مشاعرۀ سنّتی

noosh_l

عضو جدید
از چرخ به هر گونه همی‌دار امید
وز گردش روزگار می‌لرز چو بید

دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود
دل كه از ناوك مژگان تو در خون ميگشت
باز مشتاق كمانخانه ابروي تو بود
 

barg

عضو جدید
کاربر ممتاز
دامن کشان همی رفت در شرب زر کشیده
صد ماه رو ز رشکش جیب غضب دریده
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ترسم آن سیمین بدن باشد در آغوش رقیب
دیده ام تقویم را،امشب قمر در عقربست
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
راستی گریه گشاینده‌ی اسرار دل است
شمع را حوصله‌ی گریه فروخوردن نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عماد خراسانی

عماد خراسانی

یک دل و این همه غم ؟یک نگه و این همه اشک؟

آسمان تار شد از تیرگیِ اخترِ ما
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک دل و این همه غم ؟یک نگه و این همه اشک؟

آسمان تار شد از تیرگیِ اخترِ ما
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمب به ما کنند
دردم نهفته به زطبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کنند
:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دریغ و دردم از عمرم که در وفایت طی شد
ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رهب معیری

رهب معیری

یادِ ایّامی که در گلشن فغانی داشتم
در میانِ لاله و گل آشیانی داشتم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنم
غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما زندۀ عشقیم، فنا را نشناسیم

شایستۀ دردیم ، دوا را نشناسیم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ما خمار آلودگان را باده پی در پی دهید
چون خم پر باده هم مارا نمی بخشد کفاف
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فریادِ تو تلاطمِ یک طوفان

آرامشت تلاوتِ یک دریاست:gol:
 

sisah

عضو جدید
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم

 

sisah

عضو جدید
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا