یک بار حرف روی تواَم بر زبان گذشت
چون غنچه میدمد ز لبم بوی جان هنوز
چون غنچه میدمد ز لبم بوی جان هنوز
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیستهمدم خار میشوم! بی کس و یار میشوم
بر سردار میشوم، باز مقابلم تویی!
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارددیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |