A R M A N
عضو جدید
تو را که هر چه هست در جهان .... داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری !؟
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
تو را که هر چه هست در جهان .... داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری !؟
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده.....بدان عاشق شدست و گریه کردهیار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
تو را که هر چه هست در جهان .... داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری !؟
يارباماست چه حاجت كه زيادت طلبيم؟
دولت صحبت آن مونس جان مارابس...سلام
تو درخت روشنایی، گل مهر برگ و بارتسلام
ساعت دقیق شده امشب به روی من
ساعت شمار ثانیه های نبودنت
یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماندساقی بده جامی زین شراب ظلمانی
تا دمی براسایم زین حجاب ظلمانی ... سلام علیکم
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده.....بدان عاشق شدست و گریه کرده
همي گويم و گفته ام بارها
بود كيش من مهر دلدارها
تو درخت روشنایی، گل مهر برگ و بارت
تو شمیم آشنایی، همه شوقها نثارت
تو سرود ابر و باران و طراوت بهاران
همه دشت، انتظارت
دانی که چرا سر نگو با تو نگویمآن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند
تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند!تو که دل برده از این شهر دلت
یک نفر گمشده از شهر دلت
من تنها که از این شهر شلوغ
میرود باز شود بخت دلت
یه دفعه بچه شد و تنگ غروبدانی که چرا سر نگو با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری (البته بلا نسبت )
تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند!
دانی که چرا سر نگو با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری (البته بلا نسبت )
یه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
دیگر شهاب کم ندارم به آسمان
تا آرزو کنم که نباشد ... نبودنت
یارب ان نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش....
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای سر و پا فدای تو این چه نگاه کردن است
دانی که چرا سر نگو با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری (البته بلا نسبت )
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای سر و پا فدای تو این چه نگاه کردن است
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای سر و پا فدای تو این چه نگاه کردن است
شعر را صحیح کتابت نمایید!!
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است!
باتشکر!
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است
(چرا یکی به میخ میزنی یکی به نعل ؟)
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است
(چرا یکی به میخ میزنی یکی به نعل ؟)
تو چراغ آفتابی ، گل آفتابگردان
نکند به ما نتابی ، گل آفتابگردان
گل آفتاب ما را ،لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی ، گل آفتابگردان؟
تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی
حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس
ناگهان سینه ی خدا لرزید
و عروسک دلش افتاد
توی دستهای من لغزیر
قرعه ها به نام من چرخید
....
همه ی فرشته ها مبهوت
که خدا هم عروسکی دارد
که خدا هم برای چشمانت
یک .. دو .. بیتی ترانه می خواند
بی هوا عاشقانه می خواند
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی... عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست؟
دلم تا عشقباز آمد، در او جز غم نمیبینم
دل بی غم کجا جویم، که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا به جرم صداقت ... دوباره باز شکستی
و من که هیچ نگفتم ... چه اشتباه بزرگی
" فرزانه سلیمانی "
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |