ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
یار با ما بیوفایی میکند
بیگناه از من جدایی میکند
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نگاه کن
تمام هستیم
خراب می شود
شراره اي مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام اسمان من
پر از شهاب می شود
ببخش. تشکر ندارم.
![]()
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
تو و طوبى و ما و قامت يار
فكر هر كس به قدر همت اوست
تو خودی از بیخودی نشناختی
خویش را اندر گمان انداختی
تو خودی از بیخودی نشناختی
خویش را اندر گمان انداختی
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل ؛ آفرین دل ؛ مرحبا دل
نسبت دریا چه ارجی می فزاید قطره را
کی شود هر کوچکی از نسبت آبا بزرگ
ترا بار تقدیر باید کشید
کسی را رهائی از این بار نیست
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
ما نیز بسازیم به تقدیر الهی
یار ما بی رحم یاری بوده است
عشق او با صعب کاری بوده است
لطف او نسبت به من این یک دو سال
گر شماری یک دوباری بوده است
تو عاشق گلی... از هر چه زرد بی زاری
فقط به عشق تو سم میخورند باغچه ها
یار ما بی رحم یاری بوده است
عشق او با صعب کاری بوده است
لطف او نسبت به من این یک دو سال
گر شماری یک دوباری بوده است
تو دلبند و محبوب و رعناستیتو و آن نخوتی که بی حد است
من واین حسرتی که افزون است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |