تنهایی رو به زندگیم تحمیل کردی
عاشق شدن و با دلم تمرین کردی
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
تنهایی رو به زندگیم تحمیل کردی
عاشق شدن و با دلم تمرین کردی
درین سرای بی کسی کسی به در نمیزندیک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمیزند
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
یک خریدار نرفته است که آید صنما//به خریداری حسن تو خریداری دگر
روزهای خوشمان را امشب
تو اگر خوش بودی
از درون صفحه ی کهنه ی ذهنت بردار
منِ امروز پر از تلخی هاست
لاشه ام را امشب
از سر خاطره هایت بردار
سلام
رنگین کمان بسته ی آن چشمهای تو
اوضاع را در عالم بالا به هم زده
چشم تو ... توی خلقت خود دست برده است
اشک تو رودهای جهان را به هم زده
سلااااااااااااااااااام
هر بار ترحم بود اینبار نمیذارم
با عشق برو وقتی با عشق نمیمونی
مردونه تمومش کن وقتی که نمیتونی
تو میری میمونی این معنی رفتن نیست
اینبار تمومش کن تا وسوسه با من نیست
باید یه نفر از ما از خاطره ها رد شه
من از سر شاخه های باغ باران
خورده پاییز می آیم..
و از موسیقی آرام و گنگ و ساعتی محزون
که در تکرار یاس آلود صبح و شام
مدار بسته ادراک خود را گرم می پوید
و از دشتی ترین لحن دو تار زخمی...
که خون گرم احساس لطیفش
از سر انگشتان تنهایی
به روی پرده های تار می ریزد
چو ناقوس از فراز بام تنهایی
برای خویش می نالم..
و در پس کوچه های خاکی و تفتیده حسرت
به دنبال دلی می گردم از جنس صداقت سبز...!
ز هر کوه و دیار آواره گشتم
در آستان بهار بیچاره گشتم
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم
و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم.
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مست !
تار و پود عشق را خواهم شکفتدر شبی که بی تو سر می آید
ديرگاهي است در اين تنهايي
رنگ خاموشي در طرح لب است
بانگي از دور مرا مي خواند،
ليك پاهايم در قير شب است
رخنه اي نيست در اين تاريكي
در و ديوار بهم پيوسته
سايه اي لغزد اگر روي زمين
نقش وهمي است ز بندي رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
تو کز مخنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
شبت خوش
یکسو تو،یکسو من
نسیمی ما را تکان میدهد
تاب میگسلد...
یکسو من ،یکسو من،هر سو من
تو کجا رفته ای؟؟؟؟
بی تاب گشته ام!!!
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
اي جان جان ای جان جان ما نامديم از بهر نان..............برجَه گدا رويي مكن در بزم سلطان ساقياهر کجا دیدیم نیکو قامتی//دست با او در کمر کردیم ما!
اي جان جان ای جان جان ما نامديم از بهر نان..............برجَه گدا رويي مكن در بزم سلطان ساقيا
بر دست من نِه جام جان اي دستگير عاشقان......دور از لب بيگانگان پيش آر پنهان ساقياآب حیوان طلبی از در میخانه طلب//جوهر جان طلبی از لب پیمانه طلب
بر دست من نِه جام جان اي دستگير عاشقان......دور از لب بيگانگان پيش آر پنهان ساقيا
این راح که از لب تو نوشیم//گنجینه روح راست مفتاح
حال دل با تو گفتنم هوس است...................خبردل شنفتنم هوس است
ثوابت باشد ای دارای خرمن.................اگر رحمی کنی بر خوشه چینیتا نسازد شانه زیر چوب دربانان سپر//ره نیابد هر گدائی بر در سلطان عبث
ثوابت باشد ای دارای خرمن.................اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
در چشم من نیاید خوبان جمله عالم...............بنگر خیال خوبش مژگان من گرفتهیک بوسه ز لعل شکرینت//بهتر ز هزار شکر آمد!
در چشم من نیاید خوبان جمله عالم...............بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته
دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآیدهزار گونه سخن بیستر بود اینجا//نه هر که دم ز سخن زد سخنوری داند
دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |