مشاعرۀ سنّتی

sshhiimmaa

عضو جدید
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
 

sshhiimmaa

عضو جدید
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خود فروشان را به کوی میفروشان راه نیست
 

sisah

عضو جدید
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
مگرم کلام جانش ز فسون عشق دارد
که چنین اثر ندیدم که به یادگار گفتن

به مبارکی و شادی به نگاه چون بتازد
که زبان توان ندارد مگر از غبار گفتن
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا عهدیست باجانان که تا جان در بدن دارم................
هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم.........
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو شمع انجمني يكزبان و يكدل شو
خيال و كوشش پروانه بين و خندان باش

كمال دلبري و حسن در نظر بازي ست
به شيوه نظر از نادران دوران باش
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو شمع انجمني يكزبان و يكدل شو
خيال و كوشش پروانه بين و خندان باش

كمال دلبري و حسن در نظر بازي ست
به شيوه نظر از نادران دوران باش
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم
رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجاهدان طلب را چو کاروان سلوک

به کوی عشق درآید، شتر بخوابانند
دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

دیده‌ی گریان مگر بر جگر آبی زند؟
کاتش سودای او در دل شیدا گرفت

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

دیده‌ی گریان مگر بر جگر آبی زند؟
کاتش سودای او در دل شیدا گرفت


تويي که بر سر خوبان کشوري چون تاج --- سزد اگر همه دلبران دهندت باج

حافظ
 

sisah

عضو جدید
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست

عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست

عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیشکس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیشکس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندليب شيدا را

 

sisah

عضو جدید
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو سخت ساخته مي آيي و نميدانم
كه روز آمدنت روز كه خواهد بود

چه نقش ميزند اين پير پرنيان انديش
كه بس گره ز دل و جان سايه بست و گشود


در آن کویر سوخته ، آن خاک بی بهار
حتّی علف اجازه ی زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین ، شانه ی بهار
بی تو ولی زمینه ی پیدا شدن نداشت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت


تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم

باغبان از پِی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،
سالها هست که در گوش من آرام ،
آرام
خش خش ِ گام تو تکرار کنان ،
می دهد آزارم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا