مشاعرۀ سنّتی

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردم از شرمندگی تا چند با هر نا کسی
مردمت از دور بنمایند و گویم یار نیست
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو تا جدا شدی از من زمانه سوخت مرا
چنین بود چو گل از پیش خار برخیزد
 

meh_61

عضو جدید
سلام
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ريز که معذور نماندست
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
علیک سلام

تنی آلوده ی درد و دلی لبریز غم دارم
ز اسباب پریشانی ترا ای عشق کم دارم
 

meh_61

عضو جدید
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا گرفتارم بدرد عشق، وقت من خوشست
وقت آنکس خوش که بنیاد گرفتاری نهاد
 

meh_61

عضو جدید
دارم از زلف سياهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرسبزی گلشن بود از همت اشکم
یک برگ چمن نیست که شرمنده ی من نیست
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دي در پي ما كسي بدي گفت
ما دل زغمش نمي خراشيم
مانيز نكوئيش بگوئيم
تا هر دو دروغ گفته باشيم
 

nichol

عضو جدید
دي در پي ما كسي بدي گفت
ما دل زغمش نمي خراشيم
مانيز نكوئيش بگوئيم
تا هر دو دروغ گفته باشيم

چه جالب من این شعرو اینجوری شنیده بودم::smile:
هرکس که به ما دروغ گوید
ما سینه ی او نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هردو دروغ گفته باشیم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه جالب من این شعرو اینجوری شنیده بودم::smile:
هرکس که به ما دروغ گوید
ما سینه ی او نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هردو دروغ گفته باشیم
خب من او طوري كه نوشتم شنيدم:gol: به هرصورت
ما را به جهان خوشتر ازين يكدم نيست
كز نيك و بد انديشه و از كس غم نيت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خب من او طوري كه نوشتم شنيدم:gol: به هرصورت
ما را به جهان خوشتر ازين يكدم نيست
كز نيك و بد انديشه و از كس غم نيست

ترحّمی ؛که ز طوفانِ اشک و آه چون شمع

در آب و آتشم ؛ از پای تا به سر بی تو
 

saray_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو نگاه می کنی کار من آه کرد است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا چند ای دل ؛ راستی تا چند ای دل؟
وقتست کز بگذشته گیری پند ای دل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol:

تو را در آینه دیدن جمالِ طلعتِ خویش

بیان کند که چه بودست نا شکیبا را
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تمامِ ماجرایِ من
سه واژه شد برایِ نو
سه واژۀ جدا ؛جدا
من و ...
شب و ...
هوایِ تو...
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وفا اگر نتوانی مرا ببر از یاد
تو هم به عهد خودت کار روزگاران کن
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت صد چمن گل درکنارم کرده ای
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا به حالت، یا به حیلت، یا به زاری، یا به زر
عاقبت اندر دل سخت تو راهی می‏کنم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا