مشاعرۀ سنّتی

[حميدرن]

ای بی خبر بکوش( تا) که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

 

[yas87]

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

 

[حميدرن]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

[yas87]

محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟​

من درطلب و تو بی وفایی تا کی؟​

 

[naghmeirani]

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

حافظ

 

[yas87]

یارب این آتش که در جان من است

سرد کن زآنسان که کردی بر خلیل

 

[حميدرن]

لباس حرف دریدم سخن رها کردم
تو که برهنه نه‌ای مر تو را قباست بخسب

 

[naghmeirani]

بـهـاری بـود و مـا را هـم شبابـی و شکر خوابی

چه غـفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

***

استاد شهریار

 

[yas87]

از دل تنگ اسيران قفس ياد كنيد
اي كه داريد نشيمن به لب بامي چند

اصفهاني

 

[حميدرن]

در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است

حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طور عجب لازم ایام شباب است

 

[$marziyeh67$]

تو کمان کشیده و در کمین
که زنی به تیرم و من غمین
همهٔ غمم بود از همین
که خدا نکرده خطا کنی

#هاتف اصفهانی

 

[yas87]

یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟

 

[naghmeirani]

درباره‌ی عشق تو همین قدر بگویم
روحی‌ست که از کالبدم پا شدنی نیست

پرسیدمت از آب، جواب آمد از آتش:
درد تو و پروانه مداوا شدنی نیست

 

[yas87]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

[حميدرن]

مبارکست هوای تو بر همه مرغان
چه نامبارک مرغی که در هوای تو نیست

میان موج حوادث هر آنک استادست
به آشنا نرهد چونک آشنای تو نیست

 

[naghmeirani]

تـا چـشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طـالـع مـگو که چشمه خورشید خاورست


***

استاد شهریار

 

[yas87]

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری

 

[naghmeirani]

یک دو روزی صبر کن ای جان بر لب آمده

چون که خواهم در حضور دوست بسپارم تو را

 

[yas87]

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

حافظ​

 

[naghmeirani]

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

حافظ​

با حرف ر چرا؟

اشک گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل
حاصل عشقند و من این نکته می‌دانم چو شمع
✠ ✶ ✠ ✶✠

 

[yas87]

عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

 

[naghmeirani]

• یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

حافظ

 

[yas87]

ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری

ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفرکرده پیامی داری

 

[naghmeirani]

یک بار حرف روی تواَم بر زبان گذشت

چون غنچه میدمد ز لبم بوی جان هنوز

 

[yas87]

ز فراق هجر رویت غم سینه سوز دارم


پدرم قسم به مهرت، نه شب، نه روز دارم

 

[sar sia]

می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را

 

[naghmeirani]

آهـستـه که اشکـی بـه وداعت بـفـشانـیم

ای عمـر که سـیلـت بـبرد چیسـت شتابت

استاد شهریار

 

[yas87]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
«حافظ

 

[naghmeirani]

دارم دلکی به تیغ هجران خسته

از یار جدا و با غمش پیوسته

آیا بود آنکه بار دیگر بینم

با یار نشسته و ز غم وارسته؟

عراقی

 

[yas87]

همه جا به بي وفايي مثلند خوبرويان
تو ميان خوبرويان مثلي به بي وفايي
هاتف اصفهاني