معماری با مصالحی از جنس دل

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند

اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار.....

حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!!​
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و من هنوز تو را

مثل

"تمام شد مشق شبم"

دوست دارم…

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم
این شعر تا ابد با تو خواهد زیست
حتی وقتی که من دیگر نباشم
یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد
شعر عاشقانه بیشتر از آدمها میماند
عاشقانت تو را ترک میکنند
اما شعر عاشقانه همیشه با تو خواهد بود
پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم
شعری از اعماق جان
که مرا به یاد تو آورد
شعری که تا همیشه با تو بماند .

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب است و من نام تو را جاودانه میخوانم
به کلبه ی دل من کن عاشقانه نظری
که من همیشه تو را عاشقانه میخوانم
جوانه میشکفد در دلم به عشق وصال
و من دوباره تو را چون جوانه میخوانم
در این غروب غم انگیز همدم من باش
ببین که شعر تو را بی بهانه میخوانم .

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

پنجره را باز میکنم
احساس قشنگ ِ "
تو " می آید
می نشیند
بر پرده
بر دیوار...

من
گیج ِ این همه "
تو "
مست ِ مست
کنار می آیم با خودم
و
با احساس ِ قشنگی که "
تـــو " یی
زندگی می کنم

زیر یک سقف




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با تو اما پاییز

عین یک واژه ی زرد


در ته دفتر من می ماند .

چون تو آغاز بهاری و سر آغاز غزل .

چون تو سرشار ترین حادثه ی سبزی

و من

شاعر لحظه ی روحانی چشمان توام...






 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


من با تو نگویم که تو پروانه من باش





چون شمع بیا روشنی خانه من باش


در کلبه ی من رونق اگر نیست ، صفا هست


تو رونق این کلبه و کاشانه من باش


من یاد تو را سجده کنم، ای صنم ! اکنون


برخیز و بیا خود بت بتخانه من باش


دانی که شدم خانه خراب تو ،حبیبا!


اکنون دگر آبادی و ویرانه ی من باش


لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست


آرام و قرار دل دیوانه من باش


چون مست شوم ، بلبل من ،ساز هم آهنگ


با زیرو بم ناله ی مستانه من باش


من شانه زنم زلف ترا و تو بدان زلف


آرایش آغوش من و شانه ی من باش

ای دوست چه خوبست که روزی تو بگویی

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی






 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سال ها بعد
یاد تو از خاطرم خواهد گذشت
و نخواهم دانست
کجایی!

امّا
آرزوی من برای خوشبختی تو
تو را درخواهد یافت!

و احساس خواهی کرد
اندکی شادتر
و اندکی خوشبخت تری

و نخواهی دانست
چرا!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بارها برگرد و تصاحبم کن،
حس آنکه عاشقم، بارها برگرد و تصاحبم کن-
وقتی خاطره های تن زنده می شود
و هوسی قدیمی باز در خون جریان پیدا می کند،
وقتی پوست و لب ها به خاطر می آورند
و دست ها احساس می کنند که بار دیگر نوازش نخواهند شد.

بارها برگرد، تصاحبم کن در شب
وقتی پوست و لب ها به خاطر می آورند...


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشقت خواهم ماند
بي آنكه بداني
دوستت خواهم داشت
بي آن كه بر لب آرم
در دل خواهم گفت
بي هيچ سخني
گوش خواهم داد
بي هيچ اندوهي
در آغوشت خواهم گريست
بي آن كه حس كني
در تو آب خواهم شد
بي هيچ گرمايي...:heart:



 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز

اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردی بگو:
بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت.

دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست.

کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد.

و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…




 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
به هرکه می گویم “تو” به خودش می گیرد

چه ساده اند اینها ! نمیدانند هیچکس برای من “تو” نمیشود . .


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای نوازش تو بهترین امید زیستن!
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام!
در بنفشه زار چشم تو
برگ های زرد و نیلی و بنفش،
عطرهای سبز و آبی و کبود،
نغمه های ناشنیده ساز می کنند،
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
روی مخمل لطیف گونه هات،
غنچه های رنگ رنگ ناز،
برگ های تازه تازه باز می کنند،
بهتر از تمام رنگ ها و رازها!

 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاهزاده ی من

ببین .....ایا احساس میکنی وسعت بخشش پروردگارمان را که چه بی همتا ما را به هم بخشیده است .....

یگانه ی هستی چشمه زلال نگاه تو را به من بخشیده است ...

عشق من

معجزه است که در این سرزمین من عشق تو را یافته ام ...

ماه ...عشقمان را به تصویر خود کشیده است ..

این اغوش من و توست که جاودانه است ..

دریابا امواجش سخاوت خود را برای رساندن پیغام عهد قلبمان ....شاهد گرفته است و قاصدک راه عاشقان قرار داده است ...

زندگی من ..
 
بالا