مشاعرۀ سنّتی

elham_k

عضو جدید
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز
بوسه ده‌ای گل نورسته، که عید است و بهار
گل و بلبل ، همه در بوس و کنارند ز عشق
گل من ، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار
گر دل خلق بود خوش ، که بهار آمد و گل
نو بهار منی ای لاله رخ گل رخسار
خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید
جای عیدی، تو به من بوسه ده‌ای لاله عذار
:heart::gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یا رب مکن از لطف پریشان ما را

هر چند که هست جرم و عصیان ما را

ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم

محتاج به غیر خود مگردان ما را
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب مکن از لطف پریشان ما را

هر چند که هست جرم و عصیان ما را

ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم

محتاج به غیر خود مگردان ما را
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کزو ماند سرای زرنگار
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کزو ماند سرای زرنگار

رخساره‌ات تازه گل گلشن روح

نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح

نزدیک به دیده گر خیالش گذرد

از سایهٔ خار دیده گردد مجروح
 

elham_k

عضو جدید
ور نبود مشربه از زرّ ناب
با دو کف دست توان خورد آب


برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر-وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب-نیست معلوم که در پرده ی اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی-کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم دردل حافظ زدوسوخت-یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

 

elham_k

عضو جدید
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر-وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب-نیست معلوم که در پرده ی اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی-کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم دردل حافظ زدوسوخت-یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد


در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم بسر آمد رستم
بعد از این نیم چه غم از تیر کج انداز حسود
چون بمحبوب کمان ابروی خود پیوستم:gol:

 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی


یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
اندکی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت......
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
اندکی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت......
تو پنداری که بر بازی ست این میدان چون مینو
تو پنداری که بر هرزه ست این ایــوان چون مینا
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز

اينجا براي از تو نوشتن هوا کم است
دنيا براي از تو نوشتن مرا کم است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا