشتر كمك كند.
تكنيكها
دو تكنيك اوّل تزئين مربوط به خود مصالح مورد استفاده در ساختمان است. در آناطولي كه مصالح سنتي مورد استفاده در ساختمان سنگ بود ، سنگ كنده‌كاري شده به صورت وسيله اصلي تزئين درآمد . اين تكنيك بسيار قديمي است و جز در يك مورد خاص نيازي به بحث بيشتر ندارد. به نظر مي‌رسد در بسياري موارد مجسمه‌هاي سنگي روي سطح ديوارها سوار شده و جزء لاينفك آن محسوب نمي‌شده و اغلب بسيار تصنعي و به شكلي است كه گويا تقليدي از چيزي ديگر است.
استفاده از آجر به منظور ساختمان و هنچينين استفاده‌هاي تزئيني از آن ، در جهان اسلامي قرون وسطي بمراتب اصيلتر از استفاده از سنگ است. منشأ ، اهميت و تكامل اين سبك آجر‌كاري تزئيني هنوز تا حدودي حالت معما دارد ، زيرا قديميترين نمونه‌هاي واضح آن، درعين حال كاملترين نمونه‌ها هستند ؛ به اين معنا كه غير از گنبد از قسمتهاي بنا به دو منظور استفاده شده است : به صورت سطوح تزيين شده و به شكل بخشهايي از حجمهاي معماري مثل ديوارها ، برجها و فضاي لچك طرفين طاقها .
گرچه در قرنهاي بعد استفاده از آجر تنها تكنيك تزئين نبود ليكن به صورت يكي از تكنيكهاي عمده باقي ماند و به ميزان قابل عوجهي افزايش يافت. تغييرات در آجر‌كاري تنها به منظور تأكيد روي خطوط عمده بنا نبود ، بلكه به منظور متمايز كردن سطحي كه قصد تزئين آن را داشتند مورد استفاده واقع مي‌شد. روش آجرچيني سطح منحني گنبد‌ها را مبدل به سطوح جناغي پيوسته مي‌كند.
در بسياري از مناره‌ها يا مقابر آجر است كه سطح ديوارها را پوشانده و روشي كه در نمونه‌هاي غنيتر مورد استفاده قرار مي‌گرفت عبارت بود از ايجاد طرحهاي تزئيني با استفاده از طرزهاي مختلف چيدن آجر ؛ در نمونه‌هاي ساده‌تر آجر‌ها با استفاده از فواصل متفاوت كه مي‌شدبين آنها را باز بگذارند يا با طرحهاي گچبري پركنند ، ولي در هر دو صورت به ديوار نوعي حجم مي‌داد ، مشخص مي‌شد. در برخي موارد نقش اينگونه آجركاري را در گچبري درمي‌آوردند. نمونه‌هايي وجود دارد كه كه در آنها آجر به خالصترين شكل آن مورد استفاده قرار گرفته و توده‌هاي عالي آجركاري ايجاد شده ، اما اين نمونه‌ها نسبتاً كمياب است.
اهميت اصلي و معناي تاريخي تزئينات آجري ـ گرچه منشأ آن چندان روشن نيست ـ در گسترش تدريجي آن از آسياي مركزي به بقيه نقاط ايران و حتي آناطولي است و بوضوح مي‌توان آن را يكي از ويژگيهاي اصلي قرن يازدهم و قرنهاي پس از آن دانست و همچنين حتي در بناهاي قرن هفدهم مثلاً در بخارا امكانات تزئيناتي آجر هرگز فراموش نشده بود.
تكنيك سوم تزئينات معماي كه منحصر به ايران نيست ، اما ممكن است خاستگاه آن ايران بوده باشد و جالبترين استفاده‌ها از آن در ايران صورت گرفته ، گچبري است.
دردوران پيش از اسلام ، چه در غرب ايران و عراق در تيسفون ، يا در شرق ايران در فراشاه يا ري در مركز ايران ،گچبري جهت پوشش ديواردهاي كاخها و معابد مورد استفاده قرار مي‌گرفت ؛ زيرا مصالح ساختماني ـ سنگ ، ساروج يا خشت‌خام ـ چندان جالب نبود و غناي تزئينات سطح ديوارها تأثيري بيشتر از ديوارهاي لخت داشت . گرچه در بعضي موارد (كاخ سروستان ) گچبري بدون تزئينات مهم روي ديوارها به كار رفته است ، در بسياري موارد كنده‌كاري زيادي روي ديوارها شده و موضوعهاي تزئيني پارچه‌ها و تصاوير معني‌دار شمايلها به عنوان وسيله‌اي ارزان جهت ايجاد تأثيري شكوهمند مورد استفاده قرار گرفته است .
در حدود قرن هشتم ميلادي اين موضوعها و هدفهاي ايراني مورد استقبال مسلمانان قرار گرفت و به صورت وجه مشخصه كاخهاي بني‌اميه در سوريه و اردن و يا به شكلي اصيلتر در كاخهاي سامرا در‌آمد . هنوز هم مي‌توان در نائين در آن بخش مسجد كه به قرن دهم تعلق دارد بخشي از خصوصيات موضوعهاي تزئيني قديمي گچبري را مشاهده كرد. طرفه آنكه همين سبكها و موضوعهاي قديمي در اواخر قرن يازدهم در معماري غير مذهبي و مثلاً در ترمذ ديده مي‌شود كه متأسفانه نتوانستيم آن را در اينجا نشان دهيم.
بدين تربيب تاريخچه استفاده ازگچبري مداوم است و در قرنهاي يازدهم ميلادي اين شيوه در سراسر شرق نزديك وجود داشت و اساساً به شكل سبكي جهت پوشاندن ديوادها با طرحهاي تزئيني مورد استفاده قرار مي‌گرفت . اما در زماني در قرن يازدهم تغييراتي قابل توجه در ظاهر گچبريها پيدا شد ، گرچه بااطلاعات اندك ما در مورد آن دوران ذكر تاريخ دقيق دشوار است.
اين تغييرات بيشتر در موضوعهايي مورد استفاده بود كه بعداً به آن اشاره خواهيم كرد. اما در نحوه استفاده از گچبري نيز تغييرات زيادي پيدا شد. وظيفه قديمي پوشاندن ديوار به جاي خود ماند. اما در بيشتر موارد گچ را بسادگي روي ديوار مورد استفاده قرار نمي‌دادند بلكه اين كار براساس خطوط عمده بنا انجام مي‌شد ؛ نوعي متابعت مشابه از اصول معماري در نمونه‌هاي فوق‌الذكر كه در آنها شكل آجركاري در گچكاري مورد تقليد قرار گرفته مشاهده‌ مي‌شود. و بالاخره گچبري در فاصله‌هاي بين آجرها و به صورت نوعي پوشش تزئيني ساده روي ساخت ساده طاقها مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين تنوع امكانات استفاده از گچبري از ايران به مناطق ديگر برده شد ؛ گرچه در آثار بزرگ معماري آناطولي همين امر موجب شده است بعضي از آنها تا حدي كالت تزئيني پيداكند.
در معماري ادوار بعد گچبري به صورت يك عامل حياتي كمكي و زندگي بخش ديگر تكنيكهاي هيجان‌انگيزتر درآمد.
چهارمين وسيله عمده تزئين بيشتر خاص ايران است. اين وسيله عبارت است از كاشي كه اساساً شامل قطعات سفالين است كه به طرزي خاص شكل داده و سوار مي‌شود تا با ايجاد برخي اشكال براي محلهاي خاص مناسب باشد. به عبارت ديگر كاشي نوعي تزئين گرانتر از گچبري بود كه به طرحها برجستگي بيشتر مي‌داد و بخصوص بين انواع طرحها تضادي بيشتر ايجاد مي‌كرد. در دوران پارتها در آسياي مركزي و افغانستان مشاهده مي‌كنيم ـ مثل ازقند يا بست قلجايي؛ نمونه‌هاي جديد استفاده از اين تكنيك در مركز ايران به طور مداوم آشكار مي‌شود و يك نمونه آن گنبدي شمالي متعلق به قرن يازدهم در اصفهان است.
مهمترين تحول در استفاده از كاشي درتزئينات معماي چيزي است كه آن را بدل چيني با تكه‌هاي كوچك كاشي دانسته‌اند. واضح است كه هدف اصلي از اين تكنيك استفاده از رنگ است و همين رنگ است كه حتي به تصاوير سياه و سفيد بناهاي قرن پانزدهم سمرقند يا مشهد و همچنين بناهاي باشكوه صفوي و عثماني در ادوار متأخرتر كيفيتي منحصر به فرد داده است.
همان‌طور كه د. ويلبر نشان داده است توسعه همه جانبه استفاده از رنگ روي سطح ديوارها در همان زمان صورت گرفت كه در قرن چهاردهم آجر و گچبري شروع به از دست دادن تأثير خود كرده بودند. اما فكر استفاده از رنگ به هيچ وجه متعلق به قرن چهاردهم نبود.
در اوايل قرن يازدهم ميلادي در دامغان حروف كتيبه‌ها العاب داده شده بود. در مراغه از رنگ براي مشخص كردن خطوط اصلي تزئين استفاده شده است. تكنيك استفاده از رنگ براي مشخص كردن عناصر ساختماني يا تزئين به منظور تأكيد بر برخي قسمتهاي ساختمان يا تزئين به صورت يك ويژگي هميشگي معماري اسلامي باقي مانده است و احتمالاً بايد منشأ آن را در سنت جهاني استفاده از نقاشي به منظور تأكيد روي برخي جزئيات معماري يا تزئيني جستجو كرد. نمونه‌هاي متعددي از گچبري داراي زمينه رنگ‌آميزي شده و حتي نقشما‌يه‌هاي تزئيني رنگ‌آميزي شده وجود دارد.
اما ، اگر توضيح اوّلين مورد استفاده از رنگ از نظرفني و تاريخي آن آسان است مرحله ‌پس از آن را نمي‌توان بسادگي توضيح داد. در اين مرحله تمام سطوح با كاشيهاي الوان پوشيده مي‌شد ، كه هر كدام طرحهاي مستقل از نيازهاي ساختماني به دست مي‌داد و در كاملترين نمونه‌ها تنها كاشيكاري و نه به صورت تركيب با گچبري يا آجر مورد استفاده برار مي‌گرفت. انواع اين قبيل كاشيها از نظر فني و مكتب آنها معمولاً در تاريخچه‌هاي كاشيها مورد بحث قرار گرفته و صحبت در مورد آنها در اينجا ضرورت ندارد ؛ اما به طور كلي منشأ اين تكنيك موضوع بحثهايي بوده است. در بناهاي ساخته شده در قونيه در نيمه قرن سيزدهم است كه براي اوّلين بار بدل‌چيني با قطعات ريز كاشي روي سطح وسيع ديوارها به طور كامل مورد استفاده قرار گرفته است. اين امر ما را در مقابل اين پرسش قرار مي‌دهد كه آيا اين تكامل جنبه محلي داشته و در آناطولي صورت گرفته ، يا حمله مغولان به ايران موجب سوق دادن هنرمندان ايراني به سوي آناطولي شده و باعث گرديده آنچه را كه در هر حال در ايران انجام مي‌دادند در آناطولي اجرا كنند . از آنجا كه معماري ايرانيان و تركان در قرنهاي بعد به استفاده از اين تكنيكها پرداخته‌اند
در حالي كه در كشورهاي عربي مصر و سوريه استفاده از اين روشها صرفاً جنبه وارداتي داشت ، شايد بتوان نتيجه گرفت كشف امكانات استفاده از كاشيهاي الوان در هر دو منطقه صورت گرفته است. بزرگترين قدرت كاشي تزئيني الوان تغيير شكل يك تركيب كاملاً ساختماني به تركيبي درخشان بود كه در آن توده‌هاي معماري ، طرحهاي تزئيني و رنگ با يكديگر درمي‌آميخت و در عين آنكه هر يك اصول و ويژگيهاي خاص خود را داشت. در دوره‌اي كه عكسهاي آن در اين كتاب ديده مي‌شود ، در بناهاي تيموري شرق ايران است كه كاملترين موارد موازنه بين اين عناصر سه‌گانه به دست آمده است. خطربالقوه اين شيوه همان است كه در گچبري نيز وجود دارد ، يعني گرچه براي وجود نيازمند ديوار است تأثير آن تا حدودي مستقل از كيفيت بنايي است كه كاشيكاري روي آن انجام مي‌شود و چندين مورد استفاده از كاشيكاري عالي در زواياي كم‌اهميت مدخل يك بنا نادرست بوده است.
و بالاخره معماران مسلمان از نقاشي ، منبتكاري ، شيشه ، مرمر و خام‌گچي نيز استفاده مي‌كردند ؛ اما نمونه‌هاي باقيمانده از اين تكنيكها آنقدر نيست كه به ما اجازه قضاوت در مورد تأثير آنها را بدهد ، گرچه بعضي از آنها مثل چوب در رشد تكنيكهايي كه بهتر حفظ شده است كاملاً اهميت داشتند. چند نمونه استفاده از هر يك از اين تكنيكها در تصاوير اين كتاب ديده مي‌شود
 
بالا