تو همان گلي كه بوئي زبهشت داري و ليك
بكني معطر آنجا كه قدم نهي و پائي
![]()
سلام خوش اومدي
ممنون
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور
كليه احزان شود روزي گلستان غم مخور
تو همان گلي كه بوئي زبهشت داري و ليك
بكني معطر آنجا كه قدم نهي و پائي
![]()
سلام خوش اومدي
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
وصل تو کجا و من مهجور کجا
دردانه کجا حوصله مور کجا
هر چند ز سوختن ندارم باکی
پروانه کجا و آتش طور کجا
![]()

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
ممنون
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور
كليه احزان شود روزي گلستان غم مخور

روزگاري هر سلامي عطر خوش دوستي داشت
اين زمان باهر سلامي بذر ترديد خواهند کاشت
![]()
تیرگیها را به دنبال چه میکاوم؟
پس چرا در انتظارش باز بیدارم؟
در دل مردان کدامین مهر جاوید است؟
نه...دگر هرگز نمیاید به دیدارم
محبت بر خلايق انتهاي سادگيست
مردي و مردانگي آخرش آوارگيست
![]()
روزگاري هر سلامي عطر خوش دوستي داشت
اين زمان باهر سلامي بذر ترديد خواهند کاشت
![]()
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
از بن هر مژه ام آب روانست بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
كس واقف ما نیست كه از دیده چهها رفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
[/FONT]گفتم فراموشم نکن گفتا تو در یادی مگر؟دل مادر ز بد پیوندیام تنگ
پدر را آید از فرزندیام ننگ![]()
ترا عقل و دل و دین دادم و زان پس هوس...
چرا پس تو نمی جویی در خود رهایی زین قفس؟
گفتم فراموشم نکن گفتا تو در یادی مگر؟
گفتم خرابت می شوم گفتا تو آبادی مگر
دل مادر ز بد پیوندیام تنگ
پدر را آید از فرزندیام ننگ![]()
روزی که یادت نکنم روز خدا نیسترسیدش باز از آن گفتار چون نوش
به تن زور و به جان صبر و به دل هوش
از آن خوابی که دید از بخت بیدار
اگر چه خفت مجنون، خاست بیدار
[FONT="]در عمق دلم دلهره ای افتاده[/FONT]سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میكده از درس و دعای ما بود
رسیدش باز از آن گفتار چون نوش
به تن زور و به جان صبر و به دل هوش
از آن خوابی که دید از بخت بیدار
اگر چه خفت مجنون، خاست بیدار
گفتم فراموشم نکن گفتا تو در یادی مگر؟
گفتم خرابت می شوم گفتا تو آبادی مگر
روزی که یادت نکنم روز خدا نیست
سوگند به اسمت که دلم از تو جدا نیست
روزی که یادت نکنم روز خدا نیست
سوگند به اسمت که دلم از تو جدا نیست
در عمق دلم دلهره ای افتاده
انگار به جانم خوره ای افتاده
در جاذبه ی عشق تو همواره دلم
سیبی است که از سرسره ای افتاده
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟
وین عمر ب خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیس
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه!
خیام
تو مث بارون عشقي ، روي تنهايي شاعرتا غــزل هست دل غمزده ات مال من است
من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است
هفت کفش آهنین پوشیدم و تا قاف رفتم
مرغ قاف افسانه بود، افسانه خواندم باز گشتم
![]()
در عمق دلم دلهره ای افتاده
انگار به جانم خوره ای افتاده
در جاذبه ی عشق تو همواره دلم
سیبی است که از سرسره ای افتاده
من و باران من و دریا من و ماه
من و دلواپسی و حسرت و آه
تو و رفتن تو و دل کندن از من
من و شب گریه های گاه بی گاه
تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گرددیک تیر دو نشون :دی
هر شاخ بنفشه كز زمین میروید
خالی است كه بر رخ نگاری بوده ست
یک تیر دو نشون :دی
هر شاخ بنفشه كز زمین میروید
خالی است كه بر رخ نگاری بوده ست

تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دمدر و دیوار و درد و مابقی هیچ
طناب دار و درد و مابقی هیچ
بدون چشم هایت زندگی هست:
دو نخ سیگار و درد و مایقی هیچ
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |