سلام
من یک مشکل عجیب دارم حرکات غیر ارادی در صورتم وجود داره مثلا ابروهام غیر ارادی حالت غمگین به خودش میگیره یا لبم کج میشه ودیگران رو میبینم که به خاطر این حرکات غیر ارادی ناگهان از من منزجر میشوند و دیگر اینکه دیگران افکارم یا حتی هر مفهوم و کلمه وهر چیز بیخودی که به ذهنم حتی خیلی گذرا خطور میکند رو میفهمند بدون اینکه من در نشون دادن اون اراده ای داشته باشم این افکار رو از چشمام میفهمند یعنی از مردمک چشمام که به صورت غیر ارادی با افکارم همسو میشه و همه چیز من رو افشا میکنه و دیگه حریمی برای من باقی نمیگذاره وهمه از هرچیزی که در درونم هست با خبر میشوندحتی از اینکه چه فکری به ذهنم خطور کنه هم اراده ای در کار نیست ولی دیگران فکر میکنند من از روی اگاهی این کارو میکنم در صورتی که اصلا روحمم خبردار نیست از اونجایی که به اراده ی من نیست و میتونه هرچیز بیخودی باشه دیگران از این افکار حسابی شکه میشن و وقتی جوابی یا حرکتی وعکس العملی در مقابل اون انجام میدهند من رو هم شک زده میکنند این افکار رو اونقدر جدی میگیرند که بر اساس اون در مورد من قضاوت میکنند واین من رو خیلی عصبی میکنه میگن برای بیان یک حرف باید 100پله رو طی کرد ولی من هنوز پله اول رو نرفته همه افکار نسنجیده وبیخود من رو میفهمند من اصلا در مقابل دیگران امنیت ندارم وقتی افکارم رو میفهمند میخوام داد بزنم که همش چرت وبیخود به شما چه مربوط با حریم خصوصی من چه کار دارید ولی افسوس که هیچ کاری نمیتونم بکنم چون کسی نیست حرفای منو باور کنه کاش یکی باشه که منو بفهمه
باتشکر
من یک مشکل عجیب دارم حرکات غیر ارادی در صورتم وجود داره مثلا ابروهام غیر ارادی حالت غمگین به خودش میگیره یا لبم کج میشه ودیگران رو میبینم که به خاطر این حرکات غیر ارادی ناگهان از من منزجر میشوند و دیگر اینکه دیگران افکارم یا حتی هر مفهوم و کلمه وهر چیز بیخودی که به ذهنم حتی خیلی گذرا خطور میکند رو میفهمند بدون اینکه من در نشون دادن اون اراده ای داشته باشم این افکار رو از چشمام میفهمند یعنی از مردمک چشمام که به صورت غیر ارادی با افکارم همسو میشه و همه چیز من رو افشا میکنه و دیگه حریمی برای من باقی نمیگذاره وهمه از هرچیزی که در درونم هست با خبر میشوندحتی از اینکه چه فکری به ذهنم خطور کنه هم اراده ای در کار نیست ولی دیگران فکر میکنند من از روی اگاهی این کارو میکنم در صورتی که اصلا روحمم خبردار نیست از اونجایی که به اراده ی من نیست و میتونه هرچیز بیخودی باشه دیگران از این افکار حسابی شکه میشن و وقتی جوابی یا حرکتی وعکس العملی در مقابل اون انجام میدهند من رو هم شک زده میکنند این افکار رو اونقدر جدی میگیرند که بر اساس اون در مورد من قضاوت میکنند واین من رو خیلی عصبی میکنه میگن برای بیان یک حرف باید 100پله رو طی کرد ولی من هنوز پله اول رو نرفته همه افکار نسنجیده وبیخود من رو میفهمند من اصلا در مقابل دیگران امنیت ندارم وقتی افکارم رو میفهمند میخوام داد بزنم که همش چرت وبیخود به شما چه مربوط با حریم خصوصی من چه کار دارید ولی افسوس که هیچ کاری نمیتونم بکنم چون کسی نیست حرفای منو باور کنه کاش یکی باشه که منو بفهمه
باتشکر