مشاعرۀ سنّتی

[محـسن ز]

تماشا ميكنم اين قد قيامت ميكند يا رب
كه خواهم تا قيامت ياد كردن اين تماشا را


...................
اره شايد . اما خب ميگن:
وادی عشق چو راه ظلمات آسان نیست
مرو ای خضر که این مرحله را پایان نیست

الا یا ایها الساقی ادر کاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
---------------
در طریق عشق بازی امن و اسایش بلاست

 

[naghmeirani]

ای باد بی‌آرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا

 

[godmaycry]

آن خس و خاشاک تویی
پست تر از خاک تویی

شور منم نور منم عاشق رنجور منم
زور تویی کور تویی هاله ی بی نور تویی

 

[oli]

آن خس و خاشاک تویی
پست تر از خاک تویی

شور منم نور منم عاشق رنجور منم
زور تویی کور تویی هاله ی بی نور تویی

یا رب این آتش که در جان منست

سرد کن زانسان که کردی بر خلیل

 

[zarnaz_a]

آن خس و خاشاک تویی
پست تر از خاک تویی

شور منم نور منم عاشق رنجور منم
زور تویی کور تویی هاله ی بی نور تویی

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت



..........
خوشم اومد . به اين ميگن سو استفاده و البته ي استفاده ي به جا.
اميدوارم هميشه سبز باشيد و پيروز.

شب خوبي بود. ممنونم از همتون با شعراي قشنگتون.
شب همگي به خير

 

[naghmeirani]

لب بسته ای ز گفتنِ رازِ نهان رهی
غافل که از زبانِ تو گویاتر است ،اشک

 

[cute]

تو در ایینه شما شدی ولی
با منت توان ما شدن نبود


شب همگی خوش

 

[naghmeirani]

در هوایت بی‌قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
دوستانِ خوبم!شب خوش

 

[x-nik]

برای ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک میبینم شب هجر

 

[محـسن ز]

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای گشتم و چندی به سر شدم
حضورتان پایدار
شب خوش

 

[oli]

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

دام را هم شکن و طره هندوی تو بود

 

[rosvayejanan]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

 

[oli]

دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[rosvayejanan]

اي صبح شب نشينان جانم به طاقت امد.
از بس كه دير ماندي چون شام روزه داران

 

[oli]

نقشی بر آب میزنم از گریه حالیا

تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

 

[laleh_a]

نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

 

[gh_engineer]

حافظ

حافظ

نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

ای آنکه ره به مشرب مقصود برده ای
زین بحر قطرهای به من خاکسار بخش​

 

[rosvayejanan]

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه کنم حدیث ما بود دراز

 

[laleh_a]

ز هشیاران دل هر که را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

 

[Mitra_Galaxy]

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن در آید

 

[laleh_a]

دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

 

[Mitra_Galaxy]

یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد ؟

 

[elva]

دلها که به جمع آرزوی تو کنند
خود را قربان بر سر کوی تو کنند

بر جمله خلق مرگ اگر واجب شد
تا آن همه جان نثار روی تو کنند

 

[رازان]

دی پیر می فروش که ذکرش بخیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد

 

[rosvayejanan]

دوش من بودم آن بــت بنــــده نواز
از من همه لابه بود و از وي همه ناز

 

[elva]

زهی عشق زهی عشق که ماراست خدایا
چه نغز است و چه خوب است چه زیباست خدایا

ازین آب حیات است که ما چرخ زنانیم
نه از کف و نه از نای نه دفهاست خدایا

 

[oli]

اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک

از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک

 

[Mitra_Galaxy]

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی بچه طالع زادم

 

[oli]

من دیوانه چو زلف تو رها می کردم

هیچ لایق ترم از حلقه ی زنجیر نبود

 

[Mitra_Galaxy]

دیدن روی تو را دیده جان می باید
وین کجا مرتبه ی چشم جهان بین من است