مشاعرۀ سنّتی

[naghmeirani]

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

استاد شهریار

 

[ΜΟΗΑΜΜΑD]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقتست که بازایی

 

[naghmeirani]

یک نگاه توام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم...!

شهریار

 

[mahtab n]

من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

 

[Scheme]

در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه توست

 

[naghmeirani]

تا مهر تواَم در دل شوریده نشست​

وافتاد مــرا چشـم بدان نرگـس مست

این غم ز دلم نمینهد پای برون​

وین اشک ز دامنم نمیدارد دست

عبید زاکانی​

 

[mahtab n]

تا که بودیم نبودم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی

 

[naghmeirani]

يك شب آخر از نهال غم ، ثمر خواهم گرفت
دامن برق فنا را ، بي خبر خواهم گرفت

يك شب آخر سينه پر درد را خواهم دريد
از سر راز دل خود ، پرده بر خواهم گرفت

#معینی_کرمانشاهی

 

[yas87]

تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

 

[*محیا*]

در نماز و در رکوع و در سجود
سر بجنبد دل نجنبد این چه سود

 

[naghmeirani]

در قعر سکوت هر زمان، هر جایی
پیوسته به گوش می‌رسد آوایی

می‌ترسم از آنکه بعد صد سال اندوه
با مرگ به پایان نرسد تنهایی...!

 

[yas87]

یا رب دل مارا تو به رحمت جان ده
درد همه را به صابری درمان ده
این بنده نداند که چه می باید خواست
داننده تویی هر آنچه خواهی آن ده
...
آمین

 

[naghmeirani]

هر گاه دلت حال مرا گوش گرفت
یک لحظه سکوت کرد و خاموش گرفت
حالا که تو رفته ای بدان بعد از تو،
فکرت همه شب مرا در آغوش گرفت



" امیرحسین پناهنده "

 

[vinca]

هر گاه دلت حال مرا گوش گرفت
یک لحظه سکوت کرد و خاموش گرفت
حالا که تو رفته ای بدان بعد از تو،
فکرت همه شب مرا در آغوش گرفت



" امیرحسین پناهنده "

تا چشم رهی چشم تو را چشمک داد
از چشمهٔ چشم من دو صد چشمه گشاد
هرچشم که از چشم بدش چشم رسید
در چشمهٔ چشم تو چنان چشم مباد

 

[yas87]

دلا تا کی اسیر یاد یاری
ز هجر یار تا کی داغداری

 

[sara20012]

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم
هر چند در این عهد خریدار ندارد

 

[naghmeirani]

حافظ
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

 

[Scheme]

دلی شکسته و چنگی گسسته گیسویم
ولی به زخمه ی غیبی هنوز می مویم
شهریار

 

[yas87]

مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
خليل ذکاوت

 

[essyh2003]

دانی که چرا سر نهان با تو نگویم

طوطی صفتی طاقت اسرار نداری،

 

[naghmeirani]

یک دو روزی صبر کن ای جان بر لب آمده

چون که خواهم در حضور دوست بسپارم تو را

 

[essyh2003]

الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و ‌کرم پیشه کن

 

[naghmeirani]

نصیحت شنو مردم دوربین
نپاشند در هیچ دل تخم کین

 

[!austenite]

نفس بادصبامشک فشان خواهدشد
عالم پیردگرباره جوان خواهدشد

 

[naghmeirani]

در عشق تو رسوای جهانست "هلالی"
گاه از غم بسيار و گه از صبرِ کم دل


#هلالی_جغتایی

 

[*محیا*]

در عشق تو رسوای جهانست "هلالی"
گاه از غم بسيار و گه از صبرِ کم دل


#هلالی_جغتایی

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی

 

[naghmeirani]

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی

عزیز با حرف "ل" باید جواب می دادی

صائب تبریزی
یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج
آسایش منزل نبود در سفر ما

 

[*محیا*]

عزیز با حرف "ل" باید جواب می دادی

صائب تبریزی
یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج
آسایش منزل نبود در سفر ما

عزیز با حرف "ل" باید جواب می دادی

صائب تبریزی
یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج
آسایش منزل نبود در سفر ما

ببخشید حواسم نبود
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

 

[naghmeirani]

اشکال نداره عزیز

سعدی
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم

 

[!austenite]

موی سپیدرافلکم رایگان نداد
این رشته رابه نقدجوانی داده ام