مشاعرۀ سنّتی

[Mitra_Galaxy]

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

 

[zahra97]

تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارتهای ابرو

 

[مهندس کوچیکه]

ودم خالی از عشق
مرگ درد آلودی است
که رسد پیش تر ازمرگ وجود

 

[fmn]

ودم خالی از عشق
مرگ درد آلودی است
که رسد پیش تر ازمرگ وجود

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مددکن به همتم

 

[kajal4]

دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مددکن به همتم

من نه آنم كه دو صد مصرع رنگين گويم
من چو فرهاد يكي گويم و شيرين گويم

 

[araz_heidari]

من نه آنم كه دو صد مصرع رنگين گويم
من چو فرهاد يكي گويم و شيرين گويم

من از دیدار رویت شرمسارم
غمی در اندرون سینه دارم
​

 

[*زهره*]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را

 

[مهندس کوچیکه]

آمدی باتاب گیسوتاکه بی تابم کنی
زلف را یکسو زدی تاغرق مهتابم کنی

 

[zahra97]

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند

 

[fmn]

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند

در شب قدر ارصبوحی کرده ام عیبم مکن
سر خوش آمد یار و جامی برکنارطاق بود

 

[Sara+h]

در شب قدر ارصبوحی کرده ام عیبم مکن
سر خوش آمد یار و جامی برکنارطاق بود

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

 

[araz_heidari]

دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

آنانکه خاک را به هنر کیمیا کنند
آیا بود که گوشهء چشمی به ما کنند

 

[nooshafarin]

آنانکه خاک را به هنر کیمیا کنند
آیا بود که گوشهء چشمی به ما کنند

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

[kajal4]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت

 

[gh_engineer]

حافظ

حافظ

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه​ای از نفحات نفس یار بیار
​

 

[مهندس کوچیکه]

روز اول که سرشتند زگل پکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان

 

[araz_heidari]

روز اول که سرشتند زگل پکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان

نازنینا ما جوانی را به نازت داده ایم
حال دیگر با جوانان ناز کن با ما چرا
​

 

[pink girl]

از بس كه چشم مست در اين شهر ديده ام
حقا كه مي نمي خورم اكنون و سر خوشم
شهري است پر كرشمه خوبان ز شش جهت
چيزيم نيست ورنه خريدار هر ششم

 

[zahra97]

من اگر کشته شوم باعث بد نامی تست
موجب شهرت خودکامی و بی باکی تست

 

[Sara+h]

من اگر کشته شوم باعث بد نامی تست
موجب شهرت خودکامی و بی باکی تست

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

 

[nooshafarin]

ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیـــــــرانم
همه بینند نه این صنـــــــــــع که من میبینم
همه خوانند نه این نقش که من میخـــــوانم

 

[*زهره*]

من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و صاف بی‌غشم

 

[naghmeirani]

سعدی

سعدی

ما را سری است با تو که گر خلقِ روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

 

[araz_heidari]

ما را سری است با تو که گر خلقِ روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم
تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی
​

 

[zahra97]

یا زنده نیستم من یا زندگی نه این است
به مرگ آفرین باد که زندگی چنین است

 

[araz_heidari]

یا زنده نیستم من یا زندگی نه این است
به مرگ آفرین باد که زندگی چنین است

تو بو سی آستین ما آستان را
تو بینی ملک تن ما ملک جان را

 

[zahra97]

ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
آنچه تغیر نپذیرد تویی
وانکه نمرداست و نمیرد تویی

 

[araz_heidari]

ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
آنچه تغیر نپذیرد تویی
وانکه نمرداست و نمیرد تویی

یکی درد و یکی درمون پسندد
یکی وصل و یکی هجرون پسندد
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندم آنچه را جانان پسندد
​

 

[kachal63]

دروغست« آشنایی روشنایی» هان مکن باور
سیه شد روزگارم تا نگاه آشنا دیدم

 

[zahra97]

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این دیگرگون نخواهد شد